دکترین شوک: ظهور سرمایه داری فاجعه محور

دکترین شوک: ظهور سرمایه داری فاجعه محور

دکترین شوک: ظهور سرمایه داری فاجعه محور

نائومی کلاین و 2 نفر دیگر
4.3
8 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

33

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

In her ground-breaking reporting from Iraq, Naomi Klein exposed how the trauma of invasion was being exploited to remake the country in the interest of foreign corporations. She called it "disaster capitalism." Covering Sri Lanka in the wake of the tsunami, and New Orleans post-Katrina, she witnessed something remarkably similar. People still reeling from catastrophe were being hit again, this time with economic "shock treatment" losing their land and homes to rapid-fire corporate makeovers. The Shock Doctrine retells the story of the most dominant ideology of our time, Milton Friedman's free market economic revolution. In contrast to the popular myth of this movement's peaceful global victory, Klein shows how it has exploited moments of shock and extreme violence in order to implement its economic policies in so many parts of the world from Latin America and Eastern Europe to South Africa, Russia, and Iraq. At the core of disaster capitalism is the use of cataclysmic events to advance radical privatization combined with the privatization of the disaster response itself. By capitalizing on crises, created by nature or war, Klein argues that the disaster capitalism complex now exists as a booming new economy, and is the violent culmination of a radical economic project that has been incubating for fifty years.

یادداشت‌های مرتبط به دکترین شوک: ظهور سرمایه داری فاجعه محور

هنوز هم فق
          هنوز هم فقط میتوانم بگویم این کتاب "هیولا" است. حیرت انگیز است و تکان دهنده.
اگرچه یک بار درباره اش نوشته ام اما احساس میکنم هنوز حق مطلب را درباره اش ادا نکرده ام و باید یک بار اساسی تر بنویسم.

اما امروز فقط به یک بهانه، به بهانه سالگرد "طوفان کاترینا" در ایالات متحده که ناتوانی این کشور باعث بروز یک مضحکه جهانی برایش شد چند سطر از این کتاب را با هم بخوانیم.
نائومی کلاین از کودتای پینوشه در شیلی آغاز میکند و کشور به کشور می آید تا برسد به تایلند. با جزئیات فراوان نشان میدهد سرمایه داری چقدر عاشق اداره کردن جهان توسط فاجعه هاست. چه فاجعه های طبیعی مثل سیل و زلزله، چه فجایع ساخته دست بشر مثل جنگ و کودتا.
 
"فرض مسلم - دست کم در کشوری ثروتمند - این بود که در جریان رویدادی مصیبت‌زا حکومت به یاری مردم می شتابد، اما تصاویر طوفان کاترینا در نئواورلئان نشان داد که این باور همگانی - یعنی هنگامی که همگی باید تشریک مساعی کنیم و دولت در کارهایش شتاب کند، و فاجعه‌ها نوعی وقت استراحت (تایم اوت) برای سرمایه داری سنگدل محسوب شود ـ پیشاپیش و بدون گفت وگویی در عرصه همگانی کنار گذاشته شده بود و کسی به داد کسی نرسید."

کتاب نهایتا در یک فصل کوتاه به این مسئله میپردازد که مردم کشورهای مختلف جهان در حال شناختن و مقابله با دکترین شوک هستند. او مردم تایلند را مثال میزند که پس از سونامی حاضر نمیشوند پیمانکاران سرمایه دار بازسازی مناطق روستایی را به عهده بگیرند و خودشان برای بازسازی صدمات سونامی آستین بالا میزنند. برعکس مردم فقیر روستاهای سری لانکا که دست روی دست گذاشتند تا دولت نئولیبرال مناطق آنها را به بهانه بازسازی تبدیل به مناطق گردشگری با هتل های مجلل کند! اما کاری که مردم محلی تایلند میکنند حتی برای ساکنان تنگدست نیواورلئان امریکا که کاترینا داروندارشان را نابود کرده بود هم الهام بخش میشود:

یک سال بعد از «توفان کاترینا» جهادگران بازسازی تایلند و هیئت کوچکی از بازماندگان توفان کاترینای نئواورلئان ملاقاتی استثنایی کردند. میهمانان آمریکایی از چند روستای بازسازی شده تایلند بازدید کردند و از سرعت اسکان مجدد آوارگان که واقعیتی شده بود، شگفت زده شدند. اندشا جوآکالی مؤسس انجمن دهکده «بازماندگان در نئواورلئان» گفت: در نئواورلئان ما منتظر میماندیم که دولت کارها را برای ما انجام دهد، اما اینجا شما خودتان همه کارها را انجام میدهید. وقتی برگردیم الگوی شما را آیینه خود خواهیم کرد.» پس از آنکه رهبران این انجمن نئواورلئانی به میهن خود بازگشتند به راستی موجی از اقدامات مستقیم در شهر پدید آمد. جوآکالی که محله اش هنوز ویرانه بود، تیمی از داوطلبان محلی را سازمان داد که خانه های آسیب دیده در بخش خود را تمیز و پاکسازی کنند و سپس سراغ بخش دیگری بروند. او میگفت که سفرش به منطقه سونامی زده به او چشم انداز خوبی در این باره داد که چگونه مردم نئواورلئان چاره ای نخواهند داشت جز اینکه سازمان امدادرسانی ایالات متحده (FEMA) را کنار بگذارند و قیدِ استانداری و شهرداری را بزنند، و از خود بپرسند که همین الآن چه کار میتوانیم بکنیم، که به رغم دولت و نه به علت وجود دولت، محله هایمان را به وضعیت گذشته برگردانیم؟

چون یکی از قابل تامل ترین بخش های کتاب مربوط به جو ترس و وحشت پس از طوفان کاترینا است که همه موسسات امدادرسان ایالات متحده را از کمک به مردم این ایالت فقیرنشین بازداشت و موقعیتی آخرالزمانی به وجود آورد به هر کس این کتاب را میخواند توصیه میکنم کتاب خواندنی "اسلاوی ژیژک" به نام خشونت را هم بخواند. آنجا ژیژک در یک جستار خواندنی به این پدیده میپردازد که چگونه نئولیبرالیسم همه ما را برای موقعیت آخرالزمانی آماده میکند.
        

33

          این کتاب هیولاست! وسعت پژوهشی که نائومی کلاین انجام داده تقریبا تمام کره ارض را در بر میگیرد: از شیلی تا اندونزی! عمق پژوهش او هم حیرت انگیز است. از روابط پیچیده الیگارش های روس تا مناسبات بومی های سری لانکا بعد از سونامی.
او سر نخ فاجعه آفرینی نئولیبرالیسم را از کشورهای قیف امریکای لاتین، نخستین آزمایشگاه اندیشه های میلتون فریدمن بنیانگذار "مکتب شیکاگو" میگیرد و تا لهستان پس از پیروزی بر کمونیسم و تا افریقای جنوبی پس از پیروزی بر آپارتاید و تا دوردست ها دنبال میکند.

در همه کشورهای مورد بررسی او سیاست های نئولیبرالیسم شکاف های طبقاتی را بی نهایت گسترش داده اند و تفاوت دستمزد بین پایین ترین طبقه جامعه و ثروتمندان را ده ها برابر کرده اند. اما این سیاست ها چیستند: آزادسازی قیمت ها، حذف یارانه های دولتی، خصوصی سازی، مقررات زدایی و … 
در شیلی، نخستین کشوری که این سیاست ها پیاده شده اند شخص میلتون فریدمن فریدمن به آگوستو پینوشه ی دیکتاتور مشاوره داده است و در کشورهای دیگر عموما دانش آموختگان دانشگاه شیکاگو که مثل استادشان معتقد بودند به زور سر نیزه باید سیاست های بازار آزاد را پیاده کرد. این اسمش "شوک" است و این کار یعنی "شوک درمانی". تورم مهارناپذیر به جامعه شوک وارد میکند و در این حالت جامعه مثل فردی است که تحت درمان با شوک الکترونیکی قرار میگیرد؛ توان واکنش را از دست میدهد و میتوان با او هر کاری کرد. 

