معرفی کتاب هشتمین سفر سندباد اثر بهرام بیضایی کتابعمومینمایشنامهایران هشتمین سفر سندباد بهرام بیضایی 4.7 3 نفر | 2 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 2 خواهم خواند 1 خرید از کتابفروشیها ناشر روشنگران و مطالعات زنان شابک 9789641941583 تعداد صفحات 122 تاریخ انتشار 1403/1/2 نسخههای دیگر نشر روزبهان توضیحات کتاب هشتمین سفر سندباد، نویسنده بهرام بیضایی. عمومی یادداشتها محبوبترین جدیدترین مهدی لطفآبادی 1401/12/15 این نمایشنامه یه جورایی تغییر سبک بیضاییه. نمایشنامههای نخستین بیضایی خیلی پیرنگ سادهای داره و با نگاه به تئاتر سنتی ایران نوشته شده، اما گویا این نمایشنامه آغاز رویهی نمایشنامههایی با پلات پیچیده و داستان در داستانه. نمایشنامه زیباست و زبان از اون هم زیباتر... شاید موضوع و پیام داستان برای همه خوشایند نباشه، اما طرز فکر بیضایی، به خصوص در اون سالها رو نشون میده. 0 0 سامان 1403/9/30 در جست و جوی خوشبختی تا اینجای کار این فلسفی ترین کاری بود که از بیضایی خوندم.کلیت ماجرا دستم اومد اما تو شکل روایت یه چیزایی واسم مجهول مونده که ان شاءالله در بازخوانی های بعدی مجهولات واسم معلوم بشه و منم اون موقع نمره میدم به اثر.فعلا به خاطر کامل نفهمیدن اجزای مختلف نمایشنامه از خودم نمره کم میکنم نه نویسنده. سندباد بعد از هفت سفر به دیار خودش بازمیگرده. شرایط جنگی است و ناپایدار.در ادامه ما با روایت سفرهای هفت گانه و هزارساله سندباد آشنا میشیم.سفرهای ابتدایی رنگ و بوی تجارت داره و بعد پای عشق به وسط میاد و در ادامه سفرها رنگ و بوی دیگری به خودش میگیره و اون جست و جوی خوشبختی است که سندباد سعی میکنه بفهمه حقیقت ماجرا چیست و این خوشبختی بالاخره چیست. او برای یافتن این پرسش به جزیره سراندیب میره تا در کوزه ای پی پاسخش بگرده. در سفرهای بعدی به مکان های مختلف میره تا از اشخاص گوناگون پاسخ خودش رو بفهمه. سفر هفتم سندباد تبعیدی است و او و همراهانش تبعید میشند و در نهایت سفر هشتم چیزی نیست جز مرگ. شاید یکی از کلیدی ترین جملات نمایشنامه جایی باشه که شعبده باز خطاب به سندباد میگه: هر گاه در خودت شکی کنی؛ همیشه در بن بست، میبینی مرگ را. یه سری چیزها رو فهمیدم. مثل جست و جو گری سندباد پی خوشبختی.از این منظر یاد روز واقعه افتادم چرا که اونجا هم شخصیت در جست و جوی حقیقت و هل من ینصر ناصرنی حسین علیه السلام بود. جست و جوگری دو شخصیت شبیه به هم بود ، البته که در سایر مسائل تفاوت های زیادی داشتند. خود شخصیت سندباد به معنی واقعی کلمه خاکستری بود؛ کارهای مثبت و منفی مختلفی ازش میبینیم که همین ها باعث به وجود آمدن یک شخصیت خاکستری جذاب در اومده. بر خلاف کارهای دیگه بیضایی خبری از حضور زنان قوی حاضر جواب نبود و از این منظر هم میتونم بگم فرقی با سایر آثارش داشت.اما فکر میکنم این نمایشنامه خیلی غنی تر از این حرفها بود و من واقعا نتونستم خیلی چیزاشو بفهمم.نیاز به کشف بیشتر مفاهیم اثر دارم. نمره ندادنم همونطور که گفتم به همین دلیل کم فهمیدن اثره وگرنه که کار متفاوت و بسیار جذابی بود. 0 0