بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

نصراله احمدی مهر

@Ahmadimehr

52 دنبال شده

36 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                ▪️خلاصه رمان" مردی به نام اوه " و  چند نکته در مورد کتاب :

رمان در مورد مردی ۵۹ ساله بداخلاقی است که بعد از آشنایی با یک خانواده ایرانی تغییر می کند.

چند نکته:
۱- اولین ویژگی داستان، تعهد اخلاقی قابل ستایش اوه نسبت به همسرش حتی بعد از مرگ است.هر اتفاق کوچک یا بزرگی که رخ می‌دهد ، اولین سوالی که در ذهن اوه ایجاد می‌شود این است که اگر سونیا زنده بود، چه انتظاری از او داشت. همین فکر سبب می‌شد گاه برخلاف میل باطنی‌اش به صورت مثبت اقدام کنند تا در دنیای دیگر شرمنده همسرش نباشد.

۲- اوه درستکاری و نظم و انضباط را از خانواده‌اش به ارث برده بود. در تاثیر این تربیت همین بس که وقتی پدرش در اواسط ماه فوت کرد،  او نصف حقوق را به اداره راه آهن پس داد. این عمل منصفانه و اخلاقی او سبب شد رییس، به او پیشنهاد استخدام در راه آهن دهد.
 
 ۳ - باید اذعان کرد که زنان تاثیر بسزایی در شکل دهی رفتار مردان دارند. خواننده ی رمان این قدرت و ویژگی را به وضوح در رفتار سونیا و پروانه می بیند. 
  اُوه در نوجوانی، پدر و مادرش را از دست داده بود و سالها بود که بی هدف و افسرده زندگی می کرد. آشنایی اش با سونیا و عشق دیوانه‌واری که به او پیدا کرد، روح امید را در کالبدش دمید. 
 بعد از فوت همسرش که باز تبدیل به جسمی بی روح شده بود، این پروانه، همسایه جدید بود که سبب شد مجددا اوه با زندگی آشتی کند. 

۴- انسان هر چه به پایان دوره میانسالی نزدیک‌تر شود، شور و هیجانش فروکش می‌کند و نیاز مبرم به توجه و محبت اطرافیان پیدا می‌کند.در این داستان خانواده پاتریک، بدون توجه به اخلاق تلخ اوه ، با او با مهربانی رفتار می‌کردند. بچه های آنها نیز اوه را مانند پدربزرگشان دوست داشتند . مجموعه این‌محبت ها و توجه ها در نهایت سبب تغییر رفتار قهرمان داستان شد.
پایان
احمدی‌مهر- ۱۳ خرداد۱۴۰۱
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

پست‌ها

فعالیت‌ها

            الهی هَب لی کَمالَ اِلاِنقِطاع الَیکَ🤲🤍

تا قبل از مطالعه این کتاب اسم زبیده خاتون به گوشم نخورده بود!
زبیده خاتون همسر هارون الرشید ، بانوی مسلمانی که سالها حب اهل بیت و در دلش پنهان کرده ..
زبیده خاتون که روزی عاشق همسرش هارون بوده با شهادت امام کاظم (ع) تمام عشقش به نفرت تبدیل میشه و دیگه دلیلی برای پنهان کردن شیعه بودنش نداره..
با جستجو در چند سایت به همین مطالب رسیدم و فکر میکنم کتاب سندیت داشته باشه..
من چیز زیادی از شخصیت هارون نمیدونستم و مطالب کتاب درمورد هارون و فرعون و سنگدلیشون، دوگانگیشون، تردیدشون برام خیلی جالب بود.. 

کتاب ،داستان زندگی و انتخابات هفت بانوی رجعت کننده همراه امام زمان عج است..
داستان زبیده خاتون، حبابه، سمیه، قنوا، صیانه ، ام خالد و ام ایمن و از دست ندید..
فقط میتونم بگم خیلی قشنگ بود..
این کتاب با اسم های زیاد و ماجرا های نصفه و نیمه گیجتون نمیکنه..
اگه اسمی برده میشه حتما درموردش توضیحی هم داده میشه و خیلی روان نوشته شده ..
با خوندن داستانِ زندگی هرکدوم از این هفت بانوی رجعت کننده دلم خون و چشمم اشکی میشد و این سوال برام تکرار میشد..
'من برای دفاع از دین و اعتقاداتم چیکار کردم؟ از چی گذشتم؟'
هنوزم نمیدونم دینداری در دوران گذشته مثل صدراسلام ، زمان پیامبران و امامان سخت تر بوده یا الان دوره آخرالزمان؟

" ایمان ، این واژه غریب و پیچیده ، چه سخت است آنچه در دل داری به زبان بیاوری و پایش بایستی.." 