نائومی کلاین با یک مقدمه عالی درباره علاقه بیمارگونه برخی پزشکان امریکایی برای درمان افراد با شوک های الکترونیکی زیاد، نشان میدهد آسیبهای جبران ناپذیری که به این افراد وارد شده نتیجه ایده احمقانه "لوح سفید" است: پاک کردن ذهن از همه اختلالات برای رسیدن به لوح سفیدی که بشود از نو شخصیت سالمی روی آن ترسیم کرد! 
یک نمونه عالی از بهایی که مردم شیلی برای آزمایش این ایده غیرعلمی و احمقانه پرداخت میکنند را میتوانید در فیلم تحسین شده "کوستا گاوراس" به نام گمشده ببینید. در این فیلم با انبوه مردمی که برای قتل عام شدن در استادیوم ورزشی جمع شده اند روبرو میشوید! و نمونه دهشتناک و بسیار تمثیلی دیگر را هم خانم کلاین درباره آرژانتین برای ما بیان میکند: 

تا چهار سال پس از پایان دیکتاتوری آرژانتین یکی از بارزترین حلقه های ارتباط بین کشتارهای سیاسی و انقلاب کذایی «بازار آزاد» هنوز کشف نشده بود. در سال ۱۹۸۷ یک گروه فیلمبرداری در زیرزمین گالریاس پاسیفیکو - یکی از شیکترین مراکز خرید مرکز شهر بوئنوس آیرس - مشغول فیلمبرداری بود که با وحشت به یک شکنجه گاه متروکه برخورد. 
امعلوم شد که طی دوران دیکتاتوری یگان ارتش یکم بعضی از «ناپدیدشدگان» را در آن مرکز خرید از نظرها پنهان میکرده است. نام، تاریخ و التماسهای کمک خواهی زندانیان هنوز بر دیوارهای دخمه باقی مانده بود. نشانه هایی که زندانیانِ اکنون متوفی مدتها پیش نومیدانه بر جای گذاشته بودند.
امروز گالریاس پاسیفیکو نگین درشت مرکز خرید بوئنوس آیرس و شاهد مثال تبدیل این شهر به یک پایتخت مصرفی در روند "جهانی سازی" شده است. طاقهای ضربی و دیوارنگاره های خوش آب و رنگ چون قابی طیف وسیعی از مغازه های متعلق به مارکهای تجاری معروف - از کریستین دیور و رالف لارن گرفته تا نایکه - را در بر گرفته اند که اکثریت عمده ساکنان کشور از عهده خرید اجناسشان برنمی آیند اما برای خارجی هایی که به این شهر سرازیر میشوند تا از پول ضعیف آن بهره برند خرید خوبی است.
برای آرژانتینی های واقف به تاریخشان این مرکز خرید یادآور برهه ای از تاریخ هولناکشان است.

کلاین نشان میدهد که نظام سرمایه داری چگونه از شوک آفرینی برای القای ترس و خفقان استفاده میکند. یکی از بخش های درخشان کتاب درباره جنگ عراق و وضعیت هولناک مردمی است که منتظر سقوط صدام هستند اما ناگهان با سربرآوردن شرکتهای چندملیتی که پیمانکاران نظامی دولت آمریکا هستند متوجه غارت شدن همه منابع ملی کشورشان از موزه ها تا خدمات آب و برق عمومی میشوند. 

