معرفی کتاب روان سیاست: نئولیبرالیسم و تکنولوژی های جدید قدرت اثر بیونگ-چول هان مترجم آراز بارسقیان

روان سیاست: نئولیبرالیسم و تکنولوژی های جدید قدرت

روان سیاست: نئولیبرالیسم و تکنولوژی های جدید قدرت

بیونگ-چول هان و 3 نفر دیگر
4.2
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

4

ناشر
اسم
شابک
9786226019064
تعداد صفحات
168
تاریخ انتشار
1398/8/25

توضیحات

        در عصر روان سیاست، سیاست ورزی هم دگرگون شده است. سیاست ورزی به عنوان یک فعالیت جمعی و اشتراکی در مخیل? ما نمی گنجد، چون عادت کرده ایم به جای شهروند، مصرف کننده باشیم.سیاست مداران با ما مثل مصرف کنندگانی برخورد می کنند که باید چیزی تحویلشان داده شود؛ غرولندهای ما از سیاست هم مثل مصرف کنندگانی است که از یک محصول یا خدمت نامناسب شاکی اند. هر کسی که از اعتراف در صحن علنی جامعه امتناع کند، نکوهش می شود. شما توییت می کنید پس هستید؛ لایک می کنید تا بی تردید لایک بگیرید؛ به تک تک جزئیات کسالت بار زندگی تان اعتراف کنید تا نجات یابید.بیونگ چول هان می گوید:«نئولیبرالیسم یعنی سرمایه داری لایک ها.»روزنام? گاردین
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به روان سیاست: نئولیبرالیسم و تکنولوژی های جدید قدرت

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

پس از "اند
          پس از "اندوه اروس" این دومین اثری است که از چول‌هان خوانده‌ام. او در روان‌سیاست، با خوانشی فراانتقادی از جهان کنونی، تلاش نموده تا نشان دهد چگونه نئولیبرالیسم با شکل‌دهی به روان آدمی، او را به بردگی گرفته است. انطباق استثمارگر بر استثمارشده چیزی است که چول‌هان در کتاب حاضر از آن پرده برمی‌دارد. انسان نئولیبرال که خود را تماما آزاد و بدونِ ارباب می‌پندارد، درواقع برده‌ترین است. او خودش را استثمار می‌کند، بی‌آنکه احساس بردگی و بندگی داشته باشد.
می‌توان گفت گذار از زیست‌سیاستِ فوکو به روان‌سیاست، نقطه عطف تازه‌ای در خوانش وضعیت فعلی قدرت ایجاد کرده است. 
علی‌رقم ترجمه نامطلوب و سخت‌فهم کتاب، شاید نیاز باشد هرکسی خود را در مواجه با چنین متونی قرار دهد و برای باری دیگر تمام افکار و انگاره‌های پیرامون جهان کنونی را به چالش بکشد زیراکه "جهانی که ما آن را خلق کرده‌ايم، فرآیندی از تفکرات ماست. بدون تغییر تفکرات‌مان، نمی‌توان جهان را هم تغییر داد. (آلبرت اینشتین)"


        

1