ذهن نویسنده بسیار پراکنده است و هنگام خواندن احساس عدم تمرکز میکنید، یعنی فکر میکنید خودتون جمله رو به خاطر حواسپرتی متوجه نشدید، ولی وقتی برمیگردید و دوباره جمله رو میخونید ، میبینید که نه شما مشکلی نداشتید بلکه نویسنده بسیار غیر منسجم و بیمحتوا صحبت کرده. اکثر داستانها بیمعنی هستند، انگار که خیلی خیلی شخصی نوشته شدند و اصلا لازم نبوده که کس دیگهای جز خود نویسنده منظورش رو بفهمه. وقتی شروع به خواندن میکنید به دلیل قلم صمیمی و خودمونی که داره حس میکنید که دارید یک متن دلنشین رو میخونید ولی بعد وسط متن متوجه میشید که درواقع قرار نیست با هیچ چیزی روبهرو بشید.