کتاب حاضر، دربردارندة داستانی روسی ـ قرن ۲۰ م ـ اثر «آنتوان پاولوویچ چخوف» (1860ـ1904) داستان نویس و نمایش نامه نویس برجستة روس است. در خلاصة داستان آمده است: «نادیا» دختر جوان بیست و سه ساله، از هنگامی که شانزده ساله بود، همیشه آرزوی ازدواج را در سر می پروراند، تا اینکه بالاخره با «آندره آندریوویچ» پسر کشیش کلیسای جامع شهر، نامزد کرد. یک هفته مانده به ازدواج، نادیا «الکساندر تیموفیچ» معروف به «ساشا» صحبت کرد. ساشا با حمایت های مادربزرگ نادینا، به مدرسه رفته و سپس، به مدرسه هنر منتقل شده و به مدت پانزده سال در رشتة معماری تحصیل کرده بود. ساشا هرگز به عنوان یک معمار کار نکرده بود، امّا در کارگاه لیتوگرافی مسکو شغلی داشت. او بیمار بود و برای استراحت به زادگاهش آمده بود و در مدت اقامتش یکنواختی زندگی را به نادیا نشان داده و او را تشویق به دگرگون کردن زندگی و رفتن به سفر کرده بود. صحبت های ساشا در نادیا اثر کرده و افق جدیدی از گسترة زندگی پیش روی او گشوده و او را آماده سفر برای دگرگون کردن زندگی اش کرد.