نقدی بر هیچ:
سر و کله زدن و مخالفت با شیوهی بزرگان ادبیات آمریکای لاتین ( بورخس، مارکز و…) حاصلش کتابیست که پیش روی شماست!
به گفتهی برخی از منتقدین یکی از شاهکارهای ادبیات آمریکای لاتین در سالهای پایانی قرن بیستم است. (هرچند ما که لذتی نبردیم!)
▪️
بیشتر شخصیتهای اصلی و فرعی کتابهای بولانیو، شاعران یا نویسندگانی هستند که در تنگدستی به سر میبرند و بدون وابستگی به محل اقامتشان، دائماً در حال سفر و تغییر مکان هستند.
بنابراین آثار بولانیو دو عنصر مهم را همواره در خود جای دادهست:
۱- نویسنده یا شاعر بودن شخصیتهای داستان
۲- مهاجر بودن شخصیتها
شخصیت اصلی این کتاب نیز، سرگذشت زنِ شاعری است که از اروگوئه به مکزیک مهاجرت کرده و در سالهایی که حکومتهای دیکتاتوری در کشورهای آمریکای لاتین سلطه یافتهاند، این زن شاعر، پس از حملهی پلیسهای ضدشورش و ارتش در سال ۱۹۶۸ به دانشگاه، حدود دو هفته در یک توالت بدون آب و غذا محبوس ماند تا -به قول خودش- مثل هر مکزیکیای که عاشق مکزیک بود از آخرین سنگر استقلال دانشگاه ملی مکزیک دفاع کند!
▪️ خلاصه، حتی اگر موضوع داستان، پُر کشش و جذاب باشد، پرداخت دلچسبی نداشت. - دستِ کم برای من-