معرفی کتاب مدار توحش اثر ناتاشا آپانا-موریکان مترجم آرمین مرضیه

مدار توحش

مدار توحش

3.2
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

2

ناشر
افق
شابک
9786003534537
تعداد صفحات
160
تاریخ انتشار
1397/11/6

توضیحات

        داستان «مدار توحش» در یکی از فقیرترین مستعمرات فرانسه جریان دارد و درباره فقر و سختی زندگی انسان هایی است که در محیطی محروم و خشن روزگار می گذرانند. این آدم ها نمی توانند از تقدیر تلخ و دشوار خود فرار کنند. این رمان داستان آدم هایی است که می خواهند اما نمی شود یا نمی توانند.عناوین فصل های این رمان به ترتیب عبارت است از: ماری، موشه، بروس، اولیویه، ماری، موشه، بروس، موشه، بروس، موشه، بروس، موشه، استفان، موشه، بروس، استفان، موشه، بروس، موشه، اولیویه، بروس، ماری، موشه.از متن: سوار خودرو که شدم، صدای آرام کولر بود، نرمی صندلی توی کمرم و فرشی که رویش پاهایم را عقب و جلو کردم. استفان حرف نمی زد، شش دانگ به رانندگی ادامه داد، بدون موسیقی و در سکوت، خوشایند بود. تمام تنم رها و پلک هایم سنگین شد. هیچ مقاومتی نکردم.بیدار که شدم، داخل خودرو تنها بودم. بلند شدم و کوله و جای زخمم را ورانداز کردم. نمی دانم چرا هر وقت بیدار می شوم همین کار را می کنم. می دانم جای زخمم همیشه همین جا هست اما نمی توانم جلوی خودم را بگیرم و این خط ورم کرده را که از روی صورتم عبور کرده ورانداز نکنم. شاید هر روز صبح توهم این را دارم که به گذشته بازگشته ام، به گذشته ام پریده ام و این جای زخم چیزی جز خوابی بد نیست یا شاید می ترسم بزرگ شده باشد، که درازتر شده باشد، که چشمم را برای همیشه ببندد و دورتادور سر و بدنم را فرا بگیرد. مثل همان کابوسی که همیشه می بینم، که پشه بند تختم تبدیل به ماری می شود و دورم حلقه می زند و خفه ام می کند.خودرو کنار خانه ای زیر سایه درخت شعله فام پارک شده بود. اطرافم را نگاه کردم،  هیچ کس نبود. مدتی بی آنکه بدانم چه بکنم همان جا ماندم. هر لحظه ممکن بود استفان برگردد. باغ خانه با پرچینی از بامبو محصور شده بود. چند بوته و گلدان در حیاط بود. اینجا و آنجای انتهای باغ چند اسباب بازی با رنگ های شاد، قرمز، سبز، زرد بود.با احتیاط از خودرو پیاده شدم و یک دستم را روی دستگیره نگه داشتم. هوا گرم بود اما خبری از کوره غزه نبود. هوا را با بینی ام فرو دادم اما هیچ بویی نمی داد. خیلی خوب بود. صدای پرندگان را بالای سرم می شنیدم، از کمی دورتر هم؛ از انتهای باغ، از آن سوی پرچینِ بامبو، از پشت سرم، فراتر از آن، از هر طرف، پرندگان چهچهه می زدند.
      

لیست‌های مرتبط به مدار توحش

یادداشت‌ها

          پشت جلد کتاب نوشته شده: 

ناتاشا آپانا کتاب مدار توحش را در سال۲٠۱۶ نوشت و کتاب در همان سال نامزد جوایز گنکور، فمینا و مدیسی شد.  داستان کتاب در«مایوت» یکی از فقیر ترین مستعمرات کشور فرانسه می گذرد روایت گر فقر و رنج انسان هایی است که در محیطی محروم و خشن به سر می برند و گریزی از تقدیر تلخ خود ندارند.  مدار توحش داستان تمام کسانی است که می خواهند اما نمی توانند. 


اگر ادبیات عزیز نبود
 اگر ترجمه  این کتاب از  زبان فرانسه  اتفاق نمی افتاد، من چطور با یکی از فقیر ترین مستعمرات فرانسه اشنا می شدم. 

اگر این کتاب نبود، چند درصد احتمال داشت که یک زمانی بخوام دست به جستجو برای شناخت این جزیره بزنم. 

اگر این کتاب ترجمه نشده بود، من حتی  اسم این جزیره رو هم شنیده بودم،هیچ وقت نمی دونستم که در این جزیره مسلمان ها هم زندگی می کنند، مسلمانانی که طرز تفکر مخصوص خودشون رو دارند .

 مردمی در این جزیره هستند که اعتقاد به خرافات های عجیبی هم دارند، مهاجران زیادی هم  از مناطق دیگه وارد این جزیزه میشن و دولت فرانسه درگیر خارج کردن مردم مهاجر غیر قانونی  از این جزیره ست. 

 مهم تر از همه اگر این کتاب رو نمی خوندم، با شخصیت  اصلی این داستان یعنی« موشه» هیچ وقت اشنا نمیشدم و تا اخرین خط های کتاب دل نگران و دلسوز آینده اون و  حتی ادم هایی مثل« بروس» و توحش مردم اون منطقه خاص نمیشدم.

ا گر  ادبیات عزیز  نبود
ما چی کار می کردیم؟! 
        

10