معرفی کتاب زبان به مثابه معجزه قرآن متن اصلی فرهنگ عربی اثر نوید کرمانی مترجم ملیحه احسانی نیک

زبان به مثابه معجزه قرآن متن اصلی فرهنگ عربی

زبان به مثابه معجزه قرآن متن اصلی فرهنگ عربی

نوید کرمانی و 3 نفر دیگر
3.1
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

7

ناشر
کرگدن
شابک
9786226420792
تعداد صفحات
136
تاریخ انتشار
1399/11/11

توضیحات

        آثار نوید کرمانی از سال‌های پایانی قرن بیستم به این سو جای خود را در میان آثار متنوع و متکثر اسلام‌پژوهان غربی باز کرده‌‌است. او را می‌توان در زمرۀ محققانی دانست که طی چند دهۀ اخیر با فاصله گرفتن از روش تاریخی-انتقادی با نگاهی متفاوت به متون و منابع اسلامی می‌نگرند. نگاه کرمانی به اسلام و قرآن را می‌توان نگاهی ادیبانه و شاعرانه به متن مقدس و سنت پدیدآمده در پی آن برشمرد. او، در کنار برخی محققان به‌ویژه آلمانی، می‌کوشد به قرآن نه همچون متن و واقعیتی تاریخی که به‌مثابه مقوله و پدیده‌ای فرهنگی در تمدن اسلامی بنگرد. کرمانی علاوه بر تحصیل در رشتۀ خاورشناسی و تخصص در مطالعات اسلام، با ادبیات، هنر و فلسفۀ اروپایی هم به‌خوبی آشناست. کرمانی در زبان به‌مثابه معجزه به «خواندنی» بودن قرآن و جنبۀ شفاهی آن – که برای غیرعرب‌زبانان و اروپاییان چندان قابل‌درک نیست – تأکید می‌کند و بر جذابیت تلاوت قرآن و زیبایی بی‌نظیر زبان عربی آن – که به هیچ زبان دیگری قابل‌ترجمه نیست – اصرار می‌ورزد. این کتاب درواقع چکیده‌ای است از رسالۀ دکتری کرمانی و مشهورترین کتاب او یعنی خدا زیباست، که در زمرۀ آثار تحسین‌شده و معتبر در حوزۀ مطالعات آکادمیک اسلام در دهه‌های اخیر به شمار می‌آید.


      

یادداشت‌ها

        ایده‌ی محوری کتاب ـ که شاید بشود به‌طور خلاصه آن را دفاع از ترجمه‌ناپذیری متن مقدس و مشخصا قرآن دانست ـ ایده‌ی درخشان و مهمی است. البته تصور می‌کردم کتاب ساختاری آکادمیک داشته باشد، درحالی‌که بیشتر مجموعه‌ای از جستارهای مرتبط با قرآن و زبان عربی و نسبت این دو بود. 
ضمایم کتاب هم خواندنی است. ازجمله مصاحبه‌ای با نویسنده.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