بخونید و از داستان های واقعی ،نکات آموزنده و جملات قشنگش درس بگیرید 🌱 
          
            گاهی می توان شرحی دلکش از برخی بیت های حافظ را در کتاب «کیمیای سعادت» نوشته امام محمد غزالی که سیصد سالی پیش از حافظ می زیست، دید.
✅ حافظ در غزلی چنین می گوید:
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که «حق صحبت» و عهد وفا نگه دارد 
همچنین در غزلی می سراید:
«حقوق صحبت» ما را به باد داد و برفت
وفای صحبت یاران و همنشینان بین

✅ امام محمد غزالی(۴۵۰-۵۰۵ق)، در کتاب ارجمند «کیمیای سعادت»، در جلد نخست، به این «حقوق صحبت» اشاره می کند و آنها را به تفصیل نام می برد. از نظر وی، این حقوق صحبت، ده حق است که در صص ۴۰۱-۴۱۳ از تصحیح حسین خدیو جم آمده است. «کیمیای سعادت» در چهار رکن، تنظیم و تبویب شده است که نام آنها ارکان مسلمانی است، و هر رکن بر چند اصل استوار است:

رکن اول در عبادات؛ رکن دوم در معاملات(همچون: آداب طعام خوردن، نکاح و کسب و تجارت و شناختن حلال و حرام و گزاردن حق صحبت با خلق و ...)؛ رکن سوم در مهلکات؛ رکن چهارم در منجیات.

 اصل پنجم از رکن دوم(معاملات)، در گزاردن حق صحبت با خلق و نگاه داشتن حق خویشاوند و همسایه و بنده و نگاه داشتن حق دوستان و حق درویشان و برادران برای خدای است که شامل سه باب است. اینک برای دریافت بهتر و ژرف تر دو بیت یادشده حافظ، چکیده ای فهرست وار از این اصول ده گانه «حقوق صحبت» به شما تقدیم می شود: 

«و این حقوق از ده جنس است:

✅ حق اول مال است. و درجه بزرگترین این است که حق وی را تقدیم کند و ایثار کند. درجه دوم آنکه وی را همچون خویشتن دارد، و مال میان خویشتن و وی مشترک داند، و درجه بازپسین آن است که وی را چون غلام و خادم خویش داند: آنکه از وی به سر آید، در حاجت وی کند، بی آنکه وی را بباید خواست؛
✅ حق دوم یاری دادن بود در همه حاجتهایش پیش از آنکه درخواهد و بگوید؛
✅ حق سوم بر زبان است، که در حق برادران نیکو گوید، و عیوب ایشان پوشیده دارد، ... و سر وی هیچ آشکارا نکند، و زبان از اهل و فرزند و اسباب وی کوتاه دارد، و اگر کسی در وی قدح کند(عیبی بگوید) با وی نگوید که رنجی به وی رسانیده باشد؛
✅ حق چهارم آنکه به زبان، شفقت و دوستی اظهار کند؛
✅ حق پنجم آنکه هر چه بدان حاجتمند باشد در علم و دین، وی را بیاموزد، که برادر را از آتش دوزخ نگاه داشتن اولیتر از آنکه از رنج دنیا؛
✅ حق ششم عفو کردن از زلت(خطا) و تقصیر؛
✅ حق هفتم آنکه دوست خود را به دعا یاد داری _هم در زندگانی و‌ هم پس از مرگ_ همچنین فرزندان وی را و اهل وی را، و چنان که خود را دعا کنی، وی را نیز دعا کن؛
✅ حق هشتم وفای دوستان نگاه داشتن است. و معنی وفاداری یکی آن بود که پس از مرگ از اهل و فرزند و دوستان وی غافل نباشی؛
و دیگر وفا آن بود که هر که به دوست وی تعلق دارد_ از فرزند و شاگرد و بنده_ بر همه شفقت کند؛
و دیگر آنکه اگر گاهی حشمتی و ولایتی فرا رسد، همان تواضع که می کرد نگاه دارد، و بر دوستان تکبر نکند؛
و دیگر وفا آن بود که دوستی بر دوام نگاه دارد و به هیچ چیز بنبرد؛
و دیگر وفا آن بود که تخلیط( دو بهم زنی) هیچ کس در حق او نشنود.
و دیگر وفا آن بود که با دشمن وی دوستی نکند، بلکه دشمن وی را خود دشمن خویش داند؛
✅ حق نهم آنکه تکلف از میان برگیرد و با دوست همچنان بود که تنها باشد؛
✅ حق دهم آنکه خویشتن را از همه دوستان کمتر شناسد و از ایشان هیچ چیز چشم ندارد».

