نکاتی درباره‌ی نویسنده:
این اولین کتاب خانم پرستو عسگرنجاد، نویسنده‌ی  "پرستو‌ی آذرین" است، از معدود کسانی که معمولاً مطالب کانالش را می‌خوانم. چرا؟ چون می‌دانم محتواهایی که قرار می‌دهد وقتم را هدر نمی‌دهد. کار  اصلی‌اش روایت‌گری‌ست و انصافاً هم عالی و قشنگ این کار را انجام می‌دهد. متناسب با موضوعات روز  می‌نویسد یا شخص و چیز خاصی را روایت می‌کند. فعال حوزه‌ی انیمیشن هم هستند و  پیشنهاد من دنبال کردن‌‌شان در تلگرام است. "تا کوچ" را جست‌وجو کنید و سری به کانال بزنید..

این‌گونه در کانال‌ خودشان را معرفی کردند:
"من متولد ۱۳۷۰/۲/۲۷ در تهرانِ جانم💚
در ۷سالگی‌م کوچ کردیم به اراک
و از ۷ تا ۲۷سالگی در اراک زندگی کردم، شهر مظلوم با مردمی مظلوم‌تر و خاطراتی تلخاشیرین.
۲۷سالگی برگشتم تهران و تا امروز در خدمت شمام. از تمام این شهر هم کنج قطعهٔ لاله‌های بهشت زهراش رو خوش‌تر دارم
تا یار که را خواهد و میلش به که افتد…"

درباره‌ی کتاب:
 مقدمه خیلی قشنگ نوشته شده. وقتی کتاب را خریدم فکر کردم قرار است داستان زندگی شهید دفاع مقدس را بخوانم، امّا کتاب درباره‌ی یکی از شهدایی است که نه در دفاع مقدس جنگید و نه در جنگ با داعش. داستان درباره‌ی شهید دفاع از مرزهای شمال غربی و مبارزه با پژاک است. پژاک شاخه ایرانی پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان ترکیه) و یکی از هزاران گروهی است که ساخته شد تا مرزهای ما را تهدید کند و خاک ما را تجزیه کند.  امثال حمید ‌آقا  آسنجرانی رفتند تا کسی نگاه چپ به خاک‌مان نکند. در چه دهه‌ای؟ دهه هشتاد. کتاب صفحات کمی دارد و با خواندنش با  بخشی از دلاوری‌های سربازان وطن  آشنا می‌شوید. 

ویژگی‌های شهید: بخشندگی، عشق به مطالعه و آموزش ، استفاده  درست از وقت و اهل برنامه‌ریزی بودن، اهمیت به ورزش، علاقه به تئاتر، خوش رفتاری و شوخ‌طبع بودن و  ...
فرمانده‌ای که در عین جدیت با نیروهایش رفیق بود. 

شهید حمید آسنجرانی در سال ۱۳۸۹ به شهادت نائل می‌شود. شهیدی که بعد از مرگش هم حواسش به خانواده‌اش بوده و هنوز هم هست...

💠مزار شهید در شهر اراک است.