معرفی کتاب دیگر کسی صدایم نزد اثر امیرحسن چهل تن

دیگر کسی صدایم نزد

دیگر کسی صدایم نزد

2.5
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

1

شابک
9789643511562
تعداد صفحات
126
تاریخ انتشار
1399/7/30

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        این مجموعه متضمن دو دفتر است که در هر یک، داستان های کوتاه به چاپ رسیده است .نویسنده طی یادداشتی خاطر نشان می کند :((فضای مسلط بر داستان های دفتر  دوم ایجاب می کرد آن ها را از داستان های دفتر اول جدا کنم)) .((صله ارحام))،  دیگر کسی صدایم نزد))، ((دیوار سمج شیشه ای))، ((ته شب)) و ((چشم هایی به رنگ  آبی)) عنوان داستان های دفتر اول است .در دفتردوم نیز این داستان ها به چشم  می خورد :((دسته گلی برای مرگ))، ((اسرار مرگ میرزا ابوالحسن خان حکیم))،  ((داستان مرگ یک انسان))، ((مرگ، دیگر چیز مهمی نیست((!، ((پنجره نمی گذاشت  به مرگ فکر کنم)) و ((پنجره سبز برگ ها)) .داستان((صله ارحام)) بیانگر زندگی  زنان عامی است که با ویژگی((غیبت دیگران))، ((افترا))، ((تناقض در گفتار و  رفتار)) و نظایر آن، با زبانی محاوره ای به رشته تحریر درآمده است .
      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بررسی داستان صله رحم – چهلتن – از مجموعه دیگر کسی صدایم نزد
راوی و زبان: داستان از زبان یک زن روایت میشود که در حال صحبت کردن با زنی دیگر است. دیالوگ ترکیبی از زبان معیار و محاوره است و به خوبی دو طرفه بودن دیالوگ ها اجرا شده و تفکیک دقیقی با مونولوگ بودن انجام شده است. نکته دیگر اینکه داستان از زبان راوی روایت میشود اما لحن کلی و شالوده و بن مایه نظر و حرف نویسنده داستان میتواند در نقد شخصیت راوی تفسیر شود. و هر چه جلوتر میرویم این امر مشخص تر میشود. یعنی روایتی توسط راوی زن نقل میشود اما میتوان نویسنده را کاملا با تیپ و دسته ای که ان زن به ان تعلق دارد مخالف دانست.
شروع و تعلیق: داستان هیچگونه توصیف مستقیمی ندارد و در بیشتر داستان با تعلیق مواجهه هستید، که این تعلیق به شکل استادانه برای شما رمزگشایی میشود و فضاسازی، زمان و مکان و شخصیت داستان مرحله به مرحله و بدون انباشت توصیفی شکل میگیرد. و باعث میشود شما یک خواننده فعال باشید و نه منفعل. و حتی زمانی که یک سر نخ به شما میدهد و متوجه میشوید که شاید داستان را به دست گرفته اید دوباره ان را از چنگ شما در می اورد و تعلیقی جدید ایجاد میکند، البته این عمل در حد متعارف انجام شده و داستان در نهایت تقریبا کامل رمزگشایی میشود.
تاریخ: میگویند در داستان های اقای چهلتن مکان و زمان بسیار مهم است و نشان از فضایی تاریخی حاکم بر ان دوره از ایران را دارد. در این داستان هم این قضیه معتبر است، و کم کم شما متوجه فضای حاکم بر ان دوره میشوید با حوادثی نظیر بحث بر سر انداختن قفل در و اشنایی با شخصیت اصلی بسیار متعصب و مذهبی و غیبت ها و دورویی هایش.
محتوا و درون مایه: بطور خلاصه نقد شخصیت و فضای مذهبی و متعصب حاکم که دشمن مدرنیته، تجدد و ازادی زنان است. و اصلا رواداری و احترامی نسبت به انان ندارد.
طرح: داستان با فلش بک هایی از سلسله روابط علی و معلولی داستان میگوید، اما انچنان بر حوادث تاکید نمیشود و بیشتر بر نظر شخصیت اصلی راجب حوادث تاکید میشود که با نگاه به نظر شخصیت اصلی میتوانیم به فضای حاکم بر جامعه مذهبی پی ببریم.
شخصیت: در داستان شاید بشود گفت از شخصیت‌پردازی برای نه شخصیت اصلی، بلکه شخصیت فرعی استفاده شده. البته شاید هم بتوان گفت هر دو شخصیت تیپ هستند و نمادی از یک قشر و طبقه خاص. و بیشتر تاکید داستان بر فضا است نه شخصیت یا حتی حوادث.
نکات دیگر: اصول درام یعنی حرکت+فضا+دیالوگ بطور عالی اجرا میشود. تنظیمات صحنه داستان، یعنی نشان دادن چیزهایی که مهم است و نشان ندادن چیزهایی که مهم نیست بسیار خوب انجام شده.
بطور کلی اگر دنبال داستانی کوتاه در باب نظر شخصیتی مذهبی نسبت به زیست و شخصیت متجدد هستید، این داستان از شرایط تقابل این دو تیپ قشر میگوید از منظر یک قشر.
نقد: داستان با لحن نهایی نویسنده کاملا به یک نتیجه گیری میرسد و نه یک سوال و چالش! بلکه یک نتیجه قطعی که از لحن و نشانه های داستان بر می اید. و اگر باهاش موافق باشید خوشتان می اید و اگر مخالف باشید محتوا را نقد میکنید. و شاید بنظر من بهتر بود کمی از قضاوت نویسنده کاسته میشد. 
زروان رستمی شاهراجی
        