باری، به گفته حافط:
 سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که «حق صحبت» و عهد وفا نگه دارد

آدرس کانال من در ایتا:
@joreeha1
          
            کتاب رهایی از گناه، برگرفته از سلسله مباحث استاد علیرضا پناهیان در جلسات ماه مبارک رمضان مسجد امام صادق تهران در سال ۱۳۹۸ است که به همت واحد پژوهش موسسه بیان معنوی منتشر شده است.
حجت اسلام پناهیان در کتاب، نخست، به معرفی دقیق مفهوم گناه پرداخته است. چیستی گناه در قرآن نخستین سرفصل این کتاب است. پس از معرفی مفهوم گناه خواننده را با چرایی ضرورت ترک گناه روبرو می‌کند و چگونگی حرکت در مسیر ترک آن را گام به گام شرح و بسط می‌دهد. سپس پرسش جدیدی برای خواننده مطرح می‌کند «بعذ از ترک گناه قرار است چه شود؟» و در اینجا با آغاز بحث حس پرستش و عبودیت و فرمانبرداری بحث را ادامه می‌دهد تا در نهایت این مسئله را مطرح کند که هنگامی که انسان از این مراحل عبور کرد،به مرحله‌ای می‌رسد که به اطاعت از امر خدا، فارغ از نفع و ضرر حساس می‌شود. در این راستا به شرایطی اشاره می‌کند که فرد در موقعیت‌هایی از گناه قرار می‌گیرد که مقاومت گاه چنان دشوار می‌شود که فرد موفق به پرهیز نمی‌شود. در اینجا لطف خداوند که گناه انجام شده را برای فرد از عامل سقوط تبدیل به یک دو راهی می‌کند را مطرح می‌کند، دوراهی انکسار و استغفار یا تکبر و سقوط.
کتاب تقسیم بندی مناسبی در سرفصل‌ها دارد. نظم و چینش مطالب و اشارات مختصر به فصول قبل در طی کتاب، به جا افتادن مطالب کمک می‌کند. لحن ساده و روان استاد پناهیان، نیز فهم مطالب را ساده تر می‌کند. واحد پژوهشی در پاورقی‌ها مستندات اشارات و ارجاع‌های موجود در متن سخنرانی را ارائه کردند و در نهایت در انتهای کتاب، فهرستی از منابع کتاب و همچنین فهرست تفضیلی مطالب کتاب (که برای چنین کتبی، بسیار راه گشاست) ارائه کردند.
این کتاب توسط نشر بیان معنوی چاپ شده است.
          
