معرفی کتاب از خیرم بگذر اثر ساناز سیداصفهانی

از خیرم بگذر

از خیرم بگذر

2.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

شابک
9789642071975
تعداد صفحات
136
تاریخ انتشار
1398/3/11

توضیحات

        چشمم در اومد انقدر حواسم موند پیش تو.حالا لباتو ورنچین.تو میترسی یه آبی به سرو صورتت بزنی؟بیا این صابون...ببین چه لیز میخوره...برش دار.. اینجا دلاک نمیاد من و تو رو لیف بزنه و چرک ها مون رو لوله کنه... باید خودمون خودمون رو بسابیم . زود باش باید بریم ...بوی پهن گرفتیم.بوی انگل... بوی اون بالکن پر سگ... بوی خاطرات یوناتان .بوی سفال و شیرونی و جنگل و لونه ی کلاغ گرفتیم.... به خدا هرچی دم دستمون بود رفته زیر ناخن هامون...هزار تا میکروب گرفتیم... الان از زیر ناخن های من یه هزار پا میاد بیرون ،حالا ببین.اگر درش نیاوردم.وقتی میخندی خیالم تخت میشه...چی؟ بلندبگو...چرا این سوال را پرسیدی؟کاش یه سوال بهتر میپرسیدی...مثلا راجع به خودم میپرسیدی.نه که نمیگم...من نمیدونم تو چی دلت میخواد بدونی ،برای ی رازمو بهت بگم؟که بعدا بری همه جا جارش بزنی،بین همه پخشش کنی؟بیا وسط حموم همین جا،دهنتو باز کنی بگی...برای چی بگم؟خودت باید بفهمی.نه اینکه بخوام بهت سر کوفت بزنم اما هوشم بد چیزی نیست.من بگم فایده ای نداره .اصلا ببین ... منو باش... هیچ وقت نخواه که یهو از کسی سوال  کنی،چون اینجوری یعنی نمیخوای بری تو کنه قضیه ... کنجکاو نیستی میخوای راحت فضولیت برطرف شه ...یه کم دقیق شو!
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به از خیرم بگذر

یادداشت‌ها

Soli

Soli

1404/4/14

          مزخرف.
اول انتخابش کردم برای خوندن و بعد اومدم گودریدز و ریتینگ پایینش رو دیدم، اما اولش جالب بود نسبتا و منم دلمو خوش کردم به همون پنج ستاره‌ای که دیدم، که کاش نمی‌کردم. 
اولش خیلی جالب شروع شد، اما از جایی که راوی عوض شد گند خورد توش و فقط چرت‌وپرت بلغور کرد. 
با یه راوی غیرقابل‌اعتماد طرفیم، راوی تغییر می‌کنه و راوی جدید حرفای قبلی رو نقض می‌کنه و می‌گه که داشته دروغ می‌گفته. از یه جایی به بعد هم که تغییر می‌کنه و اصلا نمی‌فهمی کیه. 
داستان با یه تک‌گویی نمایشی شروع می‌شه و می‌فهمیم که یه نفر داره تو زندگی دو تا خواهر فضولی می‌کنه و برای اون یکی هم تعریف می‌کنه. در اصل داستان اون دو تا خواهره با دو تا مرد که معشوقه‌هاشونن. البته یه سری موجود عجیب و غریب هم اون وسط هستن که من آخرشم نفهمیدم چرا. یه جنگل غول‌پیکر، یا درختی که توش آتیش هست و نمی‌سوزه، یا یه موجود گردالو که مثل شیر یال داره اما بدن نداره و دست و پاش به سرش وصله. :/
توصیفاتش از فضا و این‌جور چیزا خوب بود ولی فکر کنم. قیافه‌های جالبی هم ترسیم کرده بود. 
یه جاش که خیلی مسخره بود این بود که مرده به دختره گفت "من به خاطر تو در بلندترین نقاط دنیا خرک می‌زنم" و چند بار هم روش تاکید کرد. آخه خب که چی؟ خرک بزنی که چه کار کنم
        

0