یادداشتهای محسن حساممظاهری برای من غالباً به واسطه نگاه جزئی، تاریخمند و فرهنگی وی به دین، اسباب و فضاهای گوناگون حاکم بر آن جالب توجه بوده است و من را حتی بیشتر به سمت مطالعه انسانشناسی دین، مطالعه و مردمنگاری در باب آن سوق داده است.
در کتاب ساکن خیابان ایران نیز ما شاهد مجموعهای از جستار و یادداشتهای مختصر او با نگاهی آسیبشناسانه، روادار و انتقادی درباره مسائل دینداری در جهموری اسلامی هستیم؛ چیزی که برای خود من، به عنوان انسانی دیندار شناخته شده و با دینداران گوناگون در رفت و آمد بوده اهمیت داشت و با آن چالش داشتم.
کتابی است خوشخوان و صریح که در عین اختصار یادداشتها به ابعاد گوناگون جامعهشناختی، تاریخی و دینی مسائل پرداخته است، علاوه بر این محسن حسام مظاهری همواره به انتقاداتی که بر متون وی وارد میشود توجه دارد، آنها را منتشر میکند و سعی میکند پاسخ بدهد. به پیشنهاد من خواندنش برای آن دسته دینداران جدایافته یا بیمدارا/مداراجو و یا خسته در هر گوشهای از سیاست که ایستادهاند خالی از لطف نیست و میتواند برای افراد زیادی نگاه گسترده و دقیقتری نسبت به آنچه به عنوان هویت پذیرفته یا حتی نپذیرفتهاند بدهد، یک آشناییزدایی مختصر و لازم برای هرکس که در این گستره میزیستد و رفت و آمد میکند، چرا اینگونه رفتار میکنیم، رفتار شد و رفتار میشود؟
برای من با « آه، دقیق واقعا. » و « جالببب » همراه بود، انگار کسی به دیدگاههای گوناگونم، چیزهایی که در مردمنگاریهایم شنیدهام و دیدهام، حرفهای روزمره یا حتی احساس انزجار یا خوشایندیام پاسخ و یا چهارچوب دقیق، تمیز و سرراستی داده باشد. نگاهش را به هویت شیعی، دینداری در حکومت دینی و مشکلات ساختاری دوست دارم، جالب و جزئینگر مینویسند.
خلاصه که خواندنش را توصیه میکنم، برای هر انسان علاقمند و یا درگیر با دین و فکر نمیکنم برای خواندنش هم نیازمند لزوماً دانش تخصصی در زمینه علوم اجتماعی یا دین داشته باشید.
[ در روزهای حمله رژیم صهیونسیتی آدمکش به ایران و جنگ خواندم، بیشتر به این فکر کردم که چه شد که اینجوری شد؟ ]