«موش موشک» و «مارمولک کوچولو» خیلی با هم دوست بودند. آنها هر روز با هم بازی می کردند و هر دو عاشق قایم موشک بودند؛ اما یک روز در حین بازی موش موشک متوجه شد که مارمولک ناراحت است. از او پرسید: چرا ناراحت هستی؟ مارمولک با غصه گفت: «چرا ما همیشه قایم موشک بازی می کنیم، چرا هیچ وقت قایم مارمولک بازی نمی کنیم؟» این امر باعث دعوا بین آنها شد. موش موشک دم مارمولک را گرفت و کشید. خلاصه این که موش موشک به اشتباه خود پی برد و قبول کرد قایم مارمولک بازی کنند. کتاب حاضر به همراه تصاویری برای کودکان تهیه شده است.