کتاب نهایتا در یک فصل کوتاه به این مسئله میپردازد که مردم کشورهای مختلف جهان در حال شناختن و مقابله با دکترین شوک هستند. او مردم تایلند را مثال میزند که پس از سونامی حاضر نمیشوند پیمانکاران سرمایه دار بازسازی مناطق روستایی را به عهده بگیرند و خودشان برای بازسازی صدمات سونامی آستین بالا میزنند. برعکس مردم فقیر روستاهای سری لانکا که دست روی دست گذاشتند تا دولت نئولیبرال مناطق آنها را به بهانه بازسازی تبدیل به مناطق گردشگری با هتل های مجلل کند! اما کاری که مردم محلی تایلند میکنند حتی برای ساکنان تنگدست نیواورلئان امریکا که کاترینا داروندارشان را نابود کرده بود هم الهام بخش میشود:

یک سال بعد از «توفان کاترینا» جهادگران بازسازی تایلند و هیئت کوچکی از بازماندگان توفان کاترینای نئواورلئان ملاقاتی استثنایی کردند. میهمانان آمریکایی از چند روستای بازسازی شده تایلند بازدید کردند و از سرعت اسکان مجدد آوارگان که واقعیتی شده بود، شگفت زده شدند. اندشا جوآکالی مؤسس انجمن دهکده «بازماندگان در نئواورلئان» گفت: در نئواورلئان ما منتظر میماندیم که دولت کارها را برای ما انجام دهد، اما اینجا شما خودتان همه کارها را انجام میدهید. وقتی برگردیم الگوی شما را آیینه خود خـ
خواهیم کرد.» پس از آنکه رهبران این انجمن نئواورلئانی به میهن خود بازگشتند به راستی موجی از اقدامات مستقیم در شهر پدید آمد. جوآکالی که محله اش هنوز ویرانه بود، تیمی از داوطلبان محلی را سازمان داد که خانه های آسیب دیده در بخش خود را تمیز و پاکسازی کنند و سپس سراغ بخش دیگری بروند. او میگفت که سفرش به منطقه سونامی زده به او چشم انداز خوبی در این باره داد که چگونه مردم نئواورلئان چاره ای نخواهند داشت جز اینکه سازمان امدادرسانی ایالات متحده (FEMA) را کنار بگذارند و قیدِ استانداری و شهرداری را بزنند، و از خود بپرسند که همین الآن چه کار میتوانیم بکنیم، که به رغم دولت و نه به علت وجود دولت، محله هایمان را به وضعیت گذشته برگردانیم؟

چون یکی از قابل تامل ترین بخش های کتاب مربوط به جو ترس و وحشت پس از طوفان کاترینا است که همه موسسات امدادرسان ایالات متحده را از کمک به مردم این ایالت فقیرنشین بازداشت و موقعیتی آخرالزمانی به وجود آورد به هر کس این کتاب را میخواند توصیه میکنم کتاب خواندنی "اسلاوی ژیژک" به نام خشونت را هم بخواند. آنجا ژیژک در یک جستار خواندنی به این پدیده میپردازد که چگونه نئولیبرالیسم همه ما را برای موقعیت آخرالزمانی آماده میکند.
        

2

          یادمه  چندسال پیش که مستند دکترین شوک رو دیده بودم خیلی از روایت ماجرا به وجد اومده بودم  و  اصلی ترین مشوق  من برای شروع مطالعه این کتاب شد .(وقتی بعد از چندسال،  اتفاقی تو یه کتابفروشی چشمم بهش خورد ، برای خریدنش شک نکردم)
اما حقیقت اینه که مستند دکترین شوک دربرابر حجم اطلاعات  و جزییات روایت خود کتاب خانم نائومی کلاین    بسیار محافظه کارانه تر  و کلی گویانه تر  هستش  و  امروز که بعد از اتمام مطالعه کتاب ، دوباره مستند رو تماشا کردم میتونم بگم  که فقط میشه به عنوان یه پیش نمایش آبکی و  کمی سمت و سو گرفته  روش حساب کرد.
البته که از ظرفیت یک و نیم ساعته مستند هم انتظار دیگری نمی توان داشت،  همونطور که از نسخه سینمایی یک رمان  انتظار  پرداختن به جزییات رو در سطح خود رمان نداریم.

