روایتی به دلچسبی یهفنجان عربیکای داغ وسط خستگیهای روزمره. روایتی که فقط به بیان صرف اتفاقات بازهی زمانی حضور نویسنده محدود نشده و یه بیان جمع و جور از تاریخ مقاومت هم لابهلای روایت جاخوش کرده برای نوجوانها و جوانهایی که مثل من مشتاق اطلاعات اینچنینی هستن.
چاشنی روایت یا بهتره بگم روحِ روایت هم مثل همهی کتابهای آقای یامینپور، خنکای واژهها، جملات و مطالب عمیقِ برآمده از ادراکات درون نویسندهست که قلب و فکر آدم رو جلا میده؛ از همون واژهها و جملاتی که تا چندین روز لذت تلاش برای درک عمق و رازورانگیشون لحظههای عادی زندگی رو طور دیگری رقم میزنه و گاهاً دریچهای میشه برای جست و جو و غرق شدن بیشتر در پشتپردهی حقیقی و رازگونهی ایندست مفاهیم.
عمیقاً لابهلای صفحات این کتاب حیات جدیدی رو تجربه کردم. با وجود اینکه کوتاه بود اما در انتهای کتاب حس میکردم خاطرات چندین و چندسالهای رو مرور کردم و حالا از شدت دلتنگی پر از بغضم :)
آقاینویسنده!
خداقوت و
قلمتون پر حکمت و پر برکت انشاءالله.
منتظر انتشار کتابهای توراهی هستیم :)