0

          بررسی و نقد داستان کوتاه ته شب از چهلتن ( از منظر شخصی من غیر متخصص )
راوی معلمی است که به زنی بیمار با مشکلات حرکتی زبان اموزش میدهد. و تعلیق داستان درباره گذشته، حال و اینده زن بیمار است.
داستان در هر سه سطح مضمون، طرح و شخصیت قوی عمل کرده و هر سه بخش در این داستان در هم پیچیده شده است. در طرح داستان با یک اتفاق روبرو هستیم، که دردناک ترین بحث و سوژه داستان نیست، یعنی فضاسازی و شخصیت و زندگی شخصیت داستان بیشتر دردناک بوده و بیشتر بهش پرداخته شده است و اتفاق اصلی طرح داستان به عنوان نقطه اوج یک پرداخت کم داشته. پس بیشتر از طرح بر روی شخصیت و فضاسازی داستان تاکید شده، این دو کلاف بشدت در هم تنیده از توصیفات تا تصویر ها و تا دیالوگ ها به خوبی و استادانه نمایش داده شده است. در واقع تعلیق اصلی داستان نه درباره حال و آینده شخصیت اصلی زن بیمار، بلکه درباره گذشته شخصیت اصلی است که راوی میخواهد از ان پرده بردارد. اما با جلو رفتن روایت، گذشته شخصیت بشدت در روایت گم شد و روایت رفته رفته از روان بودنش کاسته شد و گذشته شخصیت هم گم تر. و انگار نویسنده میخواست در نهایت بیشتر از انکه خواننده را به سمت روشن شدن روایت ببرد به سمت روشن شدن مضمون برد. یعنی میزان اطلاعاتی که میدهد بسیار کمتر از حد انتظار است. 
نثر روان و ساده، و بازی با کلمات زیبا و مناسب فضا داشت. البته من در تشخیص دیالوگ ها مشکل داشتم.
میرسیم به بخش مضمون و محتوای داستان، حقیقتا این بخش برایم روشن نبود. میدانیم اقای چهلتن همیشه از تاریخ میگوید و این داستان در 1354 نوشته شده است و میتواند از ظلم و ستم طبقاتی و اشراف سالاری و مردسالارانه به زنان بگوید! اما برای من روشن نبود. مسلما از داستان انتظار شعار دادن نداریم و هنر داستان در این است که در نشان دادن یک زندگی و اتفاق انسانی بیاید و حرفش را بزند، اما خیلی گنگ بودن چه؟ شاید هم من درست نخواندم! نمیدانم. تحلیلی هم در اینترنت پیدا نکردم که روشنم کند. 
(زروان) علی رستمی شاهراجی
        

0