معرفی کتاب تفکر یونانی، فرهنگ عربی: نهضت ترجمه کتابهای یونانی به عربی در بغداد و جامعه آغازین عباسی (قرنهای ... اثر دیمیتری گوتاس مترجم محمدسعید حنایی کاشانی

تفکر یونانی، فرهنگ عربی: نهضت ترجمه کتابهای یونانی به عربی در بغداد و جامعه آغازین عباسی (قرنهای ...

تفکر یونانی، فرهنگ عربی: نهضت ترجمه کتابهای یونانی به عربی در بغداد و جامعه آغازین عباسی (قرنهای ...

دیمیتری گوتاس و 1 نفر دیگر
3.0
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

0

شابک
9640110655
تعداد صفحات
352
تاریخ انتشار
1381/5/2

توضیحات

        با به قدرت رسیدن عباسیان و بنای بغداد (در سال 145ه .ق/ 762م) .نهضت ترجمه کتاب های یونانی به عربی آغاز شد و بیش از دو قرن تداوم یافت .تا  پایان قرن چهارم ه .ق/ دهم میلادی، تقریبا تمام آثار علمی و فلسفی غیر  مذهبی یونان در اواخر عهد باستان در زمینه های مختلفی چون نجوم، شیمی،  فیزیک، ریاضیات، طب و فلسفه به عربی ترجمه شد .کتاب حاضر تحقیقی است در  عوامل اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیکی موثر در جامعه آغازین عباسی که  سبب ساز و حامی نهضت ترجمه بود و در پیدایی و تداوم این نهضت تاثیری  بسزا یافت .نویسنده از گروه های اجتماعی بحث می کند که از نهضت ترجمه  حمایت کردند و از آن سو بردند .وی همچنین شرح و توضیح می دهد که سنت  نوپای علمی و فلسفی جهان اسلام در رابطه همزیستانه اش با نهضت ترجمه نقش  بسیار مهمی ایفا کرد .علاوه بر این، نویسنده به پی گیری رد آثار میراث  نهضت ترجمه در سرزمین های اسلامی و در خارج از آن می پردازد و ارتباط  مستقیمی را میان آن با احیای مطالعات باستانی قرن نهم میلادی در روم  شرقی یا بیزانس پیشنهاد می کند .کتاب از مقدمه، دو باب و هفت فصل، پی  آمد و پیوست برخوردار است .مقدمه به طرح موضوع اختصاص دارد و در آن  ترجمه کتاب های یونانی به عربی به مثابه پدیده ای اجتماعی و تاریخی،  ارزیابی می گردد .در باب اول، نهضت ترجمه از منظر خلافت، حاکمیت و هیئت  حاکمه و نقش خلفای عباسی آن عصر نگریسته شده و در باب دوم نتایج و  پیوندهای این نهضت با لایه های مختلف اجتماع و توده مردم و اندیشمند  بررسی می شود .باب اول با عنوان "ترجمه و شاهنشاهی "شامل چهار فصل است : 1ـ زمینه نهضت ترجمه :ذخایر مادی و انسانی و فرهنگی، 2ـ منصور :ایدئولوژی  شاهنشاهی عباسیان در دوره آغازین و نضهت ترجمه، 3ـ مهدی و پسرانش :گفتار  اجتماعی و دینی و نهضت ترجمه، 4ـ مامون :سیاست های داخلی و خارجی و نهضت  ترجمه .باب دوم با عنوان "ترجمه و جامعه "مشتمل بر سه فصل است1 :ـ ترجمه  در خدمت دانش کاربردی و نظری، 2ـ ولینعمتان، مترجمان، ترجمه ها، 3ـ ترجمه  و تاریخ :تحولات حاصل از نهضت ترجمه .در پیوست کتاب، فهرست آثار یونانی  ترجمه شده به عربی درج گردیده است .کتاب نامه، فهرست راهنما و فهرست  نسخه های خطی در انتهای کتاب آمده است .
      

یادداشت‌ها

          اندیشه یونانی، فرهنگ عربی (اسلامی) دست کم سه بار به فارسی ترجمه شده است؛ این، برای اثری تخصصی که جریانی خاص در دوره‌ی نه چندان بلندی در تاریخ اسلام را بررسی می‌کند کمی عجیب است. علاقه‌ی ما به این کتاب شاید به سبب بحث‌های دراز دامن «تاریخ انحطاط» و متعلقات بی‌شمارش در میان خودمان باشد. من ترجمه‌ی سالاربهزادی، چاپ نشر فرزان روز را خوانده‌ام که تا جایی که می‌دانم بهترین ترجمه‌ی این کتاب است.