برای منی که همیشه نسبت به پشت پرده اتفاقات  رخ داده و در حال وقوع دنیا کنجکاوم  خوندن این کتاب  خیلی مفید بود 
نگاه خام ما مردم نسبت به وقایع ،  معمولا توسط مطبوعات شکل داده میشه ، بهترین راه ورزیده شدن  در این راه و تاثیرپذیری کمتر از روایت غالب رسانه ها و مطبوعات، خوندن کتاب های این چنینی هست  
 از وقتی که برای خوندن این کتاب گذاشتم خیلی راضی م .
        

0

          کتاب مشخصا بر ضد سرمایه‌داری و به طور خاص مکتب اقتصادی شیکاگو نوشته شده. حرف اصلیش هم اینه که طرفدارای این تفکر که شامل سرمایه‌دارها و مالکان شرکت‌های بزرگ و چند ملیتی میشه، برای پیش‌برد نظراتشون و گسترشش توی دنیا، عمدتا از شوک استفاده کردن. خیلی از مردم با سیاست‌های پیشنهادی این نظریات اقتصادی مخالفت می‌کنن، چون اجرای طرح‌هایی مثل خصوصی شدن خدمات عمومی، حمایت کمتر از اقشار ضعیف، آزادسازی قیمت‌ها و چیزای دیگه رو پیشنهاد میده که (حداقل در نگاه اول) به نفع سرمایه‌دارها و به ضرر عموم مردمه. برای همین نمیشه معمولا این سیاست‌ها رو از طریق ساز و کارهای مرسوم قانون گذاری و دموکراتیک پیاده کرد. پس کاری که می‌کنن اینه که بعد از این که یه شوک گسترده به جامعه (بر اثر رکود اقتصادی شدید، بلایای طبیعی، جنگ و ...) وارد میشه، قبل از این که مردم بفهمن چی شده، این سیاست‌ها رو اجرایی می‌کنن. مثلا زمانی که مردم نگران اینن که بمب خونه‌شون رو خراب نکنه، بعیده بخوان با چندتا قانون در مورد حداقل حقوق کارگرا مخالفت کنن.
غیر از این که نحوهٔ پیش‌برد سیاست‌های این مکتب رو می‌کوبه، نتایج اون‌ها رو هم مورد نقد قرار میده. قبل از این که این سیاست‌ها پیاده بشن، پیشنهاد دهنده‌هاش وعدهٔ گشایش اقتصادی و کم شدن بیکاری و کلا بهتر شدن اوضاع رو میدن، اما مثل این که این طور نیست و ممکنه اوضاع بدتر هم بشه.
بعد هم خیلی جاها صدای مردم کم‌کم درمیاد و شروع به اعتراض می‌کنن که دولت‌ها مجبور میشن برای پیش‌برد این سیاست‌ها متوسل به زور بشن و مردم رو سرکوب کنن. کتاب تلاش می‌کنه ارتباط مستقیمی بین اجرای این سیاست‌ها و اعمال خشونت برقرار کنه و این دو تا رو تو بستهٔ واحدی ببینه.
نویسنده کشورهای مختلفی رو بررسی کرده، مثل شیلی و اندونزی و عراق و آمریکا. بعد سعی کرده حرفایی که در مورد پیش‌برد سیاست‌های بازار آزاد و دکترین شوک زده رو نشون بده. هم مورد شوک رو بیان می‌کنه و هم بعدش تبعات پیاده سازی سیاست‌ها رو میگه. مثلا تو آمریکا میگه بعد از ۱۱ سپتامبر تامین امنیت تو آمریکا خصوصی سازی شد و به جای دولت به دوش شرکت‌های خصوصی افتاد. با استفاده از این شوک و در سایهٔ ترسی که از تروریست توی آمریکا حاکم بود، «مبارزه با تروریست» به یکی از بزرگترین صنایع دنیا تبدیل شد. البته برون سپاری وظایف دولت توی دوره بوش به این جا ختم نمیشه و این فقط شروعشه. تو کتاب مفصل توضیح میده.
تو کتاب از آمارهای اقتصادی‌ای که بعد از این سیاست‌ها به بار میاد هم صحبت می‌کنه، مثل رکورد بیکاری تو شیلی بعد از این که وعده داده بودن با خصوصی‌سازی صنایع بزرگ، اوضاع اقتصادی درست میشه.
هم‌چنین از سودجویی شرکت‌های بزرگ میگه که چطوری برای دارایی‌های کشور‌های دیگه دندون‌تیز می‌کردن و در زمان بحران و نابسامانی اقتصادی، صنایع و زیرساخت‌ها و بازارهای این کشورها رو تصاحب می‌کردن.