            دو داستان بافاصله زمانی هفتادساله، روایتی از مجاهدت‌های یک خانواده لُر. کوهیار و دوستش آیدین به همراه پدرانشان آقاجان سهراب و ایاز خان در دوره حکومت مظفرالدین شاه در یک‌زمان، تاراز و مهرداد و عمو لهراسب و بقیه لرهای بختیاری در دی‌ماه سال پنجاه‌وهفت قصه‌ای دیگر را روایت می‌کنند.
انقلاب اسلامی ایران حرکتی منحصر به پایتخت نبوده است. تمام مردم ایران اعم از مسلمان و غیرمسلمان، فارس و کرد و لر و بلوچ و ترک در این بزرگ‌ترین انقلاب معاصر جهان نقش داشته‌اند. ظلمت سفید نه‌فقط روایت گر اتفاقات پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن پنجاه هفت که مقایسه‌ای است مناسب و متناسب در ساختار و هویت با انقلاب مشروطه مردمان ایران در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار.
استفاده از این روایت موازی که فصل‌به‌فصل پیش می‌رود و در هر فصل با یکی از این دو قصه روبرو می‌شویم نه‌تنها مخاطب را گیج نمی‌کند که به او کمک می‌کند در پس خواندن این دو قصه، آگاهی سیاسی اجتماعی و فرهنگی او نسبت به این دو حرکت مهم سیاسی ایران افزون‌تر گردد.
ایده داستان به‌خوبی شکل‌گرفته است. انتخاب شخصیت‌های لُر به‌عنوان قهرمانان اصلی داستان نیز از دیگر ویژگی‌های کتاب است. نشان می‌دهد مردم ایران، در هویت شکل‌گرفته و با چشمانی باز، با خطرات مواجه شده‌اند و اگر دسیسه‌های بیگانگان نباشد آن‌ها خوب می‌دانند با راهنمایی و کمک مراجع دینی، چگونه راه را از چاه بشناسند.
فضاسازی‌های داستان نیز از نکات مهم «ظلمت سفید» است. ظلمت سفید را می‌توان جزو سردترین رمان‌های ایرانی دانست. نویسنده چنان با دقت این سردی را توصیف کرده است که مخاطب واقعاً احساس می‌کند به‌مانند تاراز و مهرداد، در میان رشته‌کوه سرد و پوشیده از برف زاگرس همراه آن‌ها قدم برمی‌دارد و حس می‌کند همچون آن‌ها از میان این‌همه سختی و سرما و یخبندان عبور می‌کند تا نگذارد مأمورانی که به دنبال آن‌ها هستند به نقشه شوم خود جامعه عمل بپوشانند. البته این سردی فقط در ظاهر کلمات و منحصر به فضای کوه‌های زاگرس نمی‌شود. هنگام خواندن قصه کوهیار و آیدین و در زیر گرمای طاقت‌فرسای تهران، خواننده از سردی حاکم بر ملت و حاکمیت سلسله قاجار آگاه می‌شود. شاهانی که فرهنگ و هنر و سیاست و اجتماع ایرانی را در انجماد عقب‌ماندگی نگه داشتند و جز آسایش خود به چیز دیگری نمی‌اندیشیدند. اگر هم نبود گرمای وجود کسانی چون شیخ فضل‌الله نوری معلوم نبود چه می‌آمد بر سر آن‌ها.
نویسنده به‌خوبی توانسته است تلاش‌های سلطه¬طلبانه دولت‌های روسیه تزاری و انگلیس را به‌صورت غیرمستقیم نشان دهد و از حضور منفی آن‌ها در ایران آن دوره پرده بردارد.
از دیگر نکات مهم رمان ظلمت سفید، لهجه و گونه‌های زبانی گوناگون شخصیت‌ها است. لُری، ترکی آذری، فارسی تهرانی و فارسی قجری از مهم‌ترین این لهجه‌ها و گونه‌های زبانی هستند. نویسنده به‌خوبی است در عین وفاداری به لهجه‌ها، آن‌ها را برای مخاطب روان سازد تا دایره مخاطبینش کاهش پیدا نکند. هر جا نیز که لازم دیده است در پاورقی، توضیحات لازم را درباره واژگان و ابزارها و خوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها گفته است. چنان‌که در طراحی جلد نیز که به زیبایی طراحی‌شده است تصویری از چوقا، لباس معروف بختیاری‌ها را نشان می‌دهد.
کوهیار و آیدین، تاراز و مهراد، آقاجان سهراب و ایاز خان، عمو لهراسب و صولت و دیگران، به‌خوبی پرداخت‌شده‌اند. رفتارها و افکارشان مستقل است. چنان انسان‌هایی زنده از خود واکنش نشان می‌دهند و مخاطب از یاد می‌برد آنچه می‌خواند روایتی است تاریخی ازآنچه بر سر مردم ایران آمده است. شخصیت‌ها نه فرشته‌هایی آسمانی هستند و نه شیاطینی جهنمی. هر کس کم‌وکاستی‌های خود را دارد اما به خاطر اهداف و آرمان‌هایش تلاش می‌کند و همین است که باعث می‌شود درجایی مسیر کوهیار و آیدین جدا شود اما دوباره بر سر وطن، به اشتراک برسند و در برابر دشمن مشترک، اختلافات داخلی را کنار بگذارند.
دو داستان پایان‌بندی‌های متفاوتی دارند. اتفاقات تاریخی باعث نشده است نویسنده در جبری تاریخی حس شکست یا پیروزی مطلق را به خواننده القا کند بلکه او تحلیل‌هایش نسبت به فرهنگ و جامعه آن روزهای ایران را در پشت رفتار و افکار و گفتار شخصیت‌هایش قرار داده و بدون هیچ‌گونه شعارزدگی آن‌ها را در موقعیت مناسب خودشان قرار داده است.
پایان‌بندی ظلمت سفید، بیشتر از آنکه پرچم‌دار خوشحالی و شادی باشد پیام‌آور امیدواری و واقع‌بینی است. ظلمت سفید تلاش کرده است مخاطبش به اتفاقات تاریخی پیرامون خود از پنجره‌ای دیگر و از منظری متفاوت نگاه کند. باید از نویسنده به خاطر ارائه چنین دیدگاه نو و خلاقانه‌ای تشکر کرد.
          
            ‍ دروازه‌های جابه‌جا شده

مروری بر کتاب «قدرت بی‌قدرتان» واتسلاف هاول

کتاب قدرت بی‌قدرتان در سال ۱۹۷۸ نوشته شده است. هاول که اولین رئیس جمهور چک است در این کتاب با نگاهی کاربردی به مسائل سیاسی متنوعی می‌پردازد.
مهم‌ترین محور کتاب تشریح نوع حکومتی‌ است که هاول آن را «پساتوتالیتر» می‌خواند.
او این حکومت را نوع جدیدی می‌خواند که با دیکتاتوری‌های معمول و حتا با معنای رایجی که ما از حکومت توتالیتر در ذهن داریم متفاوت است.
«پیشوند «پسا» را البته به این منظور انتخاب کرده‌ام که بگویم نظام ما دیگر توتالیتر نیست؛ به عکس، می‌خواهم بگویم با نظام توتالیتری روبرو هستیم که از پایه و اساس با دیکتاتوری‌های کلاسیک و دریافت معمول‌مان از توتالیتاریسم تفاوت دارد.».
نویسنده‌ی کتاب علاوه بر بررسی مسائل سیاسی گریزهایی فلسفی و انسان‌شناسانه به مسائل می‌اندازد و سوژه‌ی کتاب را با عینک‌های متفاوتی می‌بیند.
«این ایدئولوژی برای همه‌نوع پرسشی یک جواب حاضر و آماده در آستین دارد؛ بعید است بشود نصفه و نیمه به آن رو آورد و از طرفی رو آوردن به آن عواقبی جدی برای زندگی انسان دارد.»
در ادامه با این تحلیل که در زمانه‌ی حاضر قطعیت‌های متافیزیکی با چالش‌های جدی روبرو هستند از جذابیت این ایدئولوژی و علت اثرگذاری آن در جامعه می‌گوید.
عنوان «قدرت بی‌قدرتان» در ساختار خود دارای تناقضی زیباست. بی‌قدرتانی که از قدرت خود خبر ندارند و ناخواسته در زمینی فوتبال بازی می‌کنند که جای دروازه‌ها عوض شده و هر چه بیش‌تر تلاش کنند تا گل بزنند اسکوربرد ورزشگاه، امتیاز حریف را بالا می‌اندازد.
نگارنده‌ی کتاب کلید اصلی این بازی را «آگاهی» می‌داند. بی‌قدرتان چون از این بازی آگاهی ندارند با کارهای ساده و بدونِ فکر قدرت حکومت را بیش‌تر می‌کنند.
هاول تمثیل «سبزی‌فروش» را در کتاب به کار می‌برد و با تحلیل کارهای ساده‌ای مثلا چسباندن اعلامیه‌ای بر دیوار مغازه‌اش که شاید اصلا به چشم نیاید زوایای مختلف این قدرتی که حکومت از این سبزی‌فروش می‌گیرد را بررسی می‌کند.
در نظام‌های قدیمی‌تر حکومت در موضعی بالا قرار داشت و مردم می‌دانستند که کجا به آن‌ها ظلم می‌شود و کجا به نفع آن‌هاست. ولی در این نوع نظام، مردم درون حکومت زندگی بدی دارند و از فردیت خود دور رانده شده‌اند ولی باز با دست خودشان با انجام کارهایی اعلام رضایت‌شان را به این نظام اعلام می‌کنند.
به همین خاطر است که اگر یک ناظر بیرونی به این نظام‌ها نگاه کند نمی‌فهمد دلیل اعتراض مردم و نارضایتی‌شان چیست. چون چیزهای اساسی مثل قانون و قوه‌ی قضائیه به خوبی کار می‌کنند ولی نکته این ا‌ست که ناظر بیرونی از دست‌های پنهان دادگاه‌ها، رانت‌ها، پرونده‌سازی‌ها و هزار چیز دیگر که خون این نوع حکومت‌هاست بی‌خبرند.
شباهت‌های بنیادی حکومت آن زمان چکسلاوکی با نظام کنونی ایران باعث می‌شود مطالعه‌ی این کتاب به درک بهتر ما از شرایط خودمان کمک کند.
✍🏼 حسین رهاد
          
            نوجوان امروز حوصله ندارد. فرصتش کم است. می‌خواهد زود برسد به اصل ماجرا. اصلاً حقش است که دیگر کسی سر ندواندش و خیلی راحت برود سر اصل قضیه.

همین حرف‌ها بوده یا شبیه همین حرف‌ها، که پشتوانه‌ای شده برای فرار نویسندگان کتب نوجوان از فشارها و سختی‌های معمول طراحی داستانی کتب بزرگسال به در بروند. برای خیلی‌ها اصلاً جای چک و چانه ندارد که چون نوجوانان اهل تخیل‌اند، و خیال نویسنده نوجوان باید بپّرد تا دوردست‌ها، پس لازم نیست درگیر بسیاری از مصائب نگارش رمان‌های بزرگسال در کارزار بازار کتاب باشند. 

چنین تصوری از «باید»های نگارش رمان نوجوان، نویسنده را سطحی و میان‌مایه بار می‌آورد تا مدام متن‌هایش سال به سال سست‌تر شده و اثر به اثر خسته‌تر از گذشته، تنها به دنبال دستاویزهای بامزه برای پوشاندن شکاف‌های بزرگ رمان‌هایش بگردد. عطش بازار در این بخش هم مشوق نویسندگان می‌شده و می‌شود برای نگارش داستان‌های شبیه هم با چاپ‌های مکرر در مکرر که نتیجه‌ای جز پراکندن بی‌مزگی‌های انباشته بین نوجوانان اثری نداشته و ندارد. 

