معرفی کتاب اخلاق نیکوماخوس اثر ارسطو مترجم صلاح الدین سلجوقی

اخلاق نیکوماخوس

اخلاق نیکوماخوس

ارسطو و 3 نفر دیگر
5.0
1 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

7

شابک
9789640407622
تعداد صفحات
610
تاریخ انتشار
1386/8/30

توضیحات

        سجیه ی نیک از شرایط لازم برای دست یابی به سعادت و سعادت، غایت نهایی انسان است. پس غایت همه ی اعمال افراد، خواه فردی و خواه اجتماعی این است که بزرگ ترین سعادت برای بزرگ ترین تعداد افراد بشر حاصل شود. ارسطو هیچ نوع تفاوتی بین خیر فرد و خیر افراد نمی شناسد، بلکه خیر فرد را بدون اجتماع خیلی ضعیف می داند؛ خواه فرد به این خیر آگاه باشد یا نباشد. پس بهترین و سعادت مندترین زندگی از دید ارسطو آن است که جامعه آن را به وجود آورده باشد. از دیدگاه ارسطو مملکت، یک مرکز بزرگ و قوی برای تعلم و تربیت است که به فرد فرصت مضاعفی را برای کشف خویش می دهد. فرقی که ارسطو بین دو مرحله ی زندگی اجتماعی قایل است عبارت است از: مرحله ی استعداد برای هیات کامل مدنی و مرحله ی بهره گیری عملی از مدنیت. هسته ی اصلی رساله ی اخلاق ارسطو این است که سجیه تشکیل شود؛ بدین ترتیب که انسان برای حیات در یک جامعه ی مدنی آماده می شود. کتاب حاضر ترجمه ای است از اخلاق نیکوماخوس اثر ارسطو که از کتاب اول تا دهم را شامل می شود.
      

یادداشت‌ها

در جستجوی
          در جستجوی سعادت بشری

بهترین آرزویی که برای نزدیک‌ترین دوستان و عزیزان‌تان دارید چیست؟ سلامتی؟ شادی؟ برخورداری مادی؟ آرامش معنوی؟ خب اگر بخواهید همه‌ی این آرزوهای خوب را در یک کلمه خلاصه کنید چه می‌گویید؟ اجازه بدهید من به‌جای شما پاسخ دهم: شما برای طرف مقابل‌تان آرزوی خوشبختی یا سعادت می‌کنید. اما مشکل درست از همینجا آغاز می‌شود. سعادت چیست و مرجع تعریف و تعیین مصادیق آن کیست؟ در روزگار ما دیگر کسی به یک نسخه‌ی کامل برای رسیدن به سعادت باوری ندارد و همه گمان می‌کنند که هیچ‌کس از عهده‌ی پاسخ نهایی به پرسشِ «زندگی خوب چیست؟» برنمی‌آید؛ اتفاقاً برعکس، همه صرفاً خود را مرجع نهایی تعیینِ بهترین شیوه‌ی زندگی که منجر به سعادت خودشان می‌شود، می‌دانند. چرا؟ چون سعادت امری‌ست «ذهنی»‌ و «نسبی.» یعنی به احوالات درونی ما بستگی دارد و چون ما به درونیات انسان‌ها دسترسی نداریم پس سعادت به معنای کلی کلمه، چیزی‌ست ناشناخته و بی‌معنا؛ و اگر هم معنایی دارد، آن معنا از دسترس ما خارج است. این باور رایج عصر ماست. اما در طول تاریخ انسان‌هایی وجود داشتند که برخلاف ما مردمان هزاره‌‌ی دوم، زندگی خوب و سعادت را امری عینی و قابل‌دستیابی می‌دانستند. این انسان‌ها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: انبیاء و فلاسفه. دسته‌ی نخست این ادعا را به پشتوانه‌ی متون مقدسی که مدعی دریافت آن از منبعی فرابشری بودند، مطرح کردند و دسته‌ی دوم، عقل مستقل انسانی را مبنای تجویز نسخه‌ی خود قرار دادند. ارسطو در زمره‌ی فلاسفه‌ای‌ست که خود را در جایگاه تعریف سعادت غایی انسان و تعیین مصادیق آن می‌دیدند. از منظر ارسطو، یکی از پیش‌شرط‌های دستیابی انسان به سعادت، عضویت در یک اجتماع سیاسی است. او این وضعیت را به‌تفصیل در کتاب سیاست شرح می‌دهد؛ پس یکی از پایه‌های این سعادت را باید در کتاب سیاست یافت؛ اما ساختمانِ سعادتِ ارسطویی بدون ستون دوم آن، یعنی اخلاق، ناقص می‌ماند. با توضیحات ابتدای متن، هنوز هم حق دارید که به این ادعای ارسطو شک کنید. شاید فکر می‌کنید که تعریف سعادت بشری، لااقل برای انسان، مأموریتی غیرممکن است. اما من حدس می‌زنم که ارسطو در پایان کتاب نظرتان را تغییر خواهