معرفی کتاب مریما اثر سنان انطون مترجم محمد حزبایی زاده کتابعمومیداستانروس مریما سنان انطون و 2 نفر دیگر 4.3 3 نفر | 1 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 4 خواهم خواند 2 خرید از کتابفروشیها ناشر هیرمند شابک 9789644085017 تعداد صفحات 186 تاریخ انتشار 1398/3/11 توضیحات کتاب مریما، نویسنده سنان انطون. ادبیات داستانی دهه 2010 میلادی ادبیات معاصر ادبیات عراق ادبیات عرب بریدۀ کتابهای مرتبط به مریما صبا 1403/11/2 مریما سنان انطون 4.3 1 صفحۀ 97 استاد حتی نخلا هم شیعه و سنی شدن. 0 0 یادداشتها محبوبترین جدیدترین صبا 6 روز پیش اگر اتفاقات داستان را از آخر به اول برگردانیم از صدای هقهق بندنیامدنی گریه میرسیم به صدای گنجشکان در روزهای گرم بغداد. روزهایی که فرقهگرایی گریبان مردم همسایه را نگرفته بود. جغرافیای یکسان سرنوشتهای مشابه به بار آورده. دخالت کشورهای خارجی و ضعف دولت داخلی با چاشنی خصومتهای مذهبی و فرقهای که گاه و بیگاه سرزمین را چون جسمی بیجان تکهتکه میکند و با هر انفجار عدهای را به بهشت، عدهای دیگر را به دوزخِ سرزمینهای دور و بازماندگان را به جهنم میفرستد. مریما داستان سه نسل از خانوادهای مسیحی در بغداد را به ما نشان میدهد. عراق دوران پادشاهی، عراق صدام و عراق بعد از آمریکا. عراقی که نخلستانهایش را نهرهای خون آبیاری میکند. سرنوشت شوم عراق با کشورهای همسایهاش قابل مقایسه است. مهاجرت راه ناگزیر جوانترهاست و برای آنها که نمیخواهند یا نمیتوانند کشور را ترک کنند زندگی در گذشته خوش مسکن روزها و شبهای سخت وطن است. نخ تسبیح اعضای این خانواده مریم مقدس است. مریمی که در اینجا رنجورتر از مسیح ظاهر میشود. داستان دو راوی دارد. یوسف مردی هفتادوششساله و مها دختری بیستساله که بنابر شرایط زمانه حالا در یک خانه زندگی میکنند. خانهای که زمانی یوسف ساخت تا همهی اعضای خانواده در آن زندگی کنند. اما عکسهای آدمها بیش از خودشان در آن خانه زندگی کرد. آنچه در حین خواندن کتاب مدام احساسش میکردم حس همدردی بود. تاریخ ناگوار که توسط حاکمان سلطهگر به موازات هم پیش میرود میبایست مردمان خاورمیانه را بهم نزدیکتر میکرد و همدردی، همدلی پیش میآورد. صد عجب که درد مشترک از هم دورشان کرده. برخلاف مها که از بدو چشم گشودن روز خوشی در کشورش ندیده، یوسف روزهای خوش وطن را لمس کرده، اوج و پیشرفت را به شیرینی خرما چشیده و حالا سالهاست که به نظاره بیسر شدن نخلها نشسته. وقتی نفر تبدیل به شخص شود، داستان کشتهشدن، زنده میشود. سنان انطون از خشم و تباهشدن زندگی میلیونها انسان گذر نکرده و مها نه تنها صدای عراقیهاییست که وطن حتی خانهای هم از آنان دریغ کرده بلکه صدای چندصد میلیون مردم همسایهاش نیز هست وقتی در مصاحبه تلویزیونی میگوید:《 ... اینا چطور تونستن این همه اسلحه و مهمات رو از نقاط بازرسی عبور بدن؟ پس کو امنیتی که حرفش رو میزنن؟ مطمئنا کوتاهی و سهلانگاری شده. یا اینکه جون ما براشون ارزشی نداره...》 این سؤالیست که این روزها از خودم میپرسم: چقدر جان ما و کیفیت زندگی ما برای حکومتهای خاورمیانه اهمیت دارد؟ 0 0