سرگذشت دون ژوان

سرگذشت دون ژوان

سرگذشت دون ژوان

دومینیک راون و 2 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

ناشر
نگاه
شابک
9786222673642
تعداد صفحات
362
تاریخ انتشار
1401/1/2

توضیحات

کتاب سرگذشت دون ژوان، نویسنده دومینیک راون.

یادداشت‌ها

          بسم الله الرحمن الرحیم

این کتاب پسند من نبود ، بهشم سه ستاره بیشتر نمیدم .
( بقیه یادداشت رو اختصاص میدم به لو دادن داستان، پس اگر علاقه‌ی ندارید رد شید.)








خب به نام نامی یزدان، از بین چندتا کتابی که ترجمه منصوری بود من دون ژوان رو برگزیدم از میان باقی خوبان. که کاش نمی گزیدم.🙄😂
اولای داستان ( ۵۰ ص اول) یه پسر دست گل مامانی داشتیم که یهو از این رو به این رو شد( برق سه فاز می گرفتش هم نباید اینطور عوض می‌شد ) پسر قصه ما که از مکنت و حشمت چیزی کم نداره ( در زیبایی هم روی هر چی پری زیباروئه رو کم کرده)تصمیم میگیره زندگیش رو وقف کارهای بد بد و استغفرالله‌ی بکنه( این‌گونه بود که کبری تصمیم بزرگی گرفت)
از سن ۱۶ سالگی تا ۱۸ سالگی این پسر زنی نبود که باهاش دم نزنه،عاشقش نکنه و بعد ولش نکنه. شاید فکر کنید مرض داره و باید بگم بله مرض داشت.
دون ژوان به تعریف ساده  به مردانی که خواهان داشتن روابط جنسی و عاطفی با زنان مختلف هستند  گفته میشه( اسم این بیماری از روی این شخصیت گذاشته شده) .
ایا فقط میلش به زنان بود ؟ 
باید بگم این پسر جنون کشتن هم داشت، کشتن برای بی عفت کردن زنان شوهر دار و دختران عفیف.
کلا راحت ادم میکشت، شاید ما اینقدر راخت اب نخوریم که این ادم می‌کشت  و کلا شما در فصل دوم عاقبت این پسر نازنین رو متوجه می‌شید چون زندگیش بر اساس نمایشنامه‌ای که باعث اون تصمیم درخشانش شد ،پیش رفت.

خیلیییییی دلم میخواست اخرش با ذلت و خواری بمیره اما متاسفانه قدیس وار مرد😒
اصلا هم مایه عبرت همگان( خودم رو میگم) نشد.

پ‌ن¹: ترجمه روون و خوب بود، اینکه از متن اصلی داستان چیزی کم یا چیزی اضافه شده بنده بی خبرم ولی حس میکنم که یکی از این دوتا اتفاق افتاده، چون از منصوری عزیز بر میاد این کارا.

پ‌ن²: اشکالات نگارشی و ویراستاری و کادر بندی صفحه زیاد داشت،مسئولین رسیدگی کنن
پ‌ن³: داستانش متوسط بود توصیه‌ش نمی کنم.
پ‌ن⁴:نقش تربیت خیلی مهمه دوستان، مثلا نباید مثل پدر مادر دون ژوان زاری کنید،بلکه باید با ترکه انار همچین پسر عیاشی رو فلک کرد تا از کارای بدش عبرت بگیره،نکه براش از خدا طلب بخشش کنید و گنداشو لاپوشونی کنید
پ‌ن⁵: پایانش رو به این دلیل نپسندیدم که نویسنده به ژوان فرصت داد کاراشو اصلاح کنه، در حالی که خود ژوان به هیچ کس فرصت نمیداد‌ و در هم کارشون رو می ساخت.

پ‌ن⁶:یه چی دیگه میخواستم اضافه کنم فعلا از ذهنم پرید،انشالله بعدا اضافه‌ش میکنم.
        

16