  نویسندگان احتمالاً می‌پندارند نوجوانان با چند ترفند دم دستی، با اثر همذات‌پنداری می‌کنند و پابه‌پای شخصیت‌ها تا آخر داستان می‌روند و همه‌چیز را هم باور می‌کنند. چرا نویسنده خودش را اذیت بکند برای طراحی داستانی با پیرنگ محکم و پیچیده؟

کتاب «پرواز اسب سفید» این‌طور نیست و نویسنده‌اش با خوانندگان کتاب این‌طور تا نکرده. رمان پیرنگ محکمی دارد و مثل درختی که شرایط خوبی داشته باشد، فصل به فصل قطورتر می‌شود و شاخ و برگ بیش‌تری می‌دهد و سایه‌اش را تا دوردورها می‌گستراند. نویسنده تور طرح و توطئه‌ی رمانش را بر ذهن خواننده می‌اندازد. نوجوان بدون آن که بداند و بخواهد، در مسیر پیمایش یک پیرنگ مستحکم، خود به خود تربیت می‌شود، چون هرچیزی سر جای خودش قرار گرفته و هر عنصری، نسبتی با کل و با هدف کتاب دارد.

نویسنده مخاطبش را جدی گرفته و به اندازه پدر و مادرهایشان، «بزرگ» فرضشان کرده است. انگار که نوجوانان را نشانده در یک جلسه بسیار حساس برای اخد تصمیمات بزرگ، که قرار است زندگی خیلی از آدم‌ها را زیر ورو کند. اصلاً مگر قصه کتاب هم همین نیست؟ داستان نوجوان است، اما مهم‌ترین موضوعات فکری دنیای بزرگ‌سالان در آن طرح شده. شخصیت اصلی یک دختر نوجوان است، که راوی هم خود اوست، اما مرگ و زیستن چندین نفر به او مرتبط است. می‌شد چند حادثه خوشمزه برای گذراندن وقت کنار هم نشاند که آخر کتاب معلوم شود حتی اهمیتِ نیم‌بندِ ابتدای داستان را هم نداشته و راوی بی‌خود پیازداغ حوادث را زیاد کرده بوده و مسائل با یک جابه‌جایی کوچک یا کمی درنگ، قابل حل می‌‌شده‌اند یا می‌توانند باشند.

دختر راوی «پرواز اسب سفید»، با حساس‌ترین مسائل دنیای امروز پیوند خورده و می‌خواهد مخاطب را هم با همه آن چیزها مرتبط بکند. انگار سیده‌عذرا موسوی سری را که درد نمی‌کرده دستمال بسته و نوجوانان را انداخته وسط ماجرایی که با مفاهیم بنیادی مرگ و زندگی ارتباط تنگاتنگ دارد؛ با بحرانی که پس از آن درست کرده، صفحه به صفحه درگیر چالش و زحمت می‌کندشان و یک دم یقه‌شان را رها نمی‌کند. شاید بشود گفت، مهم‌تر از همه پیام‌هایی که نویسنده در دهان آقامعلم داستان گذاشته تا راوی و مخاطب را هدایت کند، همین جدی گرفتن خواننده نوجوان برای در میان گذاشتن مسائل اساسی با اوست که منجر به بزرگ شدنش می‌شود. پیرنگ مستحکمی که دومینوی حوادث را ساخته با انگیزه‌های قدرتمند عمل، یک شبکه گسترده از تصمیم‌های مهم را در رمان به وجود آورده است.

هم‌وزن استحکام پیرنگ، بی‌پردگی رمان در روبه‌رو کردن نوجوانان با واقعیت، بر آن‌ها اثر سازنده دارد. نویسنده اصلاً سعی نکرده با ردیف کردن کلماتی مبهم، رنج و سختیِ برخورد با واقعیت را برای راوی یا مخاطب کم بکند. نگفته فعلاً وقت برای چشیدن سختی‌ها و رنج‌ها زیاد است و نوجوان‌ها باید حالاحالاها کیف کنند از زندگی و درگیر سهمگینی واقعیت نباشند. نویسنده عاقلانه (و شاید کمی بی‌رحمانه)، مخاطب را با واقعیت سنگین زندگی تنها گذاشته است. شاید بشود گفت که کمبود خیال در کتاب، ذهن نوجوان را زیادی زمخت بار می‌آورد، اما باید دقت داشت که در خیل انبوه آثار سبک امروز، این توجه به واقع‌گرایی را باید مغتنم شمرد. حتماً یکی از چیزهایی که باعث شده نسل‌های جدید ایرانیان در فضای فانتزی و با خیال‌های خام بزرگ شوند، روایت‌های بریده از واقعیت و سرخوشانه از زندگی است. سیده‌عذرا موسوی نخواسته مخاطب را لای پر قو بزرگ کند و در برخورد با سخت‌ترین موقعیت‌ها و دشوارترین و خطرناکترین وقایع، پرده‌ای از امید کاذب حول ذهن نوجوان بکشد. ساخت یک جای متفاوت در کبوترخانه، غنیمت این روزهای آثار داستانی ماست، هرچند نویسنده می‌توانست به مکان‌هایی رویایی‌تر هم به موازات ساخت چنین جایی بیندیشد. معلم و بی‌بی‌هاجر برای پرواز خیال نوجوان کافی نیستند و داستان محتاج فضاهای رویاگونه‌تری است تا گاهی مخاطب نفسی تازه کند و بار سنگین خواندن چنین پرونده‌ای سبک‌تر گردد. نویسنده می‌توانست جهان رنگارنگ‌تری بسازد برای نوجوانان، البته نه به قیمت مخدوش شدن پیرنگ و واقعیت‌گرایی اثر. آنچه که مهم‌ترین داشته راوی نوجوان داستان است، همین برخورد بی‌ملاحظه با واقعیت‌های انسانی و اجتماعی است. جایی که قرار است جامعه و در نتیجه خودش را بشناسد.

