بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

خود / زنی

خود / زنی

خود / زنی

1.5
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

باران می بارید.تمام شب باران باریده بود با این حال پنجره ماشین را کشیده بود پایین تا قطره ها سر و صورتش را خیس کنند. تمام تنش می سوخت نگاهش به بیمارستان رضوی که افتاد ناخودآگاه پایش را از روی گاز برداشت کمی جلوتر زد کنار و دست کشید روی صندلی سرنشین.به این فکر کرد که گوش را کجا گذاشته مگر همین جا نگذاشته بود؟گلدان شمعدانی را از روی صندلی برداشت و زیرش را نگاه کرد نبود خم شد و در داشبورت را باز کرد دفترچه راهنمای ماشین و چند تا سی دی و عینکی که رویش بود سر خورد تا لبه داشبورد زیر قرآن کوچک را هم نگاهی کرد نبود که نبود. کجا ممکن بود غیبش زده باشد یک گوش درسته آدمیزاد که خوب یادش بود گذاشته پهلوی شمعدانی ها،کجا می توانسته رفته باشد تا زیر صندلی ها را بگردد قطره های باران به صورت و گردنش می خورد.