گرگ زاده: شکارچیان مخفی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
4
خواهم خواند
3
توضیحات
دست هام به دیوار غل و زنجیر شده بود و پوستم از فرو رفتن تیغهای تیز و زهرآلود می سوخت و نفسهام به شمارش افتاده بود...نمیخواستم مقاومت کنم، نمیخواستم زنده بمونم، مرگ رو به تسلیم شدن در برابر خواستههای اونا ترجیح میدادم...چشمهام هوشیار به رو به رو دوخته شدن جایی که دختری با صورت خون آلود و کبودیهای سیاه رنگ روی شونههاش بی هوش داخل محفظه ی شیشهای پر از آب پرت شد...سلول به سلول بدنم به تقلا افتاد، داشت زیر حجم آب خفه میشد و من تماشاچی این بازی ناعادلانه بودم! گرگ درونم به تکاپو افتاد، بدنم بانافرمانی از مغزم شروع به تغییر کرد، زنجیرها با صدای بلند پاره می شدن و پوستم شکافته میشد و تنها درد بود که وجودم رو در بر میگرفت...غرشی از اعماق وجودم نامش رو فریاد زد:«لوسی...»
لیستهای مرتبط به گرگ زاده: شکارچیان مخفی