اولین چیزی که تو کتاب تو ذوقم زد، شروعش بود. نویسنده اصطلاح «شوک‌درمانی» رو از یه سری نظریه تو روانشناسی و اینا گرفته. انگار یه زمانی فکر می‌کردن با شوک دادن به بیمار، میشه اون رو از وضعیت قبلیش و پیشینهٔ خرابش جدا کرد و تا تو شوک قرار داره، شخصیتش رو از نو و سالم سرپا کرد. این نظریه تو کانادا توسط دو تا دکتر بررسی می‌شده که بعدا کارشون رو متوقف می‌کنن. کلی حقیقت تلخ و دردناک در مورد آزمایش‌هایی که بدون رضایت رو افراد انجام می‌دادن تو فصل اول اومده. کلا خوندنش خیلی سخت بود. بعد هم نویسنده میگه درسته که اون تحقیقات در ظاهر نتیجه نداد و متوقف شد، اما بعدا نتایجشون شد سنگ بنای جزوه‌های آموزش بازجویی و شکنجه برای نیروهای آمریکایی. بعد هم میاد میگه شوک‌درمانی اقتصادی هم مثل همینه. باید یه شوک به جامعه داد و از ساختارهای قبلیش جداش کرد تا بشه بازار کاملا آزاد رو برپا کرد.
صرفا برای این که از این استعاره کمک بگیره، دو فصل کتاب رو داره در مورد شکنجه و تحقیقات غیرقانونی و چیزای دیگه حرف می‌زنه. واقعا ترجیح می‌دادم این همه در مورد این مسائل نمی‌دونستم. وقتی مثلا جامعه رو به کشتی می‌خوان تشبیه کنن، لازم نیست بیان تاریخچهٔ ساخت کشتی و انواع کشتی و چیزای دیگه رو با جزئیات شرح بدن. همون قدری باید به استعاره پرداخته بشه که لازمه. اما نویسنده می‌خواد با سیاه نشون دادن شوک‌درمانی در برخورد با افراد، خواننده رو احساسی کنه و این بد بودن رو به شوک‌درمانی اقتصادی هم تسری بده.
نکتهٔ اذیت کنندهٔ دیگه هم در ادامهٔ همین موضوعه. موضوع شکنجه و پاک کردن روان بیمار با استفاده از شوک الکتریکی و ... تو فصول اول تموم نمیشه و تو کتاب پره از ارجاع به این‌ها. لحن کتاب خیلی از جاها به طرز عجیبی غیر حرفه‌ایه و حرفش غیر دقیقه. صرفا می‌خواد با تاثیرگذاری احساسی کارش رو جلو ببره.
نکتهٔ منفی مهم‌تر کتاب به محتواش برمیگرده. نویسنده اقتصاد‌هایی رو بررسی کرده که بعد از شوک، سیاست‌های بازار آزاد رو پیاده کردن و وضعشون خراب شده. از کجا معلوم اگه اون کار رو نمی‌کردن اوضاعشون بهتر می‌بود؟ از کجا معلوم اون پیامدها صرفا نتیجهٔ این تصمیمات بوده؟ آیا کشورهایی نبودن که تونسته باشن با کمک این سیاست‌ها وضعشون رو بهتر کرده باشن؟
من حس کردم نویسنده عمدا یه سری مثال خاص رو انتخاب کرده و داره بیان می‌کنه و شک کردم که چرا نمونهٔ مثبت وجود نداره تو کتاب؟ کلا ۴ حالت میشه بین یه فرض و نتیجه برقرار باشه. ۱) نمونه‌هایی که توش فرض وجود داره و نتیجه برقراره، ۲) اونایی که فرض وجود نداره و نتیجه هم برقرار نیست، ۳) فرض هست ولی نتیجه نیست، ۴) نه فرض و نه نتیجه وجود نداره. تو این کتاب فقط به حالت اول پرداخته شده. برای همین چیزی اثبات نشده.

