معرفی کتاب باز هم ماجراجویی های تصادفی پیرمرد صد ساله اثر یوناس یوناسون مترجم شادی حامدی آزاد

باز هم ماجراجویی های تصادفی پیرمرد صد ساله

باز هم ماجراجویی های تصادفی پیرمرد صد ساله

یوناس یوناسون و 3 نفر دیگر
3.7
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

7

شابک
9786008621171
تعداد صفحات
556
تاریخ انتشار
1398/9/26

توضیحات

        او بازگشته! پیرتر، بامزه تر.هم چیز با آن اهرم مزاحم داخل بالن شروع میشود. آلن همراه دوستش، ژولیوس، ساکت نشسته و منتظر است تولد 101 سالگی اش شروع شود که کسی موفق میشود اهرم را بشکند. و قبل از اینکه بفهمند چه شده، بالا میروند، برفراز اقیانوس هند...ولی آنچه بالا میرود باید پایین هم بیاید، و وقتی کشتی ای از کره شمالی آن ها را از دریا میگیرد طولی نمیکشد که دو دوست همراه با کیفی پر از اورانیوم درگیر بحرانی دیپلماتیک در جهان میشوند.ماجراهایی که همه را درگیر میکند؛ از پرزیدنت ترامپ تا کیم چونگ- اون، از ولادیمیر پوتین تا آنگلا مرکل؛ لازم نیست بگوییم که اوضاع چقدر پیچیده میشود. همه چیز در این داستان هست؛ از پیامی محرمانه وسیاسی روی دستمال سفره تا ماجرای فاجعه بار اشتباه شدن دو تا بوت تا برخوردی زیادی نزدیک با یک نازی عصبانی، دست کم یک جلسه احضار روح، و یک عالمه مارچوبه غیر قانونی... .
      

