پس بدانید خوراکی که در این ضیافت برای شما پخته‌ایم چیزی نیست جز «سرشت انسان». و من از این هم هراسی ندارم که خواننده‌ی خوش سیقه‌ی من ، هر چند هم ذائقه‌ی تنوع طلبی داشته اشد، یکه بخورد، خورده بگیرد، یا زبان به اعتراض بگشاید که چرا من فقط یک خوراک نام می‌برم.

چون ما ابائی نداریم که خوش سلیقگی یا عقل سلیم را از هر کسی که بتواند این خصلت‌ها را در اختیارمان گذارد وام بستانیم، بر آن شدیم تا نکته‌ای را ازین سیورسات چیان درستکار بیاموزیم، و نه تنها در آغاز کتاب صورت کامل اغذیه و اشربه‌ی ضیافت خود را اعلام می‌کنیم، بلکه جزئیات هر یک از خوراک‌‌هایی را که برای پذیرایی از خواننده در این فصل و دیگر فصل‌ها تهیه دیده‌ایم در همین جا، شرح می‌دهیم.

ماشو چنگال، راه به راه از گاراژ لاوان تور آمد هل خورد تو قهوه خونه‌ی خرمنی، مشت کوبید رو چارچوب در و گفت: مو همی الان از شیراز اومده‌م. سرها آمد بالا.