کوثر فیروزآبادی

کوثر فیروزآبادی

@Kosar_F
عضویت

تیر 1404

3 دنبال شده

3 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        این رمان یک داستان خانوادگی است که حول محور دختران چهار نسل از یک خانواده می چرخد.داستان با وجود اهمیت بیشتر برخی شخصیت ها،مثل استبان،کلارا یا بلانکا،می شود گفت شخصیت اصلی مشخصی ندارد و به موقعش به شرح حال هر شخصیت می پردازد.اگر مثل من از طرفداران داستان های خانوادگی هستید،احتمالا از این کتاب لذت خواهید برد.همچنین اگر از تم جادویی یا تم تاریخ سیاسی خوشتان می آید بخش هایی از کتاب مورد پسند شما خواهد بود.
به عنوان نقطه قوت اصلی کتاب،توصیفات خیلی خوبی از هر حس و حال هر مقطع از داستان شده است که مخاطب داستان را آنقدری غرق داستان می کند که دقیقا حس و فضای غالب بر عمارت گوشه ای یا ترس ماریاس را احساس کند،و نویسنده با کمترین جملاتی که می شد این کار را می کرد.این خواندن کتاب را با وجود ضعف هایش خیلی لذت بخش می کرد.
من از طرفداران رئالیسم جادویی نیستم،ولی معتقدم جادو در این کتاب بسیار زیبا و واقع نگرانه بود،نیرویی که زندگی را آسانتر و زیباتر می کند بی آنکه تمام تلخی های آن را از بین ببرد؛ و جزئی از زندگی روزمره است بی آنکه در دسترس هر کسی قرار بگیرد و خود را بی ارزش کند.به قسمت تاریخ سیاسی هم خیلی خوب پرداخته شده بود و تراژدی ای که با آن درآمیخته بود فوق العاده بود.البته من شک دارم ترکیب این دو ژانر مورد پسند هر کسی قرار بگیرد و فکر می کنم اگر نویسنده دو کتاب مختلف با این دو ژانر می نوشت نتیجه بهتری می داد.
مهم ترین ضعف کتاب از نظر من در شخصیت پردازی‌ست و پردازش ضعیف به پیشینه روانی و انگیزه های هر شخصیت.بعضی شخصیت ها بسیار تک بعدی بودند،که بارز ترین مثال آن نیکلاس است.آن حجم از حماقت در یک شخصیت او را به شدت کاریکاتوری کرده بود.بد نبود کمی می فهمیدیم چرا بیخیال جادو جنبل نمی شد؟چرا معنایی که از زندگی می خواست مثل خائیم در کمک به دیگران نمی یافت؟در حالی که علی الظاهر هر دو تحت یک تربیت قرار گرفته بودند.همین خائیم،چطور عشق سیری ناپذیرش به کمک به دیگران هرگز خاموشی نمی یافت و این عشق چگونه به وجود آمده بود؟آماندا،چرا زندگی اش تا این حد وقف برادرش بود و به چه انگیزه ای؟داستانی که سناریو آن روزمره محور است و خط داستانی خیلی پر هیجانی ندارد اتکای اصلی اش به کاراکتر هایش است و باید در پردازش آنها کمال مهارت را خرج کند.تنها شخصیتی که از این ضعف تقریبا مصون بود استبان تروئبا بود که ریشه رفتار هایش در بچگی به خوبی دیده می شد و سیر تکامل شخصیتی اش آرام و معمولی و به زیبایی تمام پیش می رفت.
نتیجه گیری کلی؟برای من داستانی بود نه کامل و بی نقص،اما شیرین و لذت بخش که چاشنی بخشی از تابستان ۱۴۰۴ شد و به روز های تعطیلی طعم حال و هوایش را داد.به بقیه پیشنهادش می کنم؟شاید.اگر انسان خیلی شلوغ و پر کاری هستید فکر نمی کنم برای اولیت اول تان بودن مناسب باشد،اما اگر دنبال یک سرگرمی آرام و خوش طعم می گردید،از زندگی با خانوادهٔ دل واله و تروئبا و گردش در ترس ماریاس و عمارت گوشه ای لذت ببرید!
      

11

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.