معرفی کتاب به وقت شب اثر لودمیلا پتروشفسکایا مترجم الهام کامرانی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
2
خواندهام
7
خواهم خواند
12
توضیحات
لودمیلا پتروشفسکایا، از برجستهترین چهرههای ادبی زندهی روسیه، را اغلب با آنتون چخوف مقایسه میکنند و میزان اثرگذاری او بر جریانهای فرهنگی را همپای آلکساندر سولژنیتسین میدانند. پتروشفسکایا که پدر بلشویکش در روسیهی شوروی برچسب دشمن خلق خورد، کودکی و نوجوانی را در خیابانها و خانههای جمعی به فرار و تقلا برای زنده ماندن گذراند. همین گذشتهی پررنج سر آخر توشهی پرمایهای ساخت برای آفریدن داستانهایی ماندگار. به وقت شب داستان زنان خانوادهای است که در سالهای نخست پس از فروپاشی شوروی در تلاشاند ثبات اقتصادی و عاطفی داشته باشند. آنا آندریونا شاعر ناکامی است که به همراه مادر پیر، دختر جوان و نوههایش زندگی فقیرانهای دارد و بحرانهای دمادم خانوادگی نیز بر سختی این زندگی میافزاید. پتروشفسکایا در به وقت شب به یاری نثر صریح و طنز تلخی که امضای آثار اوست، تصویری همدلیبرانگیز و روشنگر ساخته از خانوادهای گرفتار آمده در بحران. آثار لودمیلا پتروشفسکایا تا به امروز مورد توجه جوایز بسیاری قرار گرفتهاند که از جملهی آنها میتوان به جایزهی بوکر روسیه، جایزهی پوشکین و جایزهی جهانی فانتزی اشاره کرد. او نقاش چیرهدستی نیز هست و تابلوهایش در نگارخانهی ترتیاکوف، موزهی پوشکین و بسیاری از موزههای مهم روسیه به نمایش درمیآیند.
یادداشتها
2 روز پیش
این کتاب داستان یه خانواده ی فقیر رو نشون میده، فقری که باعث میشه رفتار ادم ها حتی با خانوادشون هم تغییر کنه، حتی مادری که در همه جا ازش به عنوان نماد فداکاری و مهربانی یاد میشه، در این کتاب "مادر" فردی سنگدل و خودخواه نشون داده میشه. زنی میانسال به نام آنا که با مادر پیر و دخترش و به همراه سه فرزندش و پسرش در یک خانه ی کوچک در روسیه در زمان شوروی رو نشون میده . همینطور که مشخصه همه چیز این داستان غمگین و فرسوده و تاریکه، جوری که انگار خودت هم در اونجا حضور داری. داستان پراکندست ، تیکه ایی از یک جا و تیکه ایی از یک جای دیگر ،رو نشون میده. شخصیت اصلی داستان آناست که مادری دلسوز اما فقیره و همین باعثشده که سنگدل باشه و با حرف های زبان زدش بچه هایش رو آزار بده، دخترش، آلونا که از نوجوانیش هاله ایی از افسردگی داشته، وقتی بزرگتر میشه این افسردگی و احساسات دیگرش رو مثل خشم زیاد از این خانواده ی فروپاشیده با رابطه های جنسی و نامشروع با افراد مختلف سعی می کنه پنهان و کنترل کنه و نتیجه این ها سه فرزند میشه . فرزند بزرگش آندری پسری غیر قابل کنترل و بد دهن و خشمگین که هیچ هدف و کار درستی در این زندگی نداره و همه اینا باعث میشه که به کارهای خلاف روی ببره و در اخر الکلی بشه و ازدواجش هم بدون نتیجه باقی بمونه . مادر آنا هم زنی لجباز و خودشیفته که خودش رو از فرزندش بالاتر می دونست و این احساس رو به آنا القا می کرد که تمام کارهای تو اشتباست و همین باعث شده بچه هات ازت متنفر بشن . اما تقصیر آنا نبود این فقر بود که مشکل اصلی و ابدی این خانواده بود، خانواده ایی که اگر در زمان دیگه ایی وجود داشت نتیجه ی بهتری داشت، شادتر بود ... در اخر این کتاب اعصابت رو خورد می کنه، اما قشنگ بود از نظر من، من دوسش داشتم نه از نظر اینکه داستان پایان خوبی داشت ولی بهت حسی می داد که چند دقیقه ایی در تاریخ آن زمان زندگی کنی .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.