اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار

اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار

اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار

3.6
7 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

5

تقدیم به ایرانیان زیر ده سال که در آینده برای کسب ثروت به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد؛برای افزایش قدرت کشور،ثروت تولید خواهند کرد؛ظرفیت نقد پذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد؛از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری،ارتقا فرهنگی پیدا خواهند کرد؛از فرهنگ شفاهی و غیر دقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب،انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود؛ از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره دراز مدت،رشد فکری پیدا خواهند کرد؛تضعیف،تخریب،و انتقام را از فرهنگ سیاسی خود حذف خواهند نمود؛به رشد فردی و استقلال فکری از طریق مطالعه حداقل دو ساعت در روز روی خواهند آورد؛برای ایرانیان دیگر از رانندگی گرفته تا کسب قدرت،حقوق قائل خواهند شد؛از رشد و موفقیت دیگران به طور واقعی خوشحال شده و درس خواهند آموخت؛غرور بی جا،حسادت و ناجوانمردی را به سکوت،احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد. دروغ گویی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود؛ برای کسب قدرت به اصل رقابت و فرصت برای دیگران اعتقاد خواهند داشت؛ و پس از رسیدن به قدرت فقط دوره ی محدودی صرفا برای تحقق کارهای بزرگ در قدرت خواهند ماند.

لیست‌های مرتبط به اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار

تاریخ ایران مدرنایران بین دو انقلابهم شرقی، هم غربی: تاریخ روشنفکری مدرنیته ایرانی

تاریخ معاصر ایران؛ یک بررسی سیاسی-اقتصادی!