لیست‌های مرتبط به باز هم ماجراجویی های تصادفی پیرمرد صد ساله

ماجراهای تام سایرسرگذشت هکلبری فینشاهزاده و گدا

کتاب‌هایی که حالمان را خوش می‌کنند

22 کتاب

این کتابها سه نوع و گروه هستند: اولین گروه، آنهایی هستند که نویسنده‌شان لحن طناز و سرخوشی دارد. آنهایی که از یک موقعیت معمولی، طنزی درخشان درمی‌آورند و می‌توانند هر جمله عادی را طور دیگری بنویسند. مثلاً جای اینکه بگویند چرا ناراحت هستید؟ بگویند: «مایه تأسف است که پشت سرتان بیشتر از این طاقت پس‎گردنی خوردن ندارد! می‌دانم، می‌دانم. احساس کوزت بودن می‌کنید و دنیا را مهمانخانه تناردیه‌‎ای بیش نمی‎‌بینید. بغض بیخ گلویتان را گرفته. چشم‎هایتان می‌‎سوزد. این‌‎همه سال تمرین ضددموکراسی و تحمل استبداد، تمرین منت‌کشی، عدم مقاومت و گریه کردن‌های ساکت شبانه زیر لحاف ... واقعاً حق شما نبود!» در این گروه علاوه بر نمونه‌های قدیمی‌تر مثل مارک تواین و کورت ونه‌گات که معروف هستند، نویسندگان جدید و به‌روز هم داریم. مثلاً رومن پوئرتولاس فرانسوی که حتی تلخ‌ترین اتفاقات را هم با لحنی سرخوش روایت می‌کند. رمان «دختری که ابری به بزرگیِ برج ایفل را بلعیده بود» از پوئرتولاس یکی از غم‌انگیز‌ترین سوژه‌های ممکن را دارد: دختربچه‌ای مریض که مبتلا به یک بیماری صعب‌العلاج است و مادرخوانده‌اش هم به خاطر بسته شدن فرودگاه‌ها نمی‌تواند پیش او برود. اما پوئرتولاس همین وضعیت رقت‌انگیز را با سرخوشی برای ما تعریف می‌کند. پرستارهای بیمارستان محل بستری کودک به او می‌گویند خلطهای خونی که با سرفه بالا می‌آورد، نوعی مربا هستند و هزار ترفند دیگر. (چیزی شبیه فیلم «زندگی زیباست» روبرتو بنینی.) طنز پوئرتولاس البته خواننده را به قاه‌قاه نمی‌اندازد، ولی مدام روی لبتان لبخند می‌کارد. از او چند رمان به فارسی ترجمه شده، که به ترتیب علاقه شخصی خودم اینها هستند: «همۀ تابستان بدون فیسبوک»، «مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود»، «ناپلئون به جنگ داعش می‌رود» و «دختری ...» (همگی با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی). یک نمونۀ دیگر، یوناس یوناسن سوئدی است. او با کتاب «پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره پرید و ناپدید شد» معروف شد. روایتی از ماجراجویی‌های مردی که به خاطر عمر صدساله‌اش، تاریخ قرن بیستم را هم مرور می‌کرد. ادامه ماجراهای پیرمرد هم با عنوان «باز هم ماجراجویی‌های تصادفی پیرمرد صدساله» که دیگر صدویک‌ساله است منتشر شده. بجز این دو اثر، یوناسن در «دختر بیسوادی که حساب و کتاب بلد بود» نگرانی‌اش از بمب اتم را بیان کرده. (هر سه اینها را با ترجمۀ شادی حامدی خوانده‌ام.) برای اینکه بدانید یوناسن چطور همه چیز را به شوخی می‌گیرد، داشته باشید که او در رمان دیگرش «قاتلی که در آرزوی جایی در بهشت بود» (ترجمۀ ابوالفضل الله‌دادی) شخصیتی به اسم پر پرسون خلق کرده و با همین شخصیت که شبیه اسم خودش است، شوخی می‌کند. اما فقط لحن طنز نویسنده نیست که می‌تواند ما را شاد کند. دستۀ دوم از کتابهای باعث شادی و امیدواری، آنهایی هستند که بینش و نگرش جدیدی برای تحمل سختی‌ها به خواننده می‌دهند. معروفترین نمونه، رمان کوتاه اما بسیار تحسین‌شدۀ «پیرمرد و دریا» ارنست همینگوی است (حتماً با ترجمۀ استاد نجف دریابندری بخوانید). این رمان می‎گوید که نکتۀ مهم در زندگی، دنبال کردن رویاهایمان است حتی اگر نتوانیم آن رویا را مال خود کنیم اما همان تلاش برای به دست آوردنش، ارزشمند است. ماجرای رمان، پیرمردی است که برای شکار بزرگترین ماهی دریا به آب می‌زند و شکارش هم می‌کند اما در حین برگشت کوسه‌ها ماهی را می‌خورند. یک نمونۀ دیگر، رمان «انجمن شاعران مرده» نوشتۀ ان. اچ. کلاین‎‌بام است. از این رمان فیلم معروفی هم با بازی رابین ویلیامز ساخته شده. ماجرای بچه‌های یک مدرسه شبانه‌روزی سخت‌گیر که معلم ادبیات جدید به آنها یاد می‌دهد دنیا را طور دیگری ببینند. این نگاه متفاوت، در نسخۀ سینمایی در صحنۀ بالای میز رفتن دانش‌آموزها به خوبی تصویر شده. یک نمونۀ دیگر از این آثار «رهایی از شاوشنگ» است. باز هم روایت ماجرایی در دل سختی و مشکلات (اینجا: یک حبس طولانی‌مدت) که از همان دل مصایب، مفهوم جدیدی از امیدواری ساخته می‌شود. از این رمان استیفن کینگ فیلم معروفی هم ساخته شده. هم فیلمنامۀ این اثر ترجمه شده (ترجمۀ حمیدرضا گرشاسبی) و هم رمان استیفن کینگ (ترجمۀ علی کاوسی). اتفاقاً مقایسه اصل اثر و فیلمنامه‌اش هم می‌تواند جذاب باشد. اما دستۀ سوم از آثاری که خواندنشان موجب امیدواری است و تا حدی شبیه گروه بالا هستند، آثار مربوط به یک ژانر هستند. ژانر فانتزی، یعنی دسته‌ای از آثار ادبی که در آنها قواعد و قوانینی غیر از زندگی معمول جریان دارد (از دیو و غول تا تخیل‌های دیگر). این گونۀ ادبی، چند زیرشاخه دارد که مهمترینش، ژانر فانتزی حماسه یا فانتزی شمشیر است (بعضی منتقدها به آن High fantasy هم می‌گویند). فرمول اصلی این آثار، تبدیل یک فرد ضعیف، معمولی یا نوجوان به قهرمان و انجام کاری بزرگ به دست اوست. نمونۀ عالی این آثار، «ارباب حلقه‌ها» جی. آر. آر. تالکین و مجموعه «نارنیا» از سی. اس. لوییس است. احتمالاً نسخه سینمایی این دو اثر را بارها پخش کرده، دیده‌اید. هر دو روایتی دیگر از مبارزۀ دایمی خیر و شر هستند که جبهۀ نیروهای خیر به شدت ضعیف است، اما تسلیم نشدن و تلاش آنها در نهایت باعث پیروزی می‌شود. یک نویسندۀ دیگر اژانر فانتزی حماسه که آثار خوب و خواندنی دارد، دیوید گِمِل است. برای شروع گمل «شوالیه‌‎های بدنام» (ترجمۀ طاهره صدیقیان) و «اسطوره» (ترجمۀ سهیلا فرزین‌نژاد) را پیشنهاد می‌کنم. در «اسطوره» یک ارتش بزرگ دارد به شهری بی دفاع حمله می‌کند، ولی یک پیرمرد، مردی که روزگاری قهرمانشان بوده پا پس نمی‌کشد، می‌آید و سپاهی از کشاورزها و کارگرها می‌سازد و جلوی یک ارتش تا بن دندان مسلح ایستادگی می‌کنند. در «شوالیه‌های بدنام» وضع از این هم خرابتر است. همۀ شوالیه‌های قهرمان یک سرزمین از بین رفته‌اند و حالا قرار است چند ضدقهرمان، یعنی چند دزد و آدم بدنام، جایشان را بگیرند و برای مردم امنیت و امید بیاورند. اما نکته همانی است که گفتیم: ناامید نشدن.

