مالوی" ترکیبی از وهم، هذیان و مستیِ یک نویسندهی تمام عیار!
کتابی که برای بسیاری از خوانندگان بوی ناخوانایی، ترجمهی نادرست و حتی سختی بیش از حد متن را دارد. و همان بسیارها در چند صفحهی اول دست از مطالعه کتاب برداشته و آن را به کنجی روانه میکنند. اما این کتاب برای کسانی که اهلِ ادبیات جهانند، همان قهوهی گرمیست که شما را میهمان میکند تا کنار پنجرهی چوبیِ خانه به تماشای اولین باران پاییزی بنشینید و از قهوهتان لذت ببرید. فقط کافی است دست از تلاش برای فهم کلمات و یافتن خطی مستقیم در کتاب پرهیز کنید و خود را به دستان ساموئل بسپارید تا...
مالوی" رمانی اجتماعی و نظریهپردازانه که از صفحهی اول تا آخر را میتوان به هزار نظریهی کوچک و بزرگ دربارهی زندگی تقسیم کرد! نظریاتی که تکبهتکشان را باید دید، خواند، بو کرد، لمس کرد و سپس در انتهای مغز فروکردشان. آنچنان که مطمئن شد هیچگاه از آنجا نخواهند گریخت.
باید خاطر نشان کرد که مسخکردن متن و خواننده، در عین حال انتقال تمام احساسات با همان شدت مورد نظر و رساندن خواننده به پلهای که او خود بدون نتیجهگیریِ نویسنده، نتایجی صحیح و مدنظر را استخراج کند، جز از نویسندهای کهنهکار و جهان دیده بر نخواهد آمد.
در این جلد از سهگانهی ساموئل بکت، ۷۰٪ از کتاب گفتههای مالوی است. مردی میانسال و بیمار. در جستوجوی مادر خویش و مدام در حال گمگشتن. گمگشتنِ خودش، نامش، شهرش و حتی افکار درهمتنیدهاش. مردی که روند بیمارگونهی زندگی خویش را پذیرفته و بیتوجه به دیگران که چگونه نفس میکشند، بدون ذرهای تلاش برای زندگی،فقط روز از پی روز میگذراند.
مابقی کتاب از زبان ژان موران، فردی ست که آرام آرام باید نشانههای کهنسالی بدنش را بپذیرد و از کار کناره بگیرد. او مامور یافتن مالوی میشود. اما در هنگام سفر دچار اتفاقاتی میشود که از ادامه و ملاقات مالوی باز میماند. و سرنوشت به گونهای برای ژان رقم میخورد که شاید او خود نداند؛ اما خواننده به خوبی میداند که بسیاری از روزهایی که او در سفر آخر خویش تجربه کرد، همان زندگی حقیقی مالوی است.
سرنوشتی که شاید ژان را به مقصود(موران) نرساند اما او را محکوم به آن کرد که آنگونه زندگی کند که خواننده بداند، مالویِ دیوانهی ما، از ابتدا اینگونه نبود. او هم روزی مردی متشخص و حتی شاید اصیل چون ژان بود که از قضا سرنوشت مسیرش را طور دیگری رقم زد. طوری که آخرین تصویر مالوی در این جلد، مردی است بههمریخته، ولگرد و حتی شاید وحشی، بدون توانایی صحیح حرکت و نیمههوشیار در انتهای خندقی میان جنگل و شهر. شهری که برای یافتنش زنده مانده بود.