عادت شده بود که قهرمانهای واقعی را جوری توصیف کنیم که انگار از نوزادی قهرمان متولد شدهاند و از کودکی بازیهای ویژهای را دوست داشتهاند. همکلاسیهایشان را در تمام سالهای دبستان و دبیرستان رهبری و مدیریت میکردهاند. پیشنماز مسجد محل همواره مسئولیتی را به ایشان سپرده و آنها نزد مغازهها و کسبه حسابهای پنهانی برای فقرا داشتهاند که هفتگی تسویه میکردهاند و… . در یک کلام پاک زاده شده و پاک زیسته و پاکترین به شهادت رسیدهاند.
در ده بیست سال اخیر نویسندگان قهرماننامهها به خطای اساسی رویکرد مذکور پی بردند و قهرمان خیالی یا واقعی خود را جوری تصویر کردند که انسان است و جایزالخطا. میتواند در برهههایی از زمان مانند دیگران باشد و در ۵ تا ۲۰ یا ۳۰ سالگی قدرت رهبری نداشته باشد. قهرمانپروران دههی اخیر از آن سوی بام افتادهاند و قهرمانشان ر تا پایان عمر خلافکار و بیپروا تصویر کردهاند که با یک رویداد یا نصحیت بزرگانی مثل مرحوم نخودگی یا چلویی و دولابی یا آیت الله حداد یا بهجت و بهاءالدینی متحول شدهاند.
کمشمارند آثاری واقعگرا و صادقانه که قهرمانش برای خواننده غریبه جلوه نکند و آنها را از خود بدانند و چهره و اخلاق و سیر زندگی همکلاسی و پسرعمو و دخترخالهی خود را در آنها ببیند.
چند روز پیش کتابی به دستم رسید با عنوان «شمرون کناردون» با داستانی از زندگی امیرمحمد اژدری به قلم سارا عرفانی و مریم السادات علویان. غروب جمعه بود که صفحات اولش را -مانند هر کتاب دیگری- ورق زدم و خواندم. ناگهان خود را در انتهای صفحهی ۱۵۷ یافتم؛ غرق در زندگی طبیعی و عادی امیرمحمد اژدری، قهرمانی که به واقع قهرمان است، مال همین شهر و محل، بچهی تهران که در راه قم برای توزیع روغن و برنج و قند و شکر ترانهی محسن یگانه گوش میدهد و اهل سخنرانی و وعظ و نصیحت نیست، عاشق است و شعر ترانه را ترنم میکند و بر اثر بیتوجهی تصادف میکند! البته در تصادف اول نمیمیرد. مقامات کشوری و لشکری را میشناسد اما رانت مقدس نمیگیرد. اینستاگرام باز است، مرفه و برخوردار است، ادبیاتش پر است از کلمات رایج جوانی. هرجا درد است، با تواضع درمان است، از سیستان و بلوچستان تا حاشیهنشینان شهرها. انگار همهجا هست.
کتاب شمرون کناردون با عکسهایی از امیرمحمد اژدری و خانواده و دوستانش تمام میشود و مرا بیخواب میکند. کتاب دو ویژگی دارد که مرا به تحسین وا میدارد: در انتخاب کلمات نویسندگان، ستایش و تحسین و قدردانی نمیبینی که قهرمان را به خورد تو بدهد.
قهرمان نویسندگان آدم خارق العادهای نیست که در عمر کوتاهش دهها کنش و واکنش استثنایی و خارق العاده و سابقهای دستنیافتنی داشته باشد بلکه انسانی است مثل همه اما به واسطهی استمرار دهها عمل و عکس العمل انسانی و دستیافتنی تصویری خارق العاده از امیرمحمد در ذهن خواننده حک میکند.
ویژگی دوم، شخصیت امیرمحمد اژدری است که چون خوب و باصفا و رفیقباز و محترم و متعادل و عاشق و مشتاق و انساندوست است نادیده دوستش داری.