63

یادداشت‌ها

          شاید روایت کمدی یوناس یوناسن چیز خاصی را مشخص نکند اما اوج خرد آنجاس که همه چیز را با کمدی تعریف کنی و مسخره باشی و مفهومی بزرگ را بر دوش بکشی.
این دو کتاب(منظور این نسخه و نسخه قبلی است) برای من بسیار عزیزند.
آلن کارلسون یکی از پروتاگونیست های بی‌نظیریست که من در درازنای زندگی فعلا کمی که کرده ام(چه باحال گفتم ولی) حک شده و همیشه جاوید خواهد ماند.
این جمله را شنیدیم که می‌گویند زندگی ۱۰۰ سال اولش سخت است بقیه اش لذت است.
آلن کارلسون سند محکمی برای این فرضیه مخدوش و (حتی) کمدی است. 
اما چیزی که آلن کارلسون به من میگفت این بود که زندگی بعد از ۱۰۰ سال هم سخت است.
درست مانند قبلش!
ولی بعد از ۱۰۰ سال دیگر منتظر چیزی نیستی نه پول، نه موفقیت، نه شهرت، نه گذشتن روز هایت.
شاید باید بگویم تنها چیزی که منتظرش هستی مرگ است و این انتظار دیگر انتظار های دیگر را میبلعد.
تنها دلخوشی یک فرد ۱۰۰ ساله شاید همان بطری ودکایی باشد که مهماندار برایش میاورد تا قبل از ایستادن قلبش بار دیگر طعم مستی این دنیای سخت و رنج آور و حزن آلود را بچشد چون لذت مستی در دنیای پر از رنج با دنیایی که همه چیز بر وفق مراد باشد متفاوت است.
یک حس رهایی خاص دارد.
البته این را بگویم که آلن کارلسون کلا موجود عجیبی است در ۱۰۰ سال اول زندگی هم چیزی برایش اهمیت خاصی ندارد و همین این سوئدی را شیرین تر میکند. 
اگر به سرتان زد این کتاب و نسخه قبلیش(پیرمردی که از پنجره خانه سالمندان پرید و...) را بخوانید این را بدانید که باید فقط ساده دید و ساده خندید و ساده قهقهه زد.
ساده بخوانیدشان.
        

5