meg

meg

@Immeg

6 دنبال شده

5 دنبال کننده

پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

meg پسندید.
          #یادداشت_کتاب
#باروت_خیس
#زهرا_اسعد_بلنددوست

یادم نیست که چطور اولین بار کتاب چایت را من شیرین می کنم به دستم رسید و وقتی شروع کردم دیگر از دستم نیفتاد.چند روزی حالم منقلب بود و مدهوش داستان و مزه مزه کردن آن.انقدر دوستش داشتم که ان سال عید نوروز ۶_۷تایی از ان را خریدم و به اقوام و دوستان هدیه دادم و با اب و تاب تعریفش کردم تا انها هم بچشند انچه من چشیدم.
بلافاصله جلد دوم یعنی مثل بیروت بود را شروع کردم و آن هم از دستم نیفتاد. 
امسال فهمیدم جلد سومی هم هست با تاخیر خریدم و با تاخیر خواندم.شاید نه به اندازه جلد اول ولی کاملا شیرین و جداب و تفکر برانگیز و این احتمالا به حال روحی خوانتده حین خوانش هم بر می گردد.جای جای داستان تلنگری عجیب داشت:"نعمت یک زندگی معمولی" که شخصیت داستان در ابعاد مختلف از آن محروم بود.
فکر کردم چقدر من معمولی هستم و چقدر ابعاد این نعمت برایم مبهم است و لذا شکرش ادا نمی شود."یک زندگی معمولی در امنیت با همه‌ی سختی ها و تلخ و شیرین هایش" . و بیشتر به این فکر کردم که خودم و آدمهای اطراف چه دغدغه هایی دارند و آدم هایی مثل حاج قاسم چه افق های نگاهی.
نویسنده داستان  اسرائیل و لبنان و ایران را بسیار تنگاتنگ بهم تنیده است و در جای جای آن مخاطب را غافلگیر می کند و با ابعاد مختلف یک زندگی جاسوسی آشنا می کند. کاملا مشخص است که برای ابعاد متفاوت زندگی شخصیتی چند وجهی با ملیت های متفاوت پزوهشی انجام داده شده حتی روی خوانندگان و سبک های مختلف غذا که از جزئیات یک زندگی است.

کتاب به نسبت دو جلد قبلی عاشقانه ای کم رنگ تر دارد و از این منظر حتی برای بچه های متوسطه هم می تواند بلااشکال باشد.
نکته یا تیزی خاصی داستان ندارد و برای علاقمندان ژانر امنیتی_پلیسی می تواند کتاب مناسبی و جذابی باشد.
#مخاطب_بالای_۱۵سال
        

3

1

meg پسندید.
        بسم الله الذی خلق الانسان💚🌱
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسكين بولاية امیرالمؤمنین:)!💛
ساعت ۲۲:۰۰ به وقت تهران
بالاخرههههه و بعد از شصتاد سال انتظار ، خوندنش توی عید غدیر تموم شد.
فضای داستان توی کشور لبنان و به دور از شخصیت‌های قبلیه؛ خیلی دور.
روایت فادیه ، جاسوس آموزش دیده اسرائیلی که در پوشش خبرنگار در لبنان حضور داره و نفوذش تا خونه‌ی فرمانده حزب‌الله ، حاج عامر کشیده شده و به عنوان خبرنگار در جلسه‌ای که حاج‌قاسم سلیمانی،  سیدحسن و حاج‌اسماعیل شرکت دارن ، حاضر بوده. (میخوام نفوذش رو برسونم😂)
کتاب از زبان همین فادیه‌ست و سوژه اصلی کلا اونه که باعث میشه فضای متفاوت‌تری توی  باروت خیس ببینیم.
و اما تجربه من:
با توجه به خوندن کتابای قبلی ، این یکی با وجود انتظاری که از سال ۹۹ براش کشیدم ، پرتلاطم نبود.
من موقع خوندن مثل بیروت یا چایت ، ضربان قلبم رو می‌شنیدم و بغض می‌چسبید بیخ گلوم ولی توی کل مدتی که کتاب رو می‌خوندم ، مخصوصا موقع شهادت دانیال احساس کردم قلم اونقدر قوی نیست که من رو عمیقا ناراحت کنه و خوندم و رد شدم.
حاج اسماعیلی که غالبا فکر کردیم حاج قاسم بوده ، واقعا حاج اسماعیل بود و اسم مستعار نبود. اینو موقع جلسه که نوشته "فرمانده قاسم وارد شد" ، متوجه میشیم.
  اطلاعاتی توی پاورقی نوشته بودن که برای من جدید بودن و شخصا خوشم اومد.
فادیه اما عجیب بود! خیلی عجیب! اونقدر که باورش برام سخت بود یه نفر چقدررر میتونه سخت‌جون باشه و نَمُر.
و همین طور بسام که تا آخرش همراه با فادیه سوال میپرسیدم این دیگه کیه؟
یکی از چیزایی که خیلی برام ناملموس بود، عدم حضور شخصیت‌های قبلی توی کتاب بود! 
حتی دانیال هم اونقدر به اندازه  دو کتاب قبلی دیالوگ نداشت و خب تفاوت سوژه‌‌ی باروت خیس ، این عدم حضور رو توجیه میکنه.
درکل کتاب برای من که هیجان با هرخط دو کتاب قبلی می‌بلعیدم ، اونقدر تجربه‌ی خفنی نبود ولی خب همچنان قلم خانم بلنددوست برام موردعلاقه‌ترین باقی مونده:)

+خداقوت میگم به خانم بلنددوست و امیدوارم به خوندن کتابای خفن‌تری از ایشون🌱💚

+تا یادداشت بعدی ، یاعلی:)
 شب عید غدیر ، ۱۴۰۲/۴/۱۵ و سومین یادداشتم در  بهخوان
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

13

meg پسندید.

7