معرفی کتاب قدم بخیر مادربزرگ من بود اثر یوسف علیخانی

قدم بخیر مادربزرگ من بود

قدم بخیر مادربزرگ من بود

4.0
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

2

ناشر
آموت
شابک
9786009119790
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1390/4/12

توضیحات

        
گلپری به یه لنگ نگاه کرد. چندان هم خطرناک نبود. کنار تخته سنگ ایستاد. یه لنگ دور و دورتر رفت. گلپری سرجایش ایستاده بود. یه لنگ هم تا جایی که توانست، عقب رفت. رسیده بود به جایی که دیگر نمی شد آن ورتر رفت. با این حال می توانست دورخیز بکند و با چند قدم خودش را از آن جا برساند به تخته سنگ و با سینه تنه بزند به سنگ؛ همین. گلپری ایستاده بود. فقط روسری قرمزش از دور خوب به چشم می آمد و چارخانه های چادر شبش.

      

یادداشت‌ها

          "قدم بخیر مادربزرگ من بود" مجموعه‌ای از چند داستان کوتاه.
خوندن این کتاب نهایتا یک ساعت و نیم زمان می‌بره‌، نسخه صوتی این کتاب هم موجود هستش. اما من پیشنهاد نمیدم. چون حدود ۴۰ درصد کتاب شامل  جملات با گویش‌ محلی هستش.
من حدودا ۳۰ درصد کتاب رو به صورت صوتی گوش دادم، اما واقعا چیزی متوجه نشدم. و بعد سراغ نسخه الکترونیک کتاب رفتم چون حداقل ترجمه بعضی کلمات رو داشت. و دوباره از ابتدا خوندم.
-
تصور من از این کتاب، مجموعه داستان‌های شیرین و گوگولی در مورد مادربزرگ‌ها بود. اما با اولین داستان متوجه شدم کلا متفاوت از تصور من هست. مجموعه از داستان‌هایی بود که در روستای میلَک اتفاق افتاده بودند. من فکر می‌کردم که داستان‌ها باید به هم ربط داشته باشند و تا اخرین داستان فکر می‌کردم قرار هست بلاخره قسمت‌های مبهم داستان‌ها برام رفع ابهام بشه، اما خب اینطوری نبود.
بیشتر داستان‌ها ترکیبی از چیزهای موهوم و یا تصورات ترسناک قدیمی بود. (البته برای من بیشتر گنگ بودن تا ترسناک)
-
در کل از اون کتاب‌هایی نبود که بخوام به کسی پيشنهاد بدم یا بگم خیلی جالب بود.
        

22

          بسم الله الرحمن الرحیم

 بعد از گوش دادن به نسخه صوتی تصمیم گرفتم چاپی این کتاب رو داشته باشم، پس خیلی خوشبینانه گفتم میرم از نمایشگاه می گیریم و میدم اقای علیخانی امضا بزنه.
ولی خب هیچ کدوم اتفاق نیوفتاد و دیشب حین تلاش برای بیدار موندن توی اتوبوس فصلهای اخرش رو هم گوش دادم.
چه فصلای خوبی هم بودن( وسط بر و بیابون بودیم و فصلای آخر هم ترسناک بودن)

خلاصه داستان: کتاب 12فصل داشت که داستانهای کوتاهی درباره میلَک بودن.فضای داستان خیلی هم رئال نیست و قاطی شدن عناصر خرافی با بافت داستان باعث شده بود که یه جاهای از ترس چشمام گرد بشه و یه عجب! بلندی بگم.
البته که به زبان محلی نوشته شده و همین شیرینش کرده اصلا! فکر نمیکنم اصلا زبان معیار می تونست این فضا رو برای داستان بسازه.
تکیه نویسنده بر عناصر خرافی و باورهای کهنه مردم میلک باعث میشد داستان خوب چرخ بخوره و به ذهن خواننده بشینه. هیچ رد یا تاییدی هم در کار نیست و بیشتر می خواد بگه این موضوع هست، حالا شما می خواید بپذیرید یا نه با خودتون!( شایدم قصدش این نباشه)
میدونید خوندن کتابهای اقای علیخانی اون قلنجِ نشکنِ ادبیاتِ وطنی دوستیم رو حسابی می شکونه، طوری که یه آخیش بلند میگم بعدش. ( همینقدر می چسبه بهم کتاباش)

پ‌ن1:نسخه صوتی رو گوش دادم که سر جمع دو ساعت و خورده ای بیشتر نیست.( خود نویسنده هم خونده بود)
پ‌ن2:حالا فکر میکنم چون من خیلی از این سبک نوشتن و قلم خوشم میاد خیلی دارم بزرگش میکنم ( حالا انصافا بزرگنمایی هم میخواد) ولی کتابهای اقای علیخانی حد وسط اثار ایلاتی به حساب میان. نه مثل کلیدر زشت و تاریکه ، نه مثل آتش بدون دود پر از داستان و پیچش و دلاوریه. شخصیتها واقعی واقعی ان، انگار میشه دست دراز کرد و از لا به لای صفحات کتاب لمس‌شون کرد. 
مثلا سر خرافه باور بودن‌شون اصلا عصبانی نمیشم، برعکس به نظرم خیلی درست میاد. 
بن مایه این مدل داستانها همین خرافه هاست کلا.
پ‌ن3:گاهی فقط نیم جمله کار یه داستان رو توی این کتاب می کرد. مثال (آن که دست تکان میداد، زن نبود) خدا شاهده هر بار می خونمش ترس برم میداره ولی باز میخونمش.
پ‌ن4:توصیه میکنم برای شروع کردن کتابهای اقای علیخانی با همین نسخه صوتی شروع کنید. حجم داستانها کمه، می تونید بهتر روی داستان تمرکز کنید( بهرحال زبان محلی کتاب سرعت خوندن رو خیلی کم می‌کنه)
پ‌ن5: داستان رعنا( سومین داستان) رو خیلی زیاد دوست داشتم.داستان سمک‌های سیاه کوه میلک رو هم همینطور. 
پ‌ن6: توصیه میکنم زیر 18 سال نخونن، شب هم نخونیدش چندتا از داستاناش جن و پری داره.آگر هم ادم حساسی هستید با جمع بخونیدش سبک تر میشه براتون.
        

33