اگر نویسنده بین مخاطب نوجوان و واقعیت‌های تلخ زندگی راوی می‌ایستاد، نگارش داستانی درباره «منجی»، لوث و لوس می‌شد. آن وقت مخاطب متوجه نمی‌شد که اول و آخرِ راه نجات از مصائب، از طریق عمل خود او ممکن است و هرچیزی که حواس ما را از پیگیری عمل واقع‌گرایانه، هرچقدر هم سخت باشد، پرت بکند؛ یقین باید کنار گذاشته شود. حالا اما مخاطب متوجه می‌شود که باید دست به زانوی خودش بگذارد و از فکر و عزم خود، برای رسیدن به نتیجه بهره بگیرد.

«پرواز اسب سفید»، با پیرنگ محکم و واقع‌گرایی روایتش، زمینه رشد مخاطب نوجوان را فراهم می‌کند.
          
            تعرض جامعه به خودش

۱.واتسلاو هاول در کتاب "قدرت بی قدرتان" که خواندن آن را به همه توصیه میکنم در وصف حکومت های توتالیتر( او با مفهوم پسا توتالیتر از آن حرف می زند)معتقد است این حکومتها چون در همان آغاز همه نیروهای سیاسی مخالف را از بین می برند مجبورند در مرحله بعد به زندگی روزمره مردم تجاوز کنند و با در اختیار گرفتن ابعاد متفاوت زندگی روزمره مردم بر آنها اعمال قدرت کنند.هاول معتقد است در اینجا سیاست تبدیل به منازعه میان دو برداشت مختلف از زندگی می شود:زندگی در دایره حقیقت یا زندگی در دایره ریا و دروغ و سکوت.به باور هاول رژیم های توتالیتر زندگی روزمره مردم را تبدیل به زندگی در ریا و دروغ و سکوت می کنند.
۲.ازاینرو،هاول معتقد است قدرت اصلی یک نظام توتالیتر سربازان و اسلحه ها و باتوم های آن رژیم نیستند.برعکس،قدرت اصلی این نظام های سیاسی مردمی هستند که به زندگی در دایره ریا و دروغ ادامه می دهند.به باور هاول قدرت واقعی یک نظام سیاسی توتالیتر ریشه در جامعه ای دارد که از اخلاق دل بریده است.او از سبزی فروشی حرف می زند که بی هیچ اعتقادی به نظام سیاسی همه آنچه از او می خواهند را انجام می دهد تا به دیگران بگوید "من سبزی فروش که اینجا زندگی می کنم می دانم چه باید کرد.رفتارم طبق انتظاری است که از من دارید.قابل اعتماد هستم و مو لای درز کارهایم نمی رود.هر چه گفته اند کرده ام و حق دارم در صلح و صفا زندگی کنم".هاول اخلاق این سبزی فروش را اخلاق جامعه و مردمانی می داند که در دایره ریا و دروغ زندگی می کنند و به جامعه خود تعرض و تجاوز می کنند.
۳.به باور هاول،در این وضعیت مهمترین خطری که نظام توتالیتر از آن می ترسد مردمانی هستند که به دفاع از حقیقت می پردازند و با صداقت و شجاعت از دروغ فاصله می گیرند.از اینرو،هاول معتقد است یگانه نقطه شروع برای رسیدن به یک  سرنوشت محترمانه تر خود انسان ها هستند.انسانهای صادق هستند که نشان می دهند پادشاه لخت است.او در جمله ای بی نظیر می نویسد:"تلاش برای اصلاح سیاسی علت بیداری جامعه نیست،بلکه به عکس،اصلاح سیاسی نتیجه نهایی آن بیداری است.
          
