معرفی کتاب مسئله چیست؟ اثر نصرالله حکمت مترجم نصرالله حکمت

مسئله چیست؟

مسئله چیست؟

4.5
3 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

1

ناشر
الهام
شابک
9789646071651
تعداد صفحات
192
تاریخ انتشار
1381/9/4

توضیحات

        پرسش «مسئله چیست؟» در نگاه اول این معنا را القا می کند که کسی در باب مشکلی عاجل و فوری پرسش می کند. فضای این معنا بسیار شتاب آلود است. در پشت این سوال دو عنصر نهفته و تقاضای رسیدگی فوری به آن را دارد: اینجا و اکنون. یعنی مسئله پرسش با زمان و مکان خاصی گره خورده است. در این معنا مسئله بیشتر رنگ و بوی«مشکل» دارد و ما بر سر دو راهی قرار داریم: یا باید آن را حل کنیم و یا باید از اینجا و اکنون خارج شویم. یک شاخه این دو راهی – یعنی خروج از اینجا و اکنون برای همیشه مسدود است و راه باقیمانده حل مشکل است، یعنی پیدا کردن پاسخی فوری برای مسئله.در واقع یا باید خود را از میان برداریم یا مسئله را؛ و معمولا مسئله را از میان بر می داریم.پرسش مذکور- یعنی« مسئله چیست؟» -معنای دیگری هم دارد و همین معنای دیگر داشتن، آن را به ایهام کشانده است.معنای دوم در یک کلام، پرسش از پرسش است.در این معنا سخن از اینجا و اکنون نیست. آرام و صبور و بدون هیچ شتابی می نشینیم و می خواهیم بدانیم اساسا سوال چیست و چرا انسان می پرسد؟این معنا علیرغم معنای اول، اقتضای درنگ دارد و ما را دعوت به توقف می کند تا ببینیم کجا هستیم، از کجا آمده ایم و به کدام سو باید برویم؟در معنای دوم اصلا زمان حضور جدی ندارد.در این معنا انسان باید به دنبال آغاز ها، بدایت ها و نقاط شروعی باشد که همواره بر آنها جفا می رود.همه جنجال ها پس از نقاط شروع و با نادیده گرفتن آنها آغاز می شود.شاید بتوان گفت که این پرسش فلسفی نیست بل مرتبه او مقدم بر فلسفه است و پرسشی است درباره ی فلسفه. البته این سخن چندان دقیق نیست؛ زیرا پرسش درباره فلسفه، یعنی اینکه بگوییم: «فلسفه چیست؟» و این سوال نیز خود در ذیل «مسئله چیست؟» مندرج است؛«مسئله چیست؟»در ذیل مقوله دیگری مندرج نیست. گویی جنس الاجناس حیرت است.به هر صورت سخن در این نیست که مسئله امروز و دیروز و فردایمان چیست یا اینکه چگونه باید مسائلمان را حل کنیم.
سخن در اصل پرسندگی است.این مهم نیست که ما چه می پرسیم؟ مهم این است که چرا می پرسیم؟پرداختن به مطلب اول، مطلب دوم را از میان برمی دارد و محوش می کند. 
      

یادداشت‌ها

          آدمی متحیر بالذات است و اصلا شناخت از پاسخ به تحیر زاده می‌شود. آنچه که آدمی را به تحیر وادارد و آرامش را از انسان بگیرد مسئله است.
نویسنده با مثالِ دانشجویی که عصر روزی که فردایش تعطیل است و در کلاسِ دانشکده گیر افتاده است، توضیح می‌دهد که مسئله چگونه می‌تواند آرام و قرار ما را زایل کرده و ما را به تکاپو وادارد؛ سپس با تقسیم حیرت_بعنوان خاستگاه مسئله_به سه دسته‌ی حیرت ماقبل‌عقل، حیرت مع‌العقل و حیرت مابعدعقل به دسته‌بندی مسئله‌ها می‌پردازد.
تعریف نویسنده از عقل در جامعیت(کف) همراه با ارسطو است اما در فصل(سقف) اختلافِ نظری اسلامی با ارسطو دارد. کفِ عقل آدمی همگامی او با حیوانات است ولی سقف عقل او رسیدن به درجه الوهی است، تاجایی که انسان بتواند به خدا تبدیل شود. با این تعریف می‌توان دریافت که معنای حیرتِ ماقبل‌عقل حیرتِ مشترکِ ما با حیوانات است، جایی که پرسش‌ها و مسائل فرمی زمینی دارند، تعاریفی نسبت به بقا هستند و باید به سرعت حل‌وفصل شوند تا به سلامت شخص آسیبی نرسد: مانند تشنگی و طلب آب.
حیرتِ مع‌العقل مسائل و پرسش‌هایی را مطرح می‌کند که قرار را از انسان می‌گیرد و او را به فکر و تحقیق وا می‌دارد تاجایی که هدفی کلی و بزرگ(big picture) برای انسان بوجود می‌آورد و انسان بواسطه‌ی همین حیرت زنده و پویا و آزاد خواهد ماند: مانند "زکجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟"
و اما حیرتِ مابعدعقل که حیرتی متافیزیکی دربرابر ناتوانی از شناخت است، حیرتی که کانت را واداشت تا اعلام کند متافیزیک غیرقابل شناختن است: خدا چیست و کجاست؟...

خلاصه کتابِ غریبی بود و من رو به این فکر انداخت و با این سوال مواجه کرد که چرا فلسفه‌ی اسلامی نخوندم؟
        

1