تعداد تبدیل شدگان و بیماران مدام بیشتر می‌شود. در این بین یکی از دانشمندانی که روی این مسئله تحقیق می‌کند، به یک کارخانه غذایی مشکوک می‌شود و برای بازدید از آنجا به کارخانه سری می‌زند که با اتفاقی عجیب و مواجه می‌شود. ایلیا نیز از طرفی دیگر به این کارخانه شک می‌کند و به آنجا می‌رود...
        

          تو قسمت هفت، یه اشاره‌ای به قدرت ماورایی داشتن خواهر امیرعلی هم میشه. حالا باید دید علت این قدرت چیه! چون امیرعلی بخاطر گذشت از جوون خودش بخاطر مردم شهر، چنین قدرتی گرفت، ولی خواهرش چرا؟ هنوز نمی‌دونیم

این قسمت منو خیلی یاد آشعتگی‌های این سالهای ایران کرد، مخصوصا زمان کرونا و واکسن 
و خیانت‌های مسئولین و بشکن زدن‌های ناتان در دنیای واقعی
        

          قشنگ و زیبا
        

          به نظر من این جلد باید بیشتر از پنج ستاره بگیرد! حیف که نمی‌توانم این کار را بکنم. ولی خوشبختانه می‌توانم در یادداشتم بنویسم که این جلد از تمام جلدهای ایلیا بهتر است هرچند که هنوز همهٔ جلدها را نخوانده‌ام! :)
در این جلد شخصیتی وارد داستان می‌شود که فکر می‌کنم به این زودی‌ها هم از داستان نرود. 
        

          این کتاب داستان پسری است که در هر کتاب یک داستان جذابی دارد 
این داستان به صورت کمیک است
و خیلی من خوشم امد از این کتاب
من این کتاب را پیشنهاد می کنم