با این حال خوندن کتاب نکات مثبتی‌هم برای من داشت. اول این که فهمیدم اجرای سیاست‌های بازار آزاد لزوما راه حل نیست. گروهی از اقتصاد خونده‌های وطنی که به عنوان لیبرال و نئولیبرال هم شناخته میشن، یا افراد دیگه‌ای که طرفدار ایده‌های توسعه هستن، یه جوری نشون میدن که انگار جواب برون‌رفت از خیلی از مشکلات کاملا مشخصه و با خصوصی‌سازی و کوچیک کردن دولت و دخالت کمتر دولت توی اقتصاد و مقررات‌زدایی و آزادسازی قیمت‌ها و ... همه چیز حل میشه. این کتاب به من نشون داد که خیلی از جاها این کارها رو کردن و مشکلاتشون بزرگ‌تر شده. پس لزوما جواب واضح برای مشکلات اقتصادی‌مون وجود نداره. این برخلاف چیزیه که من قبل از خوندن کتاب فکر می‌کردم. با گوش کردن چند قسمت پادکست سکه و دغدغه ایران، فکر می‌کردم راحت میشه مشکلات رو برطرف کرد، یه سری هستن که نمی‌خوان. البته که این کتاب لزوما نظر اونا رو رد نمی‌کنه و ممکنه با اجرای برخی از این سیاست‌ها به طور درست، بعضی از مشکلات اقتصادی حل بشه. اما باید بررسی کرد اون کشورهایی که از این سیاست‌ها نتیجه نگرفتن و مثلا تورم بعد از اصلاحات اقتصادی توشون تشدید شده، کجای کار رو اشتباه کردن. بماند که زیاد شدن شکاف طبقاتی جزوی از پیامد‌های مستقیم این سیاست‌هاست و خیلی از این تصمیم‌ها اگه درست هم اجرا بشن این شکاف رو بیشتر خواهند کرد.
نکتهٔ جالب دیگه هم خود وقایعی بود که تو کتاب گفته شده. کلی روایت از اتفاقاتی که تو جاهای مختلف دنیا افتاده رو کتاب میگه که دونستن بعضیاش واقعا جالب بود. مثلا این که تو شیلی (یا شایدم آرژانتین، مطمئن نیستم) شرکت فورد تو کارخونه بعضی از کارگرای معترض رو سر خود زندانی کرده؛ یا این که چرا آمریکا به روسیه بعد از فروپاشی شوروی کمک نمی‌کنه که اقتصادش رو سر پا کنه (مثل طرح مارشال مثلا)؛ یا از شرکت‌های پیمانکاری آمریکایی میگه که قرار بوده عراق رو بعد از حملهٔ آمریکا از نو بسازن اما علی‌رغم خرج زیادشون موفق نمیشن به تعهادتشون عمل کنن و بعد هم که عراقی‌ها می‌خوان ازشون شکایت کنن، چون شکایت از طرف شهروندان آمریکا نبوده نمی‌تونن؛ و این شرکت‌ها نه تو خاک عراق پاسخگو بودن و نه تو آمریکا! وقایع عجیب و باورنکردنی زیاد هست تو کتاب.
کتاب نسبتا مفصله ولی برای کسی که می‌خواد صرفا با موضوع آشنا بشه، یه مستند با همین اسم هست که دیدنش خالی از لطف نیست.

<a href="https://khoshi.net/the-shock-doctrine.html">https://khoshi.net/the-shock-doctrine.html</a>
        

4