در یک نشست خواندم و بالاتر از حد انتظارم از یک نویسنده‌ی کتاب اولی بود.
تلفیق سرنوشت و عشق و تاریخ از زاویه دید دو شخصیت جذاب‌ترش کرده بود. اگر از برخی ایرادات ویرایشی و نگارشی‌اش صرف نظر کنیم داستان گیرا و پر کششی داشت.
        

          ماجرای جذاب و شخصیت‌هایی که به خوبی پرداخت شدند، به همراه فضاسازی‌های زیبا و توصیفات جزئی،  رمان رو خواندنی کرده.
مرکزیت کلیسای سنت نیکلاس تهران در رویداد وقایعی که به نظر بی‌ربط هستند هم جالب بود. کلیسا مثل پلی میان فرهنگ‌های ایران و روسیه قرار گرفته و داستان را باورپذیر کرده.
        

          داستان در خصوص دختری است که در پی وفای به عهد پدر ،پا در مسیری میگذارد  که  سرنوشتی عجیب در پیش رو دارد .توصیفات زیبا و ریز بینانه جز به جز مکان ها ،  شخصیتها ، اتفاقات درک کاملی از اثر به مخاطب می دهد البته  به زعم من گاهی  همین توصیفات پاشنه آشیل میشوند و ریتم روایت را کند میکنند 
جذابیت اثر در یک سوم پایانی آن است  در آن کلیسای زیبا که عشقی ناکام شکل میگیرد ، گمشده ای پیدا میشود و دلی آرام میگیرد ...