تا ۲۰۰ صفحه ی اول خیلی کسل کننده بود اما از صفحه ی ۲۰۰ به شدت اوج گرفت
روند داستان تا صفحه ۲۰۰ خیلی کند بود و اصلا محتوا ی خاصی نداشت و صرفا جهت آشنایی با شخصیت ها بود ولی تا داستان اوج گرفت و داستان اصلی شروع شد تا جست و کاترین و هاتا و ریون با خواهر ها ملاقات کردن و کاترین از دست پادشاه فرار کرد و کلا داستان هیجانی شد به صورت خیلی ناشیانه جست کشته شد و مخاطب هنوز دوست داشت داخل اون فضا بمونه و این منو خیلی اذیت میکرد که اگر این کتاب بدونه اضافه گویی بود داخل ۳۰۰ صفحه جمع میشد و نیاز به نوشتن ۴۶۰ صفحه نبود جدا از زمان نشناسی نویسنده که نتونسته بود درست زمانبندی کنه و روی قسمت اصلی ماجرا تمرکز کنه از نظرم محتوا عالی بود داخل همون ۱۵۰ صفحه ی اوج کتاب واقعا خواننده میتونست احساسات شخصیت هارو درک کنه و ایده ی قشنگی بود بازسازی یک فیلم قدیمی (آلیس در سرزمین عجایب ) و باعث شد دیدم نسبت به ملکه ی دل ها که شخصیت منفی ای داخل فیلم بود عوض بشه و دوستش داشته باشم
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.