مدیر باید مثل دهمرده باشد
هم سمج و پیگیر و کنه
و هم باسواد(با اینکه تو روستاهای زابل آن هم دهه چهل ،بدون پدر بزرگ شدند اما دکتری  ریاضی گرفتند از آکسفورد)
نیمه اول کتاب به درد دانش آموزان و دانشجویان میخورد که همت درس خواندن پیدا کنند و نیمه دوم به درد مدیران که بلاخره یک خاصیتی داشته باشند!!
        

          قرار نیست انرژی و وقت مان را صرف چهار تا آدم بی ارزش یاوه گو کنیم . همین که جواب یک نفر را بدهیم ، یعنی برایش ارزش قائل شده ایم . من باید کار خودم را انجام بدهم و به این سنگ ریزه های در مسیر توجهی نداشته باشم .
با این کار چه گیر مردم می‌آید ؟ 
وقت و انرژی مان گرفته می‌شود و روح و روان مان بهم می‌ریزد ... 
در انتهای داستان ، نه جاده ای برای مردم کشیده ایم ، نه گازی آورده ایم ، نه پلی ساخته ایم و نه گرهی باز کرده ایم ... 

+ در پاسخ به توهین های برخی از مسئولان و ... زمانی که ایشون به سمت استانداری می‌رسند ...