sara Joharchi

sara Joharchi

@bihoseleh

6 دنبال شده

7 دنبال کننده

            بی حوصله‌یِ کتاب دوست.
          

یادداشت‌ها

1

        فردی که در 200 کیلومتری کرمان در یکی از دهات های آن زندگی می کرد که در دوره ی ما تبدیل به اسطوره می شود، ایشان از دامان پدر و مادری که در زمان خودش نمونه نداشت پروش یافت، مادری مهمان نواز و سخت کوش و پدری نماز خوان که اتفاقا ساعت نماز را در نماز صبح از ستاره ها متوجه می شد و در نماز ظهر از سایه ها می گفت پدرم به نماز اول وقت تاکید داشت ایشان در زمانی به این موضوعات توجه می کرد که نماز خواندن اساسا مسئله نبود و خود قاسم سلیمانی اذعان داشت که اتفاقا خیلی هم درست نمی خواند قاسم سلیمانی در سن 13 سالگی به علت بدهی پدرش راهی کرمان می شود و از ماشین و فضای شهری هیجان زده می شود او به کارگر بنا و هتل تبدیل می شود تا بدهی پدرش را بپردازد که جزئیات این روند بسیار لطیف ترسیم می‌شود. 
روح لطیف و حق محور ایشان من را به خودش جذب می کند باورش برایم سخت است که ایشان تا سن 20 سالگی از مرجع تقلید داشتن اطلاعی نداشت و شیوه ی یافتن نماز صبح و ظهر پدرشان برایم حکایت کننده ی حرف های جدید از انقلاب 57 است. 
اما حیف این کتاب انگار وسط یک ماجرا تمام می شود و نقطه نمی گذارند امیدوارم این کتاب ادامه پیدا کند و هم فیلم و هم مستند ایشان ساخته شود که اگر درست ساخته شود مخاطب های زیادی را به دلیل لطافت روحی و اخلاقی این مرد به خود جذب می کند.
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

طرحی از یک زندگی

4

از قصر تا قصر

1

sara Joharchi پسندید.
تمایز و امتیاز
          این کتاب براساس پایان‌نامۀ ارشدِ غزاله چیت‌ساز پژوهشی در  مدارس مذهبی دخترانه به نگارش درآمده است. در متن پیش رو ابتدا نظر کلی خودم را ناظر به کتاب خواهم گفت و در ادامه به نگارش نکات قابل تأمل کتاب برای رجوع در آینده خواهم پرداخت.

ابتدائاً من همچنان خودم را مخاطب کتاب نمی‌دانم و جای خالی مواجهاتی همچون خودم را با دانش‌آموختگان مدارس غ.انتفاعی در کتاب حس می‌کنم. هر چند شاید اساساً چنین نقدی با توجه به سوأل پژوهش بی مورد باشد. اما دریافت من از کتاب همچنان نگرانیِ آسیب وارد شده به طبقه تن‌آسای مذهبی بود و نهایتاً این کتاب را هم می‌توان به عنوان درس عبرت به سایر افراد این طبقه و دانش‌آموز حال و گذشته و آیندۀ این مدارس توصیه کرد. در حداقلی‌ترین حالت من به دنبال دیگری‌ترین افراد برای این گروه در کتاب می‌گشتم که حجمِ ناراحتی و ناامیدی آنان نیز یکبار در مواجهه با این افراد به صدا در آمده باشد. ما نادیده گرفته شدیم. ما فقط موضوعی بودیم برای بیان ناکارآمدی‌های نظم غ.انتفاعی...

تا حدی تجربیات و نکات ذکر شده در کتاب برایم تکراری بود چرا که من بارها به طور زیستی آن را تجربه کردم اما این احساس که «من بی‌خودی ایراد نمی‌گیرم» بلکه شهودهایی قریب به واقعیت دارم به شدت در روحیه‌ام تأثیر گذاشت. در یکسری موارد با نتیجه‌گیری‌‌های چیت‌ساز مخالف بودم خصوصاً جمع‌بندی‌هایی که در پیوند با مذهبی بودن این مدارس و افراد بود. البته یک نکته قابل‌توجه عدم تعامل من با این گروه از فارغ‌التحصیلان مدارس ارتدوکس مذهبی است و اساساً شاید یک نقد محدود بودن داده‌ها به دانش‌آموزان مدارس خیلی خاص مذهبی و خالی بودن جای مدارس جدید مذهبی با رویکرد دیگری که تأکیدات علمی بیشتری دارند و در حذف نواقص موجود در نظم مدارس هستند؛ مشهود بود. برای مثال ایدۀ متنوع بودن مدرسه در مدارس شرف‌الدین و فائزون در مقابل زیست گلخانه‌ای آسیب‌زا در این مدارس علم شده است. یا دیگری بودن بر اساس جنسیت خیلی برای من پذیرفته نیست. خوب حرف می‌زنن چون اعتماد به نفس خوبی دارند.

یکسری موارد مانند آیندۀ این افراد یا دقیق شدن در مواجهه با دیگری‌ها در دانشگاه و یا نقل‌وقولی از بازخورد این افراد بعد از علم یافتن به اینکه دوستان یا همکلاسی‌هایشان فارغ‌التحصیل مدارس غ.انتفاعی هستند. گزارشات در پیش از دانشگاه و یک ورود اندکی به دانشگاه تمام می‌شد و جای خالی دنیای پس از دانشگاه مثل شغل مثل ازدواج و مانند این‌ها خالی بود.

پ.ن: منظور از «خود» در متن، دانشجویان برامده از مدارس دولتی و  مناطق حاشیه‌ای(غیرازتهران و چند استان پرقدرت) با فارغ‌التحصیلان مدارس غیرانتفاعی در دانشگاه است.
        

6

مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد: زندگینامه ی سیاسی علی شریعتی

3

زنان سیبیلو و مردان بی ریش: نگرانی های جنسیتی در مدرنیته ایرانی

1

حاج  آقا مجتبی: گذری بر زندگی عالم عامل ربانی، فقیه و مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج  آقا مجتبی تهرانی

1