            کتاب «ماه به روایت آه» نگاهی زیبا به زندگی ماه بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام، نوشتۀ زنده یاد ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر و طنزپرداز و نویسندۀ توانمند کشورمان است.
نثر این اثر زیبا، فاخر و در عین حال روان است و خواندنش بسیار لذت بخش.
ماجرای این کتاب از آغاز تا انجام، از زبان 12 راوی روایت می شود؛ از جمله: «مسلم ابن عقیل، ام البنین، لبابه، زینب سلام الله علیها، امّ کلثوم علیهاسلام، امام حسین علیه السلام، عبیدالله ابن عباس ابن علی و چند تن که بعضی حتی در صف دشمن قرار دارند.»
داستان از پیش از تولد ابوالفضل علیه السلام و ماجرای خواستگاری عقیل ابن ابیطالب از ام البنین برای برادرش امام علی علیه السلام آغاز می شود و تا پس از ماجرای کربلا ادامه می یابد.
هر راوی بخش هایی از زندگی حضرت عباس علیه السلام را روایت می کند و کتاب، هم خواندنی است و هم اگر اهلش باشید، گاه دل و جانتان را می سوزاند و اشکتان را بی اختیار جاری می سازد.
خداوند ابوالفضل زرویی نصرآباد را بیامرزد. روحش شاد و یادش گرامی.
خواندن کتاب را به علاقه مندان خاندان عصمت و طهارت توصیه می کنم.
ـ نمونۀ نثر کتاب: «... خدایا، چه مهربان است زینب. بی او در مدینه، دور از مادر و خویشاوندانم چه می کردم؟ تحمل روزهای سخت آخر بارداری، آن هم بی وجود مهربانی و امید آفرینی زینب ... حتی تصورش را هم نمی توانم بکنم. این روزها و ماهها، زینب برای من، هم دوست بوده است، هم خواهر، هم مادر؛ و اگر شرم از ریحانه و دردانۀ رسول خدا مانع نبود، می گفتم: هم دختر. پرنیانِ وجود این فرشتۀ نجابت، مهربانی و شکیبایی را از تار صفاتِ مردانۀ علی و پودِ عفاف و عاطفۀ فاطمه بافته اند. ...»
          
            ▪️خلاصه رمان" مردی به نام اوه " و  چند نکته در مورد کتاب :

رمان در مورد مردی ۵۹ ساله بداخلاقی است که بعد از آشنایی با یک خانواده ایرانی تغییر می کند.

چند نکته:
۱- اولین ویژگی داستان، تعهد اخلاقی قابل ستایش اوه نسبت به همسرش حتی بعد از مرگ است.هر اتفاق کوچک یا بزرگی که رخ می‌دهد ، اولین سوالی که در ذهن اوه ایجاد می‌شود این است که اگر سونیا زنده بود، چه انتظاری از او داشت. همین فکر سبب می‌شد گاه برخلاف میل باطنی‌اش به صورت مثبت اقدام کنند تا در دنیای دیگر شرمنده همسرش نباشد.

۲- اوه درستکاری و نظم و انضباط را از خانواده‌اش به ارث برده بود. در تاثیر این تربیت همین بس که وقتی پدرش در اواسط ماه فوت کرد،  او نصف حقوق را به اداره راه آهن پس داد. این عمل منصفانه و اخلاقی او سبب شد رییس، به او پیشنهاد استخدام در راه آهن دهد.
 
 ۳ - باید اذعان کرد که زنان تاثیر بسزایی در شکل دهی رفتار مردان دارند. خواننده ی رمان این قدرت و ویژگی را به وضوح در رفتار سونیا و پروانه می بیند. 
  اُوه در نوجوانی، پدر و مادرش را از دست داده بود و سالها بود که بی هدف و افسرده زندگی می کرد. آشنایی اش با سونیا و عشق دیوانه‌واری که به او پیدا کرد، روح امید را در کالبدش دمید. 
 بعد از فوت همسرش که باز تبدیل به جسمی بی روح شده بود، این پروانه، همسایه جدید بود که سبب شد مجددا اوه با زندگی آشتی کند. 

۴- انسان هر چه به پایان دوره میانسالی نزدیک‌تر شود، شور و هیجانش فروکش می‌کند و نیاز مبرم به توجه و محبت اطرافیان پیدا می‌کند.در این داستان خانواده پاتریک، بدون توجه به اخلاق تلخ اوه ، با او با مهربانی رفتار می‌کردند. بچه های آنها نیز اوه را مانند پدربزرگشان دوست داشتند . مجموعه این‌محبت ها و توجه ها در نهایت سبب تغییر رفتار قهرمان داستان شد.
پایان
احمدی‌مهر- ۱۳ خرداد۱۴۰۱