کتاب، در جستجوی عوامل شکل‌گیری نهضت ترجمه است؛ بر چگونگی و چرایی این نهضت تمرکز کرده و می‌خواهد عوامل عمده‌ی اجتماعی، سیاسی و فکری-فرهنگی را بکاود. گوتاس بحثش را در دو بخش سامان داده است؛ اول: «ترجمه و امپراتوری» که به نقش سه تن از خلفای عباسی؛ منصور، مهدی و مأمون در شکل‌گیری و هدایت نهضت می‌پردازد و دوم: «ترجمه و جامعه» که علل مختلف علمی-اجتماعی، تنوع مترجمان و حامیان ترجمه و تحولات حاصل از نهضت را بررسی می‌کند. نکات مطرح‌شده در بخش اول شاید از بخش دوم کمتر باشد اما آن مطالب اندک بسیار منسجم بیان‌ شده‌ است؛ بر خلاف بخش دوم که به یادداشت-مقاله‌هایی پراکنده بیش‌تر شباهت دارد، که البته شاید برای اهالی این رشته به واسطه‌ی ارجاعات و نکات متعددی که مطرح می‌کند جالب‌تر باشد.

گوتاس نهضت ترجمه را صرفاً انتقال‌دهنده‌ی فرهنگ یونانی می‌بیند. اگر سخن از پهلوی یا هندی می‌رود به سبب اندک نقش واسطی است که این دو زبان داشته‌اند یا بستری است که فراهم کرده‌اند. ایرانیان عصر ساسانی را با کمی طعنه و تحقیر توصیف می‌کند که ترجمه از یونانی را به این بهانه توجیه می‌کرده‌اند که دانش نزد خودشان بوده، بعد اسکندر آن را با خودش به یونان برده، پس امروز، ترجمه از یونانی در اصل بازیابی متون ایرانی است و اشکالی ندارد. خودش اما همچنان گرفتار همین نگاه است. بر خلاف نقلی که در آغاز کتاب از سعید آورده که: «... تمامی فرهنگ‌ها در یکدیگر دخیلند، هیچ کدام از آن‌ها مجرد و خالص نیستند» تصور گوتاس مثل اغلب مستشرقین اروپامحور است؛ یونان مظهر همه خوبی‌هاست و حتی می‌توان گفت از هر بدی و زشتی عاری است. یونان تمدن خالص است که وام نگرفته، تنها وام داده است. بازگشت به یونان هم که بازگشت به خود اروپایی است. دیمیتری گوتاس به بیزانسی‌های مسیحی می‌تازد که تفکر یونانی را رها کرده‌اند (ص۳۰) و مسلمانان را ستایش می‌کند که آغوش خود را بر این علوم گشوده‌اند. گفتم یونان را بری از عیب می‌بیند؛ نشانه‌اش توجیهی است که برای تفتیش عقاید عقل‌گرایانه‌ای که مأمون به راه انداخت (محنه) می‌تراشد؛ عقل‌گرایی یونانی که در معتزله تجلی یافته بود مخالفان خود را نمی‌پذیرفت، دادگاه تشکیل می‌داد و مخالفان را مجازات می‌کرد. به نظر گوتاس اما محنه نه از غلبه‌ی تفکر تمامیت‌خواه یونانی که به سبب توصیه‌های ساسانی مبنی بر یکی بودن دین و دولت، تمرکز دین در نهاد سیاست برای مقابله با خطر رهبران دینی مخالف، شکل گرفت. (ص۱۴۷ و مکرر در جاهای دیگر). نگاه گوتاس به یونان همان نگاه شیفته‌وار قدیمی است با کمی بزک و اندکی یکی به نعل، یکی به میخ.

