آخرین پدرخوانده

آخرین پدرخوانده

آخرین پدرخوانده

ماریو پوزو و 1 نفر دیگر
3.6
7 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

9

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

این کتاب، در واقع دنباله رمان((پدرخوانده)) است که در آن نوجوانی به نام ((دون ویتوریو)) به سبب به قتل رساندن پدر و مادرش ناگزیر در نیویورک رحل اقامت می افکند، به تدریج بالنده می شود و یک گروه مافیایی را تشکیل می دهد و سرانجام در یکی از درگیری ها پسر بزرگش کشته می شود و بدین ترتیب زندگی او نیز با مرگ خاتمه می یابد، ولی فرزند کوچکش جای او را می گیرد و...اما رمان حاضر این گونه آغاز می شود :((روز یکشنبه نخل یک سال پس از جنگ بزرگ علیه خاندان ((سنتیدیو))، ((دون دومینیکو کلریکو)) در جشن تعمید نوه و خواهرزاده اش مهم ترین تصمیم عمر خود را گرفت .او((آلفرد گرونولت)) صاحب هتل((زانادو)) در لاس وگاس و ((دیوید ردفلو)) معمار امپراتوری عظیم موادمخدر در امریکا را به همراه سران بزرگ ترین خانواده های مافیایی آمریکا، که همه با او دمخور و شریک بودند به این جشن دعوت کرده بود .پر صلابت ترین رئیس مافیا در سراسر آمریکا، دون کلریکو به ظاهر تصمیم داشت از اریکه قدرت خود به زیر آید .زمان آن رسیده بود که نقش دیگری بازی کند .هم چنان که قدرت عریان خطرناک است، دور شدن از قدرت نیز در نفس خود می تواند خطرآفرین باشد .دون کلریکو باید این کار را با مهارتی خوش آهنگ، موزون و آزادمنشانه انجام دهد و برای این کار مقر حکومت خودش را برگزیده بود)) .

لیست‌های مرتبط به آخرین پدرخوانده

پیش رویجامعه های ماقبل صنعتی: کالبدشکافی جهان پیشامدرنبرج سکوت

سیاهه‌ی دوصد

100 کتاب

15 سال پیش «سیاهه‌ی صدتایی رمان» را نوشتم. در این فاصله‌ی پانزده ساله بیش از هزار کتاب جدی خوانده‌ام که 920 تا را شماره زده‌ام و یادداشتی ولو کوتاه نوشته‌ام درباره‌شان. بارها از من خواسته‌اند که افزونه‌ای بزنم بر سیاهه‌ی صدتایی و مثلاً سیاهه‌ی دوم را بنویسم و من همیشه بهانه آورده‌ام که هر که صد رمان بخواند، خود در رمان قریب‌الاجتهاد است و ادامه را به سلیقه‌ی تربیت‌یافته‌ی خودش انتخاب خواهد کرد. فرار از مصاحبه با همشهری جوان و پیگیری‌های مداوم خانم حورا نژادصداقت باعث شد تا قبول کنم سیاهه‌ی جدیدی بنویسم. اما این سیاهه، سیاهه‌ی دوم نیست. حتا سیاهه‌ی رمان هم نیست. در حقیقت انتخابی‌ست از به‌ترین کتاب‌هایی که در این پانزده سال خوانده‌ام. می‌خواستم به ترتیب اهمیت باشند که این ترتیب هم رعایت نشد. بیش از بیست ساعت کار مفید و پنجاه ساعت کار غیرمفید به انتخاب آثار گذراندم و حاصل‌ش شد همین «سیاهه‌ی دو صد». اما توضیحی مهم راجع به «سیاهه‌ی دو صد». تنها به رمان نپرداخته‌ام، اما به یقین می‌گویم که هیچ عنوانی هرگز از مفهوم ادبیات تهی نیست در این سیاهه. اگر دقیق‌تر بنگریم و رمان را ادبیات تعلیق بدانیم، می‌توان گفت که آن‌چه در این سیاهه آمده است حتا در سرزمین‌های دوردست از مرزهای کشور رمان، تنه می‌زند به رمان. یعنی کتاب تاریخی و مقاله‌ی بلند و حتا متن‌نامه‌های مذهبی در این سیاهه تعلیق دارند و از منظر ادبیات به آن نگاه شده است. اصح و ادق این که رمان‌نویس ام‌روز نیاز به متونی دارد که پیکره‌ی داستان را نشان بگیرد؛ پیکره‌ای که دیگر نه شخصیت است و نه فضا و نه حتا درام؛ پیکره‌ای که ذات مفهومی رمان است... همه‌ی عناوین انتخاب شده با این پیکره هم‌راستاست. «سیاهه‌ی دوصد» سیاهه‌ای است از جنس ادبیات برای رمان‌نویس... ثلث‌ش حتما سلیقه‌ی من نگارنده است اما یحتمل دوسوم‌ش مشترک است در بسیاری نگاه‌ها... خوش‌حالی دیگری دارم که نمی‌توانم پنهان‌ش کنم. پانزده سال پیش وقتی سیاهه‌ی صدتایی رمان را می‌نوشتم، دربه‌در می‌گشتم دنبال مولف فارسی‌زبان و رمان فارسی و داستان ایرانی... کم از ده درصد، رمان و داستان داخلی یافتم... تازه آن هم با اغماض... و حالا نویسنده‌گان نیمی از آثار «سیاهه‌ی دو صد» فارسی‌زبان‌ند... رضا امیرخانی، 15 اردیبهشت 1397

106

یادداشت‌های مرتبط به آخرین پدرخوانده