چشم های سبز هی هوهاما (رمان نوجوان)
«کیوان»، عاشق این است که گربه ها را بگیرد و اعدام کند. در یک روز پاییزی با صدای خسته باد که وحشت عجیبی در دل کیوان ایجاد کرده بود، گربه ای با نزدیک شدن به پای او وحشت او را بیشتر کرده بود! و او می خواست تلافی کند. کیوان گربه های بیچاره را می گرفت و اذیت می کرد. مادر کیوان به دلیل مشکلات مالی همسرش او را ترک کرده و از او خواسته تا خانه ای تهیه نکرده به سراغش نرود. خانواده کیوان در سرایداری مدرسه زندگی می کنند و... .
یادداشتهای مرتبط به چشم های سبز هی هوهاما (رمان نوجوان)