در مقدمه تأکید می‌کند که: نهضت ترجمه از نظر اهمیت با یونان پریکلس، رنسانس ایتالیا، یا انقلاب علمی سده‌های شانزدهم و هفدهم برابری می‌کند و به همان روایت و داستان تعلق دارد و سزاوار آن است که در ضمیر تاریخی ما به همانگونه شناخته و جای داده شود (ص۱۷). این عبارات دید اروپامحور نویسنده را نشان می‌دهد؛ همه‌ی نقاط برجسته‌ی تاریخ بشری را در تحولات اروپا می‌بیند و همچنین صادقانه می‌گوید که قصدش از نوشتن کتاب برجسته کردن نهضت ترجمه است. این دومی برای من بسیار ارزشمند است چون از ادای محضاً للعلمی که بعضی از آن دم می‌زنند بیزارم. اما باید دید که چرا می‌خواهد نهضت ترجمه را در ضمیر تاریخی ما برجسته کند.

تصویر کلی‌ای که گوتاس از جامعه‌ی اسلامی بغداد قرن دو و سه می‌سازد –مخصوصاً در بخش دوم- تصویر جامعه‌ای پویاست که پیش می‌رود، تحقیق می‌کند و هر جا نیاز دارد دست به ترجمه می‌زند. جامعه‌ی علمی-فرهنگی مسلمین مقلد صرف نیست و این طور نیست که برنامه‌اش اول ترجمه‌ی همه‌ی آثار و بعد فکر کردن باشد. نهضت آنجا تمام می‌شود که حرف تازه‌ای برای مسلمانان نمانده، خود دیگر از یونان پیش افتاده‌اند. گرچه متن‌هایی هست که ترجمه نشده، حرف نویی اما دیگر نیست.
این، تفاوت کتاب اندیشه‌ی یونانی، فرهنگ اسلامی است با نگاه معمول مستشرقان نسل اول که جهان اسلام را صرفاً مترجم و نگهبان میراث یونانی می‌دیدند. اما باید دید این تفاوت نگاه چرا به وجود آمده، چرا قرار است این نهضت برجسته شود. نتیجه‌گیری پایان کتاب هدف را بسیار روشن بیان می‌کند: «اهمیت و معنای نهضت ترجمه در این نکته نهفته است که برای نخستین بار در تاریخ نشان داد که اندیشه‌ی علمی و فلسفی جهانی است و مقید به زبان و فرهنگ خاصی نیست. هنگامی که فرهنگ عربی شکل‌داده‌شده و ایجادشده توسط جامعه‌ی اولیه‌ی عباسی، از نظر تاریخی جهانشمول‌بودن و کلی‌بودن اندیشه‌ی علمی و فلسفی یونانی را تثبیت کرد، برای کاربرد بعدی این مفهوم در بیزانطیه یونان و غرب لاتینی نمونه‌ای فراهم آورد و کار را بر آن‌ها سهل کرد» (ص۳۴۱). این به نظر من حرف محوری کتاب است؛ مسلمانان هیچ وقت با علوم یونانی مشکلی نداشته‌اند اگر اختلافی وجود داشته نه به سبب عناد با این علوم که برای مسائل اجتماعی مختلفی بوده است که باید هر کدام را جدا بررسی کرد. پیامی هم خطاب به مخاطبان انگلیسی‌زبان و هم ما مخاطبان مسلمان. پیامی که خالی از اغراض سیاسی نیست.

کتاب گوتاس کمی پیش از هزاره‌ی جدید نوشته‌شده و به نظر من ایده‌ی «جهانی‌شدن» در شکل دادن به آن نقشی محوری ایفا کرده است. گوتاس جهان اسلام رامی می‌خواهد که یونان را مرکز همه‌ی خوبی‌ها بداند و بپذیرد که فلسفه‌ی یونانی امری همه‌جایی و سرمدی است. برای اثبات جهانشمول بودن فلسفه‌ی یونان مخالفت‌‌های بسیاری را که در جهان اسلام برانگیخته یا نادیده می‌گیرد یا تأکید می‌کند که باید این مخالفت‌‌ها را، در هر مورد، جداگانه بررسی کرد و نگاه را به سمت مسائل اجتماعی برد نه اینکه به دنبال مشکلی ریشه‌ای با اصل اندیشه‌ی یونانی گشت. تنها موردی از این جدال با فلسفه را هم که بررسی می‌کند مخالفت‌های عصر مأمون است که تقصیر را به گردن خلیفه و محنه‌ای که به پا کرد می‌اندازد و همان طور که گفتم اصل شکل‌گیری چنین تفتیش عقایدی را هم حاصل نگاه شاهان ساسانی به مسئله دین و دولت می‌بیند. آنچه گفتم اما به این معنا نیست که کتاب بی‌ارزش است یا نکات مهمی ندارد. می‌توان از آن بسیار آموخت مخصوصاً که به شکلی همه‌فهم نوشته‌شده، به واسطه‌ی ارجاعاتش نیز می‌توان بحث را عمیق‌تر دنبال کرد گرچه این اشکال را نیز دارد که در بسیاری از مواردِ مهم به تحقیقات ارجاع می‌دهد نه منابع دست اول. تحقیقات عربی و فارسی را هم به کلی نادیده گرفته است حتی در پیشگفتاری که در آن سیر بحث را مرور می‌کند.
        

