برچیدن همه احزاب

برچیدن همه احزاب

برچیدن همه احزاب

3.5
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

شابک
9786229007624
تعداد صفحات
190
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        از متن کتاب:

اگر عضوی از حزب (عضو انتخابیِ مجلس، نامزد حزب، یا کنش‌گری ساده) قرار باشد این قسم‌نامه را ادا کند که «قسم می‌خورم هر وقت مسئله‌ای سیاسی یا اجتماعی را بررسی می‌کنم، مطلقاً فراموش کنم که عضو گروه سیاسیِ خاصی هستم؛ تنها دغدغه‌ام مطمئن شدن از آن چیزی باشد که باید انجام شود تا به بهترین وجهی به منافع عمومی و عدالت خدمت کرده باشم.» فقط تصور کنید آن وقت چه وضعی پیش می‌آید؟!
البته که از این جور حرف‌ها استقبال نمی‌شود. هم‌حزبی‌هایش و حتی خیلی از مردمْ اینجور آدمی را متهم به خیانت می‌کنند حتی آنانی که کم‌ترین دعوایی با او دارند می‌گویند، «خُب با این وضع، پس چرا به حزبی سیاسی وارد شده؟» به این ترتیب، با ساده‌لوحی اعتراف می‌کنند که وقتی کسی به حزبی سیاسی می‌پیوندد، فکر خدمتِ تمام‌عیار به منافعِ مردم و عدالتِ عمومی را باید ترک کند این آدم از حزب‌اش اخراج می‌شود، یا حداقل از نامزدی محروم‌اش می‌کنند؛ بی‌شک، هرگز انتخاب نمی‌شود .
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به برچیدن همه احزاب

برچیدن همه احزاب
بریدۀ کتاب

صفحۀ 46

دانشمندان دیگر، خود را به دو اردوگاه تقسیم کردند : "با اَیْنیشْتاین " یا "بَر اَیْنیشْتاین " هر بحث تازه‌ی علمی در دنیای علمْ حامیان و دشمنانی پیدا می‌کند که –هر دو طرف با روحیه‌ای حزبی، و تا حد نفرت‌انگیزی – بر ضدّ هم خشمگین‌اند. دنیای اندیشه دائماً پر است از دسته‌بندی و گرایش، که نشان از مراحل مختلف سنگ‌شدگی (تحَجُر و جمود) دارد. در هنر و ادبیات، این پدیده حتی بیشتر از این هم شایع است کوبیسم و سوررئالیسم هر یک نوعی حزب بودند بعضی «ژید»ی و بعضی «موراس»ی بودند. برای رسیدن به شهرت بد نیست که دارودسته‌ای از طرفداران آدم را دوره کرده باشند. طرفدارانی که روحِ حزبی تسخیرشان کرده. به همین سَبْک، فرق زیادی بینِ آدمِ حزب‌زده یا کلیسازده –یا ضدِ دین‌زده– نبود آدمْ یا "هواخواه " یا "ضدِ " ایمان به خدا، مدافع یا مخالف مسیحیت، و غیره بود. وقتی صحبت از دین می‌شد، بحثْ حتی به جایی می‌رسید که از "رزمندگان " صحبت می‌شد. حتی در مدرسه، آدم می‌تواند به سرش بزند که راهی برای انگیزش ذهن کودکان بهتر از این وجود ندارد که آنان را دعوت کند که "طرف" گیری کنند – "با ما " یا "بَر ما "، "طرفدارِ ... " یا "بر ضدِ ... " به بچه‌ها جمله‌ای از نویسنده‌ای بزرگ داده می‌شود و پرسیده می‌شود "موافقید؟ بله یا خیر؟ استدلال‌هاتون رو پخته کنید. " موقعِ امتحان، فلک‌زده‌های بیچاره که فقط سه ساعت وقت دارند ورقه‌هاشان را پر کنند، اولِ کار نمی‌توانند بیشتر از پنج دقیقه وقت بگذارند برای این که تصمیم بگیرند موافق‌اند یا نه. و با این حال، می‌توانست خیلی راحت‌تر به آنان گفته می‌شد: "روی این متن خوب فکر کنید، بعد فکرهایی رو که به ذهن‌تون میاد بنویسید. "

3