معرفی کتاب خون شریکی‮‬: ‏‫یادداشت های مطبوعاتی محمدسرور رجایی اثر امیر سعادتی

خون شریکی‮‬: ‏‫یادداشت های مطبوعاتی محمدسرور رجایی

خون شریکی‮‬: ‏‫یادداشت های مطبوعاتی محمدسرور رجایی

5.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

شابک
9786227629439
تعداد صفحات
312
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب خون شریکی‮‬: ‏‫یادداشت های مطبوعاتی محمدسرور رجایی، پدیدآور امیر سعادتی.

یادداشت‌ها

          خون شریکی جمع آوری شده یادداشت های محمد سرور رجایی در روزنامه(فکر کنم شهرآرا) با محورین مهاجرین افغانستانی هست. بین این مجموعه یادداشت ها موضوعات خیلی مختلفی هست؛ از ذکر  آداب و رسوم مردم افغانستان ذر ایام خاص تا مشکلات روزمره و ریز و درشت روزگار مهاجرین در ایران.
قلم آقای رجایی طبیعتا به مقتضای قالب یادداشت روان و ساده ست و  ردپای گویش متفاوت مردم افغانستان توش به چشم می خوره که البته برای منِ خراسانی معمول اما احتمالا برای مخاطب تهرانی جدید و جالب باشه.
بخش عمده یادداشت های رجایی درباره شهداست؛شهدای دفاع مقدس افغانستانی، شهدای ایرانی جهاد اسلامی افغانستان و شهدای مدافع حرم؛ خون شریکی ما. جدای از اون گام های موثری که برای عمیق تر کردن پیوند دوستی مردم دو کشور همسایه طی اون سال ها برداشته شده، که احتمالا حضور مهاجران در خندوانه رو به یاد داشته باشید، هم در یادداشت ها بازتاب داشتن. حدسم اینه که خود آقای رجایی هم در این دست برنامه ها نقش شایانی داشتن. 
یادداشت های رجایی چیزهایی از افغانستان به ما نشون می ده که با اون تصویری که مای ایرانی از افغانستان در ذهن داریم  خیلی متفاوته. افغانستان فرهنگ دوست، افغانستان اراتمند به امام خمینی و انقلاب و افغانستان شجاع و دلاور و عزتمند. اگر صدای رجایی نبود کدوم یک از ما می دونستیم که مردم افغانستان در سال های حکومت کمونیست دین ستیز، به کابل می اومدن تا عکس امام رو سردر سفارت ایران ببینن؟ چه کسی به ما می گفت که این همسایه دلاور ما با دست خالی آن ارتش سرخ مخوف شوروی را تحقیر کرد و مثل موش از کشورش بیرون کرده. چه کسی از تلاش مهاجران فرهیخته برای زنده نگه داشتن ادبیات و موسیقی افغانستان می گفت؟ چه کسی  نام شهدای افغانستانی دفاع مقدس رو به یاد می آورد؟ از این دست روایت ها درباره افغانستان کم اند و عوضش هزاران روایت از مردمی خشن،بی ایمان، خطرناک و جاهل و هزار صفت زشت دیگه ای که محصول تصویر آمریکایی از افغانستانه برای توجیه اشغالگری و ویرانگریش در این منطقه. 
محمد سرور رجایی که من توی این کتاب باهاش آشنا شدم مرد دریادلی بوده از بسیاری دریادلان غرب آسیا که منِ کم عمقِ کم وسعت لابه لای سطور کتاب باهاشون آشنا شدم و به حالشون غبطه خوردم. رجایی خاطراتی از افغانستانِ پیش از ویرانی داشته و سال های خیلی سخت حکومت کمونیست و اشغال کشور توسط شوروی رو در افغانستان زندگی کرده و در  نهایت  با ابتلای کشورش به بلای طالبان به ایران مهاجرت کرده. رجایی از نوجوانی کتاب خوان قهاری بوده و بالطبع بار سنگین میراث فرهنگ و تاریخ یک ملت عظیم و سرسخت رو بر دوش می کشیده. وسعت آشنایی رجایی با ادبیات فارسی از مولوی و سعدی تا اقبال و شاعران امروز افغانستان و ایران حیرت انگیز بود و من شیفته اعتماد به نفسی شدم که رجایی نسبت به افغانستانی بودن خودش داشت. اعتماد به نفسی که از پشت گرمی شناخت درستش از تاریخ و زندگی مردمش می اومد. این مرد با این غنای فکری و شخصیتی یکی از مهاجرانی بود که کارت بانکی شان گاهی مسدود می شود و گاهی هم در باقر شهر، در همسایگی حرم امام، خفتش می کنند که کارت اقامت داری یا نه! رجایی خودخواسته بار رنج خودش و هموطنانش رو بردوش کشید و برای بهتر زندگی کردنشون تلاش کرد. حقیقت افغانستان رو فراموش نکرد و آرزوهای بزرگی برای کشورش داشت. از بزرگی روح این مرد در عجبم...
 این روزها که وسط دعواهای خیابانی کلمه توهین آمیز" اتباع" رو بسیار می شنویم و بین دو همسایه عده ای مشغول پاشیدن بذر شوم نفرتند جای امثال رجایی بسیار خالیست. خدا رحمت شون کنه. 
        

6