21

          مقدمه:
نویسنده اینگونه شروع می‌کند که از قرن دوم تا چهارم هجری تمام کتب یونانی غیر از کتب مذهبی، تاریخی و ادبی که در بیزانس شرقی موجود بود به عربی ترجمه شد. مجموع این کتب شاید بالغ بر هزاران جلد باشد که در نوع خود بی‌سابقه است. در ادامه نویسنده به چرایی این موضوع می‌پردازد. سوال مرکزی نویسنده در این مقدمه آن است که «چرا مسلمان این آثار یونانی را ترجمه کردند؟» نویسنده به دو دلیلی که در گذشته در پاسخ به این سوال معمول بوده اشاره می‌کند:
«نخستین نظریه مدعی است که نهضت ترجمه نتیجه غیرت و حمیت علم پژوهانه معدودی مسیحیان سریانی زبان بوده است که، با تسلط بر زبانهای یونانی (به خاطر آموزش خاصشان) و عربی (به خاطر موقعیت و شرایط تاریخی‌شان)، بنا بر انگیزه‌ای نوع دوستانه برای پیشبرد و ترقی جامعه (یا حتی اگر خدا می‌خواست، تبلیغ و نشر دین خودشان) تصمیم بر ترجمه آثاری خاص گرفتند. نظریه دوم، که در قسمت اعظم جریان اصلی تاریخ‌نگاری شایع است، نهضت ترجمه را به خرد و فکر باز معدودی «حکام دارای فکر روشن» نسبت می‌دهد که آموزش و آموختن را به خاطر نفس آموختن ترویج و تبلیغ می‌کردند.» ص۱۲
در ادامه نویسنده این دو نظریه را مردود می‌شمارد:
«مسلماً، مسیحیان سریانی زبان نقشی اساسی در نهضت ترجمه ایفا کردند ـ مترجمان عمدتاً، امـا نـه انحصاراً، از میان آنان برخاستند ـ و مسلماً، بدون حمایت فعال و عملی خلفایی برجسته و ممتاز، در طول دوران مقدم خلافت عباسی ـ رهبرانی چون منصور، هارون الرشید، و مأمون ـ، نهضت ترجمه وضعی کاملاً متفاوت پیدا می‌کرد؛ با اینهمه، اینکه چرا مسیحیان سریانی باید اصلا این کتاب‌ها را ترجمه می‌کردند، یا، اگر یک قدم پیش تر بگذاریم، چرا حامیان آنها باید دستمزدهای کلانی برای سفارش ترجمه این کتاب‌ها به مسیحیان سریانی می‌پرداختند، یا حتی اینکه چـرا خـلفای عباسی، عرب نژادانی از طایفه قریش، و با فاصله چند نسل بعد از پیامبر اکرم، باید اصلا علاقه‌ای به ترجمه کتب یونانی می‌داشتند، سؤالاتی هستند که بسیار به ندرت مطرح شده‌اند و حتی کمتر از آن به آنها پاسخ داده شده است.» ص۱۲
گوتاس مشخصا در نقد نظریه دوم می‌گوید که این نظریه از دل پاسخ به چگونگی پدید آمدن رنسانس بر می‌آید چون در آنجا پاسخ به این سوال این است که یکسری عالمی که از دل طبقه بورژوا برآمده بودند باعث ترجمه دوباره آثار یونانی به زبان‌های محلی شدند، پس اینجا هم همین اتفاق افتاده. این در حالی است که به هیچ عنوان نمی‌توان شاخص‌های آن رویکرد و تاریخ را در این برهه از تاریخ یافت.
در ادامه نویسنده تلاش می‌کند پاسخ خود را به این چرایی بدهد:
«نهضت ترجمه یونانی - عربی یک پدیده اجتماعی پیچیده است و هیچ وضعیت و شرایط، رشته حوادث یا شخصیتی را نمی‌توان به تنهایی به عنوان دلیل و علت منحصر به فرد آن ذکر کرد. عوامل گوناگونی در رشد و حفظ آن دخیل و کلیدی بوده‌اند، و من هیچ نظریه یا رشته نظریاتی را کـه بـتـوانـد کثیرالشکل بودن تاریخی آن را به صورتی جامع در حیطه خود بگیرد نیافته‌ام. آنچه به نظر می‌رسد در این مرحله مقدماتی از تحقیق در جامعه عباسی قابل توصیه است، آن است که تا سرحد امکان با کارآمدی و توانایی به منابع و مآخذمان دل بسپاریم و آنها را درک کنیم، معنا و نشانه‌های آنها را، به آن صورت که خطاب به مخاطبان اصلی و بلافصل آنها مورد نظر بوده است، تعبیر و تفسیر کنیم، و بگذاریم مقولاتی را که آنها موضوع بحث را به آنها تقسیم می‌کردند مطرح کنند؛ در آن صورت، تحقیقاتی که متعاقباً صـورت می‌گیرند، ممکن است از وضعیت و شرایط مناسب تری برای ایجاد و بهسازی ابزارهای تحلیلی پیچیده تر برخوردار باشند. چنین تلقی و بـرخـوردی نسبتاً روشـن می‌سازد که نهضت ترجمه تا حد زیادی مربوط می‌شد، از یک سو، بـه بـنیا نهاده شدن بغداد و استقرار عباسیان در آنجا به عنوان اداره کنندگان یک امپراتور جهانی، و، از سوی دیگر، به نیازهای خاص جامعه در بغداد، در آن حال که خود را، تحت هدایت سلسله عباسی و نخبگان جامعه، و نیز از طریق گروه‌بندی‌های بسیار، و از بسیاری جهات بی‌سابقه‌اش، شکل می‌داد. بر حسب همین امر، من این دو جنبه را در بخش‌های اول و دوم مورد بررسی قرار داده‌ام.» ص۱۶ و ۱۷

