موقع خوندن کتاب بین اینکه روانشناسی انگیزشی زرد یا فلسفه زندگی رو در قالب یک داستان میخونم مونده بودم. احتمالا مخاطب داستان خردسال و نوجوان باشه چون پیام داستان تقریبا در سطح قرار گرفته.
بعضی از جملات و توصیههایی مثل تلاش و تمرین زیاد و خلاف جریان و رسوم عمل کردن شاید از نکات مثبت کتاب بودن، اما بعضی جملات مبهم و منفی به نظر میرسیدن. مثلا نفی کامل قوانین اجتماعی، تاکید صرف بر تلاش و تمرین به عنوان تنها راه رسیدن به کمال( کم خوابیدن و گرسنگی کشیدن برای رسیدن به تواناییهای خارقالعاده چیزی شبیه به مرتاضها).
نویسنده در این داستان انسانگرایی رو تبلیغ و خدامحوری رو نفی میکنه. خوندنش رو به خردسالان و نوجوانان توصیه نمیکنم.