معرفی کتاب Twenties Girl اثر سوفی کینزلا

Twenties Girl

Twenties Girl

2.0
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

ناشر
شابک
9780552774369
تعداد صفحات
496
تاریخ انتشار
1388/11/2

توضیحات

        Lara has always had an overactive imagination. Now she wonders if she is losing her mind. Normal twenty-something girls just don't get visited by ghosts! But inexplicably, the spirit of Lara's great aunt Sadie - in the form of a bold, demanding Charleston-dancing girl - has appeared to make one last request: Lara must track down a missing necklace Sadie simply can't rest without.Lara's got enough problems of her own. Her start-up company is floundering, her best friend and business partner has run off to Goa, and she's just been dumped by the love of her life.But as Lara spends time with Sadie, life becomes more glamorous and their treasure hunt turns into something intriguing and romantic. Could Sadie's ghost be the answer to Lara's problems and can two girls from different times end up learning something special from each other?
      

یادداشت‌ها

          به طور کلّی در ژانر همان کتاب قبلی‌اش بود که می‌توان مختصراً آن را چنین وصف کرد:
سریال کره‌ای!
:D
امّا به مراتب از قبلی (می‌توانی رازی را نگه داری؟ =ترجمهٔ تحت اللفظی!) بیش‌تر دوستش داشتم و متأسّفم که نمی‌توانم با ستاره‌های‌ بیش‌تر این را به اثبات برسانم!
آن یکی علاوه بر سطحی بودن آدم‌ها و ایدهٔ قصّه و تصادفی بودن همهٔ اتّفاق‌هایش، یک عدد شخصیت اصلی هم داشت که دوست داشتنش سخت و بلکه ناممکن بود!
(در بهترین حالت ترحّم مرا برمی‌انگیخت یا به قول نیکولا کوچولو موجب خندهٔ من می‌شد!)
امّا این، داستان نسبتاً معمّایی و شخصیت‌های قابل‌درک‌تر و دوست‌داشتنی‌تری داشت و در کل «خواندنی»تر بود.
(بگذریم از قسمت روح‌بازی‌اش که سخت غیرقابل‌باور و حتّی غیر‌قابل‌دفاع بود)
دو نکته را به طور ویژه ذکر کنم و شاید بعدترش نکتهٔ سومی را:
تصویری که داستان از سرنوشت افراد «پیر» ترسیم می‌کرد، جالب بود و مرا به یاد «شنبه ها»ی حانیه می‌انداخت
حتّی به سرم زد که شاید اگر با الهام از آن یک دو سکانسی به «شنبه ها» اضافه شود، بد نباشد!
دوم: برای منی که خواندن رمان‌های خارجی همواره معادل سفر به شهرهایی بوده که داستان‌های آن رمان‌ها در آن‌ها رخ می‌داده، خواندن این کتاب تجربهٔ ویژه‌ای بود
نه یعنی که تا به حال هیچ کتابی مرا با خودش به لندن نبرده، فقط آخرین باری که لندن را دیده‌ام حوالی نیمه‌های قرن نوزدهم بوده است!
(نمی‌دانم با چارلز بود یا با اسکات یا... :D)
بازدید از لندن 2009 به ضمیمهٔ آی‌پاد و اس‌ام‌اس و اچ‌اندام و شیپینگ و اسپشیال آفر و ... این‌ها
تجربهٔ جدیدی بود!
امّا نکتهٔ سوم که کمی تا قسمتی تکراری است:
خواندن متن اصلی همواره و همیشه تجربهٔ متفاوتی است که نمی‌تواند کم تر از دو ستاره بگیرد
حتّی اگر روزی آن قدر انگلیسی‌ام خوب شود که حتّی یک کلمه از کتاب هم نباشد که نفهمیده باشمش!
        

19