این رمان داستان زندگی دختر نوجوانی به نام «ستاره» است که مادرش را از دست داده و پدرش با زنی افغانستانی ازدواج کرده است. ستاره از این قضیه خیلی ناراحت و عصبانی و در پی انتقام است، چون نمی‌تواند با این مساله کنار بیاید. او تصمیم می‌گیرد ملالی و فریماه را از زندگی‌شان بیرون کند  او تصمیم می‌گیرد که فریماه را به بهانه ای با خود بیرون ببرد و او را درخیابان ول کند...
این کتاب در یک روز اتفاق افتاده است و  در آن فلش بک هایی هم وجود دارد که باعث می‌شود خواننده متوجه کل داستان شود

      

        این کتاب درباره  دختری است به نام نیلوفر که به دلیل  مسافرت پدر و مادرش مجبور می‌شود در خانه عمو و خاله اش بماند
این کتاب تمام مشکلات نيلوفر و سیهل پسر عمویش را مطرح می‌کند چالش ها و کشمکش های دونوجوان  که  با هم مشکل دارند را نشان می‌دهد
هر فصل این کتاب از زبان یک نفر از انها ست  و برداشت شخصی آنها از واقعه پیش آمده است 
کلمات به کار رفته در کتاب تماما کلمات مورد استفاده نوجوانان است و نوجوانان با خواندن این کتاب به خوبی موقعیت ها و چالش های آن را درک می‌کنند  

      

        این کتاب درباره تلاش های نوجوانی است به نام مهدی که برای رساندن لباس عروس به خواهر ناتنی اش  صورت می‌گیرد کل داستان درباره مشکلاتی است که در راه رساندن لباس عروس برای این نوجوان اتفاق می‌افتد   
کتاب با زبانی ساده و گاهی محلی نوشته شده است  داستان پر است از عشق  انتقام نفرت و... که همه آنها ریشه در گذشته دارد