یه کتاب جنایی بدون جنایت!
تا آخرای کتاب تقریبا هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد و همه شخصیت ها فقط درگیر گذشته خودشون بودن و دو سوم کتاب فقط داشتن درجا میزدن و هیچ چیز خاصی به داستان اضافه نشد
یک سوم اخر هم که تازه نویسنده یادش افتاد باید کم کم پرده ها کنار زده بشه یا یه اتفاقی بیوفته و راز ها و گذشته های مشترک نمایان بشن! که البته بازم برای من غافلگیر کننده نبود و تقریبا همه رو حدس زده بودم
از شخصیتها هم بخوام بگم به غیر شخصیت هانا با هیچ کدوم ارتباط برقرار نکردم و خیلی شخصیت ها یا زیادی ترسو ضعیف و خسته کنندهان یا زیادی با اعتماد به نفس و مغرور و حق به جانب
و از کل داستان تقریبا نصفش یا بیشتر تو مستی کرکترا گذشت...
تنها نکته مثبتش موضوع جدیدیش بود (نباید فقط به چیزی که آدما از خودشون نشون میدن اعتماد کرد و ظاهر عالی به معنای باطن عالی نیست) مخصوصا تو این دوره که از طریق رسانه و شبکههای اجتماعی مردم هرطور که دوست دارن خودشونو نشون میدن