فصل اول: زمینه نهضت ترجمه: منابع مادی، انسانی و فرهنگی
۱- اهمیت تاریخی، اقتصادی و فرهنگی فتوحات عرب
نویسنده در این بخش سه عامل مادی را در نهضت ترجمه مهم می‌داند. اولی آن این است که فتوحات باعث پیشرفت کشاورزی شد چرا که با از میان رفتن مرزها از نیل تا اقیانوس هند، تجارت به مراتب سهل‌تر شد و همچنین فنون جدید کشاورزی، بذرها و… نیز به صورت آسان‌تری بین این مناطق جا‌به‌جا می‌شد که این به نوبه خود باعث پیشرفت کشاورزی و بهبود کیفیت غذایی مردم شد.
مورد دوم که شاید بتوان گفت مهم‌ترین مورد در پیشرفت علم و دانش در حکومت اسلامی بود، معرفی فن کاغذسازی توسط اسیران چینی به مسلمانان بود. فن کاغذسازی مورد قبول و حتی توصیه تمام آحاد جامعه قرار گرفت و جالب است که حتی نام افرادی که در برهه‌های مختلف از این فن حمایت کرده‌اند هم روی عنوان کاغذ آمده است. مانند کاغذ جعفری و یا کاغذ طاهری.
مورد سوم فروبستگی اندیشه‌ای حکومت بیزانس و در عوض گشودگی حکومت اسلامی بود. توضیح آنکه حکومت بیزانس در دست مسیحیان خالکدونی قرار داشت، تحت تاثیر راست کیشی بسیار سختی هرگونه قرائت متفاوت از مسیحت را رد و طرد می‌کرد. یکی از این قرائت‌های طرد شده قرائت نسطوری از مسیحیت بود که اعتقاد به تفکیک ذات طبیعی و ذات الهی عیسی (ع) داشت. این مسیحیان که با سلسله‌ای از تبعید‌ها به مناطق حکومت اسلامی مهاجرت کردند، تحت تأثیر حکومت آزاد مسلمانان -که محدودیت دینی برایشان نداشت- و جدایی از حکومت بیزانس، اهداف فرهنگی‌شان هم تغییر کرد. این مسیحیان در دین خود آزاد بودند و علاوه بر این آموزش‌های یونانی را هم آزاده به افراد خودشان تعلیم میدادند. شاهد این مدعا وجود بسیاری از دیر‌های مسیحی در مناطق مسیحی نشین بود. به عنوان مثال دیر قُنّا که ابوبشر متی ابن یونس، استاد فارابی، در این دیر تحصیل و تدریس کرد.

۲- انقلاب بنی عباسی و جمعیت‌شناسی بغداد
نویسنده در این بخش توضیح میدهد که دربار اموی به دلیل نزدیک به حکومت بیزانس از لحاظ فرهنگی کاملا تحت تأثیر حکومت بیزانس بود. در آن دوره زبان یونانی در منطقه شامات و ترکیه کاربرد گسترده‌ای داشت و به همین دلیل زبان دیوان اموی هم تا دوره عبدالملک یونانی بود.
با رسیدن به قرن هفتم میلادی حکومت مسیحی ارتودوکس بیزانس در تلاش برای نابودی فرهنگ یونانی، راه بایکوت کردن این فرهنگ را پیش گرفت. نویسنده مدعی است از آن جایی که دربار اموی از نظر فرهنگی به شدت تحت تأثیر دربار بیزانس بود، اگر حکومت به دست عباسیان نمی‌افتاد و پایتخت منتقل نمی‌شد، به دلیل نابودی فرهنگی یونانی در بیزانس، این فرهنگ در دربار اموی نیز از بین می‌رفت و هیچگاه نهضتی به نام نهضت ترجمه شکل نمی‌گرفت. نویسنده با این استدلال که وقتی دربار از شام به بغداد منتقل شد عباسیان نیز مانند امویان نیاز به افرادی داشتند که حکومت را اداره کنند، می‌گوید که عباسیان به جای استفاده از مسیحیان بیزانسی از ایرانیان و آرامی‌ها استفاده کردند که برخلاف بیزانسی‌ها خصومتی با زبان و فرهنگ یونانی نداشتند و این خود باعث آن شد که بستری برای نهضت ترجمه مهیا شود.

فصل دوم: ایدئولوژی امپراتوری در دوران عباسی و نهضت ترجمه
نویسنده در این فصل به دنبال پیوند زدن عباسیان با شاهنشاهی ایرانی است. به این صورت که مدعی است منصور برای تحکیم پایه‌های خود در میان اعراب سنی که مشکلی نداشت. در میان اعراب شیعی با بیان شعار الرضا من آل محمد (ص) آن‌ها را هم راضی کرده بود. اما در آن دوران هنوز ایرانیان زرتشتی در قلمرو اسلام وجود داشتند و از همه مهم تر اینکه منصور پایتخت خود یعنی بغداد را در قسمت عراق عجم بنا کرده و بغداد بسیار نزدیک به تیسفون بود.
نویسنده می‌گوید که منصور برای تحکیم بنای عباسیان به دو امر چنگ زد، اولی ایدولوژی شاهنشاهی ایرانی و دوم ستاره‌شناسی سیاسی. در مورد اولی بیان می‌کند که پس از حمله اسکندر به ایران، اسکندر دستور داد که تمام کتب فارسی به یونانی ترجمه شده و سپس اصل ان را بسوزانند. پادشاهان بعدی ایرانی سعی در جمع نسخ اصلی آن کتاب‌ها از سراسر جهان کردند. اهم این کتاب‌ها اوستا بود که زرتشتیان مدعی بودند که همه علوم در آن جمع شده و انوشیروان به طور رسمی دستور داده بود که به همین دلیل به مطالعه باقی علوم نیز همت گمارند. نویسنده در اینجا مدعی است که منصور با دستور به ترجمه متون یونانی در واقع هویت علم پژوهانه ایرانیان که با دستور انوشیروان به مطالعه باقی علوم دعوت شده بودند را به آنها برگرداند و باعث شد که ایرانیان به نوعی ایدئولوژی شاهنشاهی ایرانیان برایشان تداعی بشود که از جمله ترغیب به سبک علوم بود. روایت استنتاجی است.
درباره مطلب دوم که ستاره شناسی سیاسی بود نویسنده و مدعی است که از اولین کتابهایی که منصور دستور ترجمه آن را مخصوصا از فارسی و سانسکریت صادر کرد همین علوم بود. چرا که از این کار دو غایت داشت. اول اینکه می‌خواست با اینکار چیرگی عباسیان را طبق چرخش ستارگان بشناساند و با این کار پیروزی عباسیان را امری جبری معرفی کند که گریزی‌ از‌ آن نیست. و از طرف دیگر هم با این کار مخالفان را از میدان به در کند زیرا مخالفت با امر جبری محال است. با اینکار منصور نه تنها عباسیان را ادامه جبری شاهنشاهی ایران معرفی کرد، بلکه باعث خاموشی و حتی جذب مخالفان ایرانی که داعیه‌های شعوبیه گری داشتند هم شد.

فصل سوم: مأمون و نهضت ترجمه
ایدئولوژی منصور کم و بیشتر در زمان خلفای بعدی نیز ادامه پیدا کرد ولی در زمان مامون چون سلسله عباسیان مستقر شده بود و نیاز به عاملی برای ثبات پذیری نداشت و خود مامون نیز از مادری ایرانی بود، دیگر به این ایدئولوژی نیازی نبود.
در زمان مامون خطر دشمن بیرونی یعنی امپراتوری روم شرقی از هر زمان دیگر بیشتر حس می‌شد. مامون نیز مانند منصور برای تقویت حکومت خود سعی کرد به نحو دیگری از نهضت ترجمه استفاده کند. با توجه به اینکه امپراتوری بیزانس مدتها بود که پروژه حذف فرهنگی یونانی را کلید زده بود، مامون با به راه انداختن پروپاگاندایی علیه ایشان توانست این عقیده را جا بیاندازد که بیزانسیان را دین مسیحیت کور دل و مجزوم کرده و در مقابل این حکومت عباسی با ابزار نهضت ترجمه است که وارث راستین حکمت و دانش یونانی است. برای اثبات این ادعا دو نشانه را می‌توان آورد: اولین نشانه علم دوستی خود مامون و برگزاری جلسات مناظره بین اندیشه‌های مختلف است. مامون با ریخت و پاش‌های گسترده سعی در حمایت علم و نهضت ترجمه در حکومت عباسی داشت. دومین نشانه هم خوابی است که به او منسوب است.

فصل چهارم: مهدی و زمینه‌های اجتماعی
در این بخش گوتاس مدعی است که غیر از عوامل سیاسی، عوامل فرهنگی نیز باعث تقویت نهضت ترجمه شدند که به دو نمونه در اینجا اشاره می‌شود:
الف) با گسترش قلمرو حکومت عباسی برخورد با عقاید دیگر مانند زرتشتیان، مسیحیان و…اجتناب ناپذیر بود. حکومت اسلامی که تا آن زمان کمتر روی آرامش به خود دیده بود حالا فرصت داشت که به مسائلی به غیر از نظم و امنیت نیز به پردازد. طبیعتا مباحثات بین عالمان شروع شد. در این شرایط عالمان ادیان دیگر در ابتدا دست بالا را داشتند زیرا به علت قدمت در بحث با ادیان دیگر کارکشته‌تر بودند. پس ضرورت یاد گرفتن فن مباحثه برای مسلمین پیش آمد و اینگونه بود که کتاب بوطیقای ارسطو به دفعات ترجمه شد.
ب) بعد از یادگرفتن فنون مباحثه خلا دیگری نیز حس می‌شد. آن هم خالی بودن مباحث فیزیکی در الهیات اسلامی بود. توضیح انکه به طور عمده مانویان در مباحث الهی خود بحث کائنات و اتم و… را هم پیش می‌کشیند. این در حالی بود که الهیات اسلامی کاملا خالی از هرگونه عنصر فیزیکی بود. برای جبران این نقیصه نیز مسلمین به ترجمه آثار فیزیکی ارسطو مانند خود فیزیک، در اسمان و… روی آوردند.

.........................................................
این خلاصه برای ارائه کلاسی آماده شده بود و من هم برای خالی نبودن بخش یادداشت این کتاب، آن را مستقیما و بدون هیچ دستکاری کپی کردم. ببخشید بابت زمختی‌اش.
کتاب خیلی مفصل است و حقیر تنها این بخش را که جالب و سر راست بود از کل کتاب برای ارائه آماده کردم.
ممکن است برخی خط سیر یادداشت دقیقا مطابق کتاب نیست و برداشت بنده نیز در نگارش این یادداشت تاثیر داشته.
یادداشت آقای سالاروند بر این کتاب بسیار بهتر از یادداشت بنده است. اگر این را نخواندید آن را حتما بخوانید.
        

12