خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی درباره سیدمحمدعلی جمال زاده و انقلاب اسلامی ایران

خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی درباره سیدمحمدعلی جمال زاده و انقلاب اسلامی ایران

خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی درباره سیدمحمدعلی جمال زاده و انقلاب اسلامی ایران

5.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

1

مجموعه خاطرات مستند نویسنده پیرامون سیدمحمدعلی جمالزاده، نویسنده و داستان سرای ایرانی مقیم سوییس است. این خاطرات، محصول دو دیدار نگارنده با وی در ژنو در اوایل سال 1361 و 1362ش و دو نمونه از نامه های وی به خسروشاهی است که به تناسب موضوع این اثر، به عنوان بخش اول و دوم، نقل شده است. فصل سوم کتاب، شامل بحث ابراهیم باستانی پاریزی، محقق و مورخ معاصر است که در رابطه با دیدار خسروشاهی با جمال زاده، آن را به نگارش درآورده و در سال 1365 در روزنامه اطلاعات درج شده بود. فصل چهارم نیز، گوشه هایی از خاطرات مکتوب جمال زاده درباره پدر خود ـ واعظ معروف دوران مشروطیت ـ می باشد.

یادداشت‌های مرتبط به خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی درباره سیدمحمدعلی جمال زاده و انقلاب اسلامی ایران

          پدر و پسرِ جذاب

بعد از خواندن این کتابِ کم‌حجم، آنقدر که جذبِ شخصیتِ سیدمحمدعلی جمالزاده شدم، چند برابر شیفته‌ی پدرِ شهیدش، سیدجمال‌الدین واعظ شدم.
کتاب را دو بخش می‌کنم. یک: نظرِ خود جمالزاده درباره‌ی انقلاب اسلامی ایران که وقتی می‌خوانی‌شان، فکر می‌کنی مثلا امام خمینی یا شهید مطهری یا حضرت آقا دارند این حرف‌ها را بیان می‌کنند؛ آن‌قدر قرص و محکم و مستدل از انقلاب اسلامیِ ایران دفاع می‌کند. این خاطرات به لطفِ گفت‌وگو و تبادل نامه با سیدهادی خسروشاهی، سفیرِ وقتِ ایران در رم، تهیه و تنظیم شده.
بخشِ دیگرِ این کتاب، خاطرات سیدمحمدعلی جمالزاده، از پدرش، یکی از بزرگترین علمایِ مشروطه‌خواه است. و عجیب شخصیتی بوده این جمال‌الدینِ واعظ. و جذاب‌ترین بخشِ این خاطرات، روایتِ دعوت محمدعلی شاه از پدرش بوده در یکی از باغ‌هایِ شاهیِ نیاوران. جایی که محمدعلی که سنی نداشته هم همراهِ او بوده. و چه صحنه‌های درجه یکی نقل می‌کند. حیف است از این سیدجمال یک سریال یا حداقل یک فیلم سینماییِ تاریخی ساخته نشود. تازه، روابط نزدیکی با شیخ‌فضل‌الله و سیدعبدالله بهبهانی هم داشته‌اند! البته صد حیف که سیدمحمدعلی می‌خواسته خاطرات را مکتوب و چاپ کند. اما انگار عمرش کفاف نداده همه‌ی خاطراتِ پدرش را قلمی کند... .
        

7