12

          در میان شاعران جزیرة‌العرب بزرگترین و شهره‌ترین شاعر، لبید بن ربیعه بود. اشعار او به نشانۀ برتری بر دیگر اشعار شاعران، در خانه کعبه، مکان مقدس شهر مکه، آویزان می‌شد. هیچ شاعری جسارت هماوردی با لبید را نداشت. پیامبر (ص) در آن زمان در میان کفار عرب به ساحری مرموز و شاعری مجنون شهره بود. روزی چند تن از یاران نزدیک پیامبر (ص) نزدیک کعبه شدند و بخشی از قرآن را به درِ کعبه آویختند. از لبید خواستند آن آیات را بخواند. او از روی نخوت و غرور خنده‌ای کرد و از روی تفریح یا تمسخر پذیرفت که آنها را بخواند. محوِ زیبایی آیات شد و در دم به اسلام گروید. این اتفاق گوشه‌ای از حکایتهای بیشماری است که تاثیرات قرائت قرآن بر شنوندگان را می‌رساند. قرآن از آن دسته کتاب‌ها نیست که به سادگی برای خواننده آشکار شود. چه مسلمان و چه غیر مسلمان.نوید کرمانی معتقد است که زبان عربی نیروی جادویی از خود ساطع می‌کند و آوا و تلفظ دقیق کلمات دارای این قابلیت است که فراتر از اهمیت معنایی فضای باشکوه و تاحدی قدسی پدید آورد. این واقعیت در محفل قرائت قرآن یا مجالس شعر شاعران بزرگ معاصر عرب درک می‌شود. زیرا قرآن و شعر غیر قرآن تفاوت‌های بسیار زیادی دارند. صامت‌ها، مصوت‌ها و تفاوت‌های ظریف آوایی. جاذبه‌ای که برای شنوندگان ناآشنا به زبان عربی ایجاد می‌کنند به این صورت است که این جذبه در توالی صامت‌هایی بسیار پیچیده و اغلب متراکم قرار دارد که در لحظه‌ی فوران آوایی-معنایی در مصوت‌های ممتد جاری می‌شوند و از این طریق تاثیر باشکوهی برجای می‌گذارند.
قرآن خواندنی است. محمد (ص) هیچ متن مکتوبی دریافت نکرد. مطالب به صورت شفاهی به او ابلاغ می‌شدند و سپس آنها را برای قومش می‌خواند "و رتل‌القرآن ترتیلا". این که قرآن را باید قرائت کرد تنها مطالبه‌ای اعتقادی نیست که از چارچوب وحی اسلامی بر آمده باشد، بلکه در ساختار زبانی قرآن، خصلت "تلاوت" به شیوه‌ای روشن خود را نشان می‌دهد. کسی که قرآن را از روی متن ترجمه شده مطالعه می‌کند کمتر متوجه تمرین‌های متنوع و ضرباهنگ قرآن می‌شود. برای مسلمانان ویژگی موسیقایی قرآن مهمترین معجزه و در واقع معجزه اصلی آن به حساب می‌آید. در کشوری مانند مصر تلاوت قرآن یک قاری مشهور، برنامه‌ای صرفاً مذهبی نیست. تلاوت قرآن از رویدادهای هنری مهم جوامع سنتی عربی به شمار می‌آید.
نویسنده در زبان به مثابه معجزه به جنبه شفاهی و «خواندنی» بودن قرآن می‌پردازد. جنبه‌ای که برای اروپاییان و غیر عرب زبانان چندان قابل درک و یا محل بحث نیست. او بر زیبایی بی نظیر زبان عربی و جذابیت تلاوت قرآن تاکید می‌کند. چیزی که به هیچ زبان دیگری قابل ترجمه نیست. اعتقاد به ترجمه ناپذیری قرآن اعتقادی مستبدانه نیست بلکه بیان تجربه‌ی پذیرش متن است به زبان ساده‌تر یعنی همان احساسی که می‌گوید فلان شعر بی نظیر است و نمی‌توان آن را ترجمه کرد. خودِ قرآن به اهمیت شکل زبانی خود در انتقال پیام اشاره دارد و می‌فرماید ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا برای آنها بیان کند. مفهوم  وحی‌ای که مضمونی یکپارچه دارد و قالب آن متناسب با نیازها و زبان خاص هر قوم به آنها داده می‌شود.این که در قرآن تعمق می‌کنیم متوجه می‌شویم که قرآن متن خواندنیِ ساده‌ای نیست و گاهی بدون تدبر و تفسیر پیوسته نمی‌توان آیات را به نحوه قابل فهمی خواند. البته لذت بردن از موسیقی آن مستقل از این امور است. نوید کرمانی توضیح می‌دهد که چگونه در جهان عرب نیز کفار با شوق و اشتیاق تلاوت قاریان قرآن را گوش می‌دادند همچنین از مفسرانی نام می‌برد که تمام اعتبار و شهرت‌شان را مرهون همین هنر هستند. او می‌گوید که تلاوت قرآن، سنتِ حفظ قرآن را بنا نهاده. به مدت چند قرن در جهان اسلام یکی از اجزای جدایی ناپذیر تعلیمات درسی این بوده که باید آن را با از برکردن آیات قرآن آغاز کنند. تکرار همراه با تدبر.
        

1

          نمی‌توانم صریح نباشم. به نظر من بی‌ارزش است. متفرعن است. ساده‌سازانه است. باید به نوید کرمانی گفت: من هم مثل شما و مثل میلیون‌ها مسلمان دیگر مدام به اینکه قرآن را چطور باید خواند و چطور باید فهمید فکر می‌کنم. چقدر خوب است که مسئله‌ی مشترکی داریم، کاش بشود درباره‌ی این مسئله با هم حرف بزنیم. اما اگر شما این طور بخواهید آسمان و ریسمان ببافید و برای اثبات حرفتان از هر جا که دلتان خواست نقل قول بیاورید و هر جور که خواستید بحث را بچرخانید و بعد این حرف‌های جدل‌برانگیز را یک جوری بنویسید که گویی حقایقی بدیهی‌اند؛ حتماً قبول خواهید کرد که گفتگو ناممکن می‌شود! فرموده‌اید: «ریشه‌ی گرفتاری کنونی اسلام در این‌جاست: در گشودگی تفسیر دینی که تاکنون بسیار محدود محقق شده و اغلب حتی تنزل هم داشته است» (ص۷۲) پرسش اینجاست که چطور می‌توان تفسیر دینی را گشوده‌تر کرد؟ شما، لااقل در این کتاب، راهی برای گفتگو باقی نگذاشته‌اید. همین طور چیزهایی را به قلم آورده‌اید که رد کردنشان به اندازه‌ی اثبات کردنشان ساده است.
من شیفته‌ی نوشته‌های شاعرانه و ربط دادن چیزها بی‌ربط به هم و خوش‌سخنی و روده‌درازی و بیان بدیهیاتم. اما نمی‌دانم این کتاب چیست. اگر قرار است ادیبانه و هنری و شاعرانه باشد بسیار لوس و مضحک و ناموفق از کار درآمده، اگر قرار است «آکادمیک» باشد و چکیده‌ای از رساله‌ی دکتری نویسنده است به نظرم باید به جد کرمانی را به صلابه‌ی نقد کشید و از روش پرسید؛ چون من یکی واقعاً نمی‌دانم این دیگر چه جور معرفتی است! ایشان البته جایی فرموده‌اند که مدافع آرمان‌های روشنگری‌اند. شاید این حرف روششان را توضیح دهد اما اگر روشنگری این است پس من معنای این کلمه را به کلی غلط فهمیده‌ام. و البته باز هم نمی‌دانم این دیگر چه جور معرفتی است!

جناب کرمانی -همان‌طور که از نامش پیداست- ایرانی‌الاصل است، فارسی می داند، سال‌ها به ایران رفت و آمد داشته، بعد کتابی درباره‌ی مسئله‌ی فهم قرآن و ترجمه‌ی قرآن نوشته و آن وقت چنین جمله‌ای را گذاشته وسط کتابش: «تا جایی که می‌دانیم، اولین ترجمه‌ی کامل از قرآن به فارسی به قرن دوازدهم هجری برمی‌گردد» (ص۵۹) نمی‌دانم واقعاً در برابر این حد از بی‌اطلاعی چه باید گفت؟ قرآن از قرن چهارم بارها و بارها به فارسی ترجمه شده و این را کسانی که به این موضوع اندک‌علاقه‌ای داشته باشند به خوبی می‌دانند آن وقت آقای آکادمیسینِ کتاب‌نویسِ ما، که هیچ جور علاقه‌ای به جستجو ندارد، می‌تواند درباره‌ی ترجمه‌ی قرآن کتاب بنویسد و از بدیهیات بی‌خبر باشد. بعد هم کتابش به فارسی ترجمه می‌شود و جناب دبیر مجموعه مقدمه می‌نویسد که: «کرمانی علاوه بر تحصیل در رشته‌ی خاورشناسی و تخصص در مطالعات اسلام، با ادبیات، هنر و فلسفه‌ی اروپایی هم به خوبی آشناست. او نویسنده‌ای فرهیخته و پراطلاع است» (ص۲) چرا فرهیخته و پراطلاع است؟ چون «به شاعران و نویسندگانی چون ادونیس، اکتاویو پاز، هولدرلین یا جیمز جویس ارجاع می‌دهد، یا به آثار فیلسوفان و هنرمندانی چون کی‌یر کگور، شلینگ، نیچه، موتسارت یا باخ اشاره می‌کند.» (همان صفحه). ای داد که بعضی‌ها چقدر ساده‌دل‌اند و چقدر راحت چهار تا اشاره‌ی این شکلی گولشان می‌زند و چه چیزهایی را به عنوان نظریه و نوشتار دانشگاهی می‌پذیرند. کاش جناب کرمانی کتابی از همشهری‌اش، باستانی پاریزی، می‌خواند تا بفهمد ربط دادن امور بی‌ربط به هم و ارجاع به این و آن برای اثبات نکته‌ای خود محتاج سرسوزن ذوقی و اندک‌بصیرتی است. نیز نویسنده باید ابتدائیات موضوعش را بشناسد و ذره‌ای برای جستجوی حقیقت ارزش قائل باشد.
        

9