57 کتاب

واقعا ترس برم‌داشته است. همیشه به دنبال یک لیست مطالعه تر و تمیز برای مطالعه تاریخ معاصر ایران بوده ام. در چندماه اخیر درگیر کلنجار رفتن با منابع بودم و در آغاز نیم‌سال دومِ تحصیلی1402، دکتر حجت کاظمی لیستی از منابع مناسب برای آشنایی با تاریخ معاصر ایران، مشخصا عصر پهلوی، را در اختیار دانشجویان قرار دادند و مواجه با آن لیست برای من دلیلی شد که باری دیگر با نظم بیشتری به بررسی منابع مناسب بپردازم. لیست اولیه به شرح زیر است. در ادامه اندکی در مورد این لیست می‌گویم و اینکه چرا اینگونه گزینش منابع کرده ام. قبل از همه‌چیز شایان به ذکر است که این حقیر سراپا تقصیر، خودْ طفیلی تاریخ است و هیچ نداند و نتواند هِر را از بِر تشخیص دهد، لطفا اگر حرفی نکته‌ای بود، منبعی را یادم رفته بود، حتما یادآوری کنید. در ضمن علاوه‌بر کتاب، مصاحبه‌های تاریخی (مخصوصا تاریخ‌های شفاهی که در ادامه از ایشان خواهم گفت)، مستندهای تاریخی، مناظره تاریخی و یه عالمه پادکست خوب هست که حتما باید به این نوع از رسانه‌ها هم توجه کنید. مشخصا پلی لیستِ جوانِ تاریخ معاصر ایرانِ پادکستِ بی‌پلاس بد نیست (بی ایراد نیست، ولی قطعا مفید است)، پادکست رخ ویدئوهای عالی‌ای دارد. پادکست نقال‌باشی به زحمت علی آردم منتشر می‌شد که کم ازش تعریف نشنیده ام. در پادکست دغدغه ایران، در حدود 15قسمت، محمد فاضلی به بررسی سفرنامه مستشارهای خارجی در ایران پرداخته (از اپیزودهای 31تا47) که شنیدن آنها قند و نبات است. از پادکست جوانِ «ماجرای مشروطه» و آقای خادم تعریف‌های زیادی شنیدم. خود را بندِ «کتاب» نکنید؛ اوقات خالی خود را با تاریخ ایران پر کنید، خیر دنیا و عقبا می‌شه براتون :) بذارید اول متن با یک بندِ کاربردی آغاز کنم. صرفا در این ویرایشِ اولیه، بالغ بر40 جلد کتاب آمده است. مشخص است که خوندن دقیق تمام این 40 اثر، حتی برای کسی که تخصصی تاریخ معاصر کار می‌کند هم چنان ممکن نیست (چون این لیست هم تاریخ سیاسی دارد، هم اجتماعی و هم مفصلا اقتصادی و خب احتمالا هر محققی، یکی از این مولفه‌های موضوعی را اتنخاب کند). برای همین چند اثر که به نظر اولویت دارند را اینجا برایتان لیست می‌کنم. 1. «تاریخ ایران مدرن» از آبراهامیان (اگر می‌خواستید اثر مفصل‌تری را بخوانید، به سراغ «ایران بین دو انقلاب» از آبراهامیان بروید. تاریخ ایران مدرن، گویی خلاصه‌ای از دیگر کتاب است.) 2. «هم شرقی هم غربی» از افشین متین (اگر به تاریخ روشنفکری در ایران علاقه‌ دارید، این اثر را حقیقتا از بهترین آثار تالیفی می‌توان نامید.) 3. «مشروطۀ ایرانی» از ماشاالله آجودانی (تعریف از این اثر را زیاد شنیده ام. البته نقدهایی جدی نیز به این اثر شده است، ولی این نقدها از جانب افراد مهمی بوده است که بیش از آنکه اعتبار این کتاب را نابود کند، وجاهت و اهمیت می‌هد به آن) به نظرم این سه عنوان بالا، می‌تواند اولویت یک لیست مطالعه از تاریخ معاصر ایران باشد. دیگه در مورد بقیۀ آثار چیزی نمی‌نویسم. اگر پادکست‌های بالا را شنیدید، سه کتاب بالا را خواندید و مختصصینِ درستِ تاریخ را پیدا کردید، دیگر خودتان می‌توانید اجتهاد کنید و آثار سره از ناسره، معتبر از نامعتبر را با ضریب خطای کم تمیز دهید. در ادامه اندکی می‌خوام از این لیستی که ساخته ام دفاع کنم و زاویه دیدی خاص به تاریخ معاصر ایران را برویش استرس بگذارم. اهمیت تاریخ شفاهی، تاریخ مفاهیم و مهم‌تر از اینها، تاریخ فکری/intellectual history. در مورد تاریخ شفاهی که در لیست زیر تعدادی چند مصاحبه‌های پروژۀ تاریخ شفاهی هاروارد را آورده ام به نشانه (البته بسیاری از اینها، چاپ نشده اند ولی در تلگرام، یوتیوب و اینترنت در دسترس اند). در اهمیت تاریخ شفاهی بسیار می‌توان گفت. دیگر جا ندارم 🫡 در مورد تاریخ مفاهیم نیز، کتاب «تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه» از سمیه توحیدلو، یک پژوهش تازه از تنور درآمده است که تعریف‌هایی بسیار ازش شنیده ام. بجز این کتاب، پروژه فکری مرحوم فیرحی و مشخصا دوگانۀ پایایی ایشان، دوگانه قانون در ایران، از نمونه‌های عالی واکاوی مفاهیم در تاریخ معاصر ایران است. (جامعه‌شناسی و تاریخ اشیا هم موضوع بسیار جذاب است و اخیرا نشر اگر، چند پژوهش جذاب در این حوزه، مثل «سرگذشت اجتماعی توالت در ایران» را منتشر کرده است.) برسیم به اصلِ کار؛ تاریخ فکری/intellectual history. خیلی می‌توان از جزئیات تاریخ فکری گفت، از اهمیت کوئنتین اسکینر و مکتب کمبریج، اما تنها یک گلایه کافی است، اینکه هنوز کارهای تاریخ فکری درست در مورد تاریخ معاصر ایران صورت نپذیرفته است (این ادعا از دهان من خیلی بزرگ‌تر است البته). حال شاید بیایید بگویید، این همه کتاب در مورد تاریخ روشنفکری در ایران نوشته شده، پس چیست که می‌گویی تاریخ فکری نداریم؟ در جواب باید بشینیم و ساعت‌ها بحث کنیم، اما همین را بگویم که تاکنون ندیده ام اثری بروی نقطۀ بحرانیِ برهمکنش میان ایده‌ها و واقعیت‌های اجتماعی دست گذاشته باشد و سعی کند این معضل را در تاریخ معاصر ایران، آنگونه که باید مورد مداقه قرار داده باشد. یعنی مشخصا در تلاش باشد که تاثیرات ایده‌ها بر سیر تاریخی ایران را ردگیری کند. بسیاری تحقیق هست که چنین ادعایی داشته باشند، اما هیچ کدام را تابحال نیافته ام که درست و مدون به این موضوع بپردازند (طبیعتا اگر چیزی می‌شناسید بگویید و من را از جهل وارهانید). باز کتاب‌های فیرحی، اندکی در این مسیر گام برداشته اند. کتاب «تاریخ فکری ایران معاصر» به کوشش عباس منوچهری، تلاشی در این مسیر است؛ امیدوارم بتوانم این اثر را آنگونه که باید بخوانم و نقد کنم. اصلا فرض کنید، این را به اطمینان بیشتر می‌گویم، تحقیقا هیچ پژوهشِ جدی‌ای در مورد ورود انگاره‌های اقتصادی مدرن در ایران نشده است، تو بگو یک پژوهش در حدِ درست! باتشکر از همراهی شما :) بازم می‌گم، حرفی بود بگید، قطعا برای همۀ ما مفید خواهد بود.

192

یادداشت‌های مرتبط به اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار

          عزلت‌نشینِ تاریخ؛
اثری با ادعاهایی تاریخی و فاقد حداقل اعتبار تاریخی!

0- فیگورِ یک تاریخ‌نگار در ذهن شما چگونه است؟ فردی عزلت‌نشین و درگیر با منابع دست‌ِ اول. خروجیِ چنین فیگوری چیست؟ متنی محققانه و پر جزئیات. معمولا این متون کم ادعا نوشته می‌شوند. پرتکرارترین واژه‌ها در دایره واژگان این تاریخ‌نگار قاعدتا اینان است: «نمی‌دانم، منابع را بررسی نکرده ام»، «شاید. با توجه به فلان نقل، این مورد نیز محتمل است»، «خیلی احتمال دارد اشتباه کرده باشم. نظر آقای فلانی که متخصص این دورۀ تاریخی است چیست؟»، «سعی کرده ام در منابع دست اول غور کنم، ولی اگر چیزی از قلم افتاده است یادآوری کنید»، «ادبیاتِ به‌روز در رشته در این موضوع، چه نکاتی را گفته است؟» و کلی دیگر از این اما و اگرها.

معمولا از استعارۀ «فیگورِ فلان چیز» برای نشان دادن صورت ایده‌آل یک‌چیز استفاده می‌کنم (احتمال بسیار قوی این مورد رو از جایی یادگرفته ام که الان در یاد ندارم). پس فیگورِ یک تاریخ‌نگار، یعنی «تاریخ‌نگار ایده‌آل».

1- نمی‌دونم محمود سریع‌القلم را می‌شناسید یا خیر. بیشترین علت شهرت سریع‌القلم بین آحاد مردم، آن لیست‌های عجیب 30گانۀ اوست. «سی‌خصلت انسان باشخصیت»، «سی‌ویژگی جامعۀ زنده»، «سی‌ویژگی یک فرد نرمال»، «سی‌ویژکی برای کره‌جنوبی‌شدن»! و یه عالمه سی‌تایی دیگر. این لیست‌های سی‌گانه بسیار موفق اند. سریع‌القلم را بر سر زبان‌ها می‌اندازد و البته شاید بتوان گفت بسیاری تک‌جمله‌های مدنظر سریع‌القلم را هم وارد دایره مکالمات مردم می‌کند.
بجز اون سریع‌القلم، تخصصی واقعا جدی در روابط بین‌الملل، سیاست خارجه و نظریۀ سیاست دارد. ارائه‌های تخصصی‌ترِ سریع‌القلم، کتاب روش‌تحقیق در علوم سیاسی‌ای که نوشته است (در سال تحصیلی مطالعه کرده ام این کتاب را)، مقاله‌هایی که در دانشگاه می‌نویسد و... شخصیتی دوگانه از سریع‌القلم برای من ساخته است. در کنار اینکه بسیار بسیار از او یاد می‌گرفته ام و احتمالا در آینده یادخواهم گرفت، با بسیاری از ایده‌های اون نیز زاویه دارم (البته این شاید یک مزیت سریع‌القلم باشد که شفاف حرف می‌زند و مخاطب راحت‌تر می‌تواند موضع خود را با او مشخص کند).

2- این کتاب می‌خواهد مختصات چیزی که اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار می‌داند را تئوریزه کند. یعنی از استبداد بگوید. واقعا شرح جزئیات کتاب را مفید نمی‌دانم و باید کتاب را مطالعه کرد که به بن‌مایۀ مفهومی‌اش رسید، ولی خلاصه‌ای از برخی ایده‌های کتاب این است:
ساختارِ خودکامگی در ایران، فردِ ایرانی را حامل یکسری خلقیات استبدادزدۀ خاص، مثل دورویی و دورغ‌گویی، کرده است که ادامۀ برهمنکش خودکامگی و اقتدارگرایی با این خلقیات، باعث مانایی استبداد در ایران شده است. (خودکامگی _تاجایی که من فهمیده‌ام_ در ادبیات علم سیاست لزوما به معنای اختناق و سرکوب نیست، بلکه بیشتر به معنای حکمرانی بدون ضوابط قانونی و ساختار تصمیم‌گیریِ شفاف است. در حاکمیت‌های خودکامه/arbitrary rule، تصمیم‌های معمولا فی‌البداهه و شخصی حاکم حرف آخر را می‌زند، نه قوانین و ضوابط). این همان ژانر خلقیاتی است که در بسیاری از متون رد آن را می‌توان دید. همان‌طور که ابراهیم توفیق و دوستان در کتابِ «برآمدن ژانر خلقیات در ایران» نشان داده اند، شاید بتوان کتاب «خلقیاتِ ما ایرانیان» نوشتۀ جمالزاده را به عنوان اول متن ژانر خلقیات برشمرد. بسیار بسیار جالب است که سریع القلم در این کتاب نیز به «ما ایرانیان» جمالزاده ارجاع داده است.
البته ارجاعات عجیب در این متن کم نیست. برای نمونه ارجاع سریع القلم به تئودور آدورنوی مکتب فراکفورتی در جای خود جالب است (خودِ من اصلا با این چند رنگ بودن مفاهیم و مدعیات مشکل ندارم، ولی این حس و حال خالص‌گرایی و دور از التقاط بودن آقای سریع القلم با این ارجاع (ارجاعی همدلانه بود، نه منتقدانه) سازگار نیست به نظرِ من)
خب در همین موردِ برداشت خلقیاتی در مورد مردم و تاریخ ایران، در چندسال اخیر، نقدهای جدی‌ وارد شده است. مشخصا کتاب «برآمدن ژانر خلقیات در ایران» و «ره افسانه زدند» و نوشته‌های دکتر جوادی‌یگانه (با توجهاتی البته)، نقدهایی جدی به این نگاه داشته اند.
در کنار این یکی از موارد مورد تاکید نویسنده در این کتاب که به نظرم شجاعانه و مهم است، این ادعاست که بین اسلام و تجدد، برخلاف آرزوی اغلب مشروطه‌خواهان نمی‌توان آن‌چنان اتحادی ایجاد کرد. یعنی بالاخره باید یک مسیر را انتخاب  کرد و داشتن هم خدا و هم خرما ممکن نیست در این دوگانه. البته که این مورد در کتاب صرفا «ادعا»ست و هیچ بررسی مفهومی و واکاویِ تاریخیِ جدی از سمت آقای نویسنده برای اتقان بخشیدن به ادعایش به چشم نمی‌خورد.

2- اولین بار دوگانۀ «نظریۀ سیاسی» و «صلابت تاریخی» در یک اثر در مورد تاریخ سیاست را، درنشستِ  نشر نی برای کتابِ «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» نوشتۀ آرش رئیسی‌نژاد از زبان کاوه بیات یا مجید تفرشی شنیدم. در تعریف این کتاب گفتند که (نقل به مضمون): «این کتاب ویژگی‌ای دارد که تقریبا در اندک کتاب‌هایی می‌توان آن را مشاهده کرد. به عنوان یک کتاب تاریخی، بسیار عالی در منابع کاویده است و درکنار این به علت تخصص نویسنده در علوم سیاسی، از لحاظ نظریه سیاسی هم در جایی محکم ایستاده است. اصلا شاید باید گفت که این اثر را بتوان در دپارتمان‌های تاریخ و سیاست به عنوان یک متنِ کلاسیک که دانشجو به مدد آن روش درست تحقیق را یادبگیرد، تدریس کنیم». باری، چنین تعاریفی از کتاب آرش‌خان رئیسی‌نژاد (دلتنگ حضور استاد هستیم)، ذهن مرا نسبت به این دوگانۀ مهم تیز کرد.

3- سریع‌القلم در نظریه سیاسی تبهر دارد. مفاهیم را می‌شناسد، در اغلب مواقع دقیق صحبت می‌کند. مشخص است یک نظر تقریبا سازگار در مورد سیاست دارد. معلوم است با یک پیشینۀ دانشی تقریبا قوی در مورد سیاست می‌نویسد و تمجیدهایی از این دست. ولی در فقرۀ تاریخ، خرکِ قلمِ سریع‌القلم افلیج و کج است. این خرک، در اولین شیبِ تاریخ، تمام بارهای نظری‌ای که سریع‌القلم پیش از حرکت بار این حیوان بی‌زبان کرده است را نقش بر زمین می‌کند (گفتم ادبی مدبی بنویسم باحاله).
اگر در این متن ادعاهایی مانند: «به‌گواه تاریخ»، «پژوهش‌های تاریخی نشان می‌دهند که (پژوهش‌هایی که به ایشان ارجاعی داده نمی‌شود)» و «همانطور که شوستر در سفرنامۀ خود به نیکی جامعه ایران را شناخته است» و کلی ادعای گل‌درشت و عجیب  تاریخی دیگر نبود، شاید اینجوری منتقدانه به متن نگاه نمی‌کردم. باور دارم که در فقرۀ نقد تاریخی، باید نیام برکشیده بر هرچه ادعای بلاسند و مدرک و گل‌درشت است خط انداخت. برای هرکدام از ادعاهای این کتاب، باید خرواری شاهد ردیف کرد که حداقل اتقانِ تاریخی برای بیان را داشته باشد، ولی آقای سریع‌القلم بدون این «تواضع فکری»، با پرش‌های تعمیمیِ بی‌جهت، هر ربط و بی‌ربطی را «به اسم تاریخ» به خورد خواننده می‌دهد.
تمام روایت تاریخیِ کتاب، نهایتا منحصر در 10منبع است که از بد روزگار هیچ‌کدام منابع دست اولِ تاریخی نیستند. همیشه کتاب‌های علمی یک کتابنامه دارند (آقای سریع‌القلم هم معمولا ترسی از این مورد ندارند) اما احتمالا به علت لاغریِ مفرطِ کتابنامۀ این کتاب، در مسیر «به زیور طبع آراسته شدنِ» کتاب، اون کتابنامۀ بی‌نوا جان داده است و در پایان کتاب اثری از یک کتابنامه نیست! یعنی نهایت ارجاع کتاب در مورد مشروطه (کتاب‌های مستقیم‌تر مربوط به مشروطه) به 4تا اثر محدود شده.

خلاصه خلاصه، این کتاب از لحاظ تاریخی، اپسیلونی محققانه نیست. اصلا و ابدا!

بازم می‌تونم از کتاب بگم، ولی همین قدر کفایت می‌کنه.
نمی‌دونم، حس عجیبی است. علی رغم تمام این توصیفات، مطالعۀ این کتاب رو، با هرازان اخطار و خطا، پیشنهاد می‌کنم.


پس‌نوشت: احتمال داره این  کتاب و اقتدارگرایی در عهد پهلویِ سریع القلم رو از لیست تاریخ معاصری که در بهخوان ساخته ام، حذف کنم. این مورد رو موکول می‌کنم به بعد از خواندن اقتدارگرایی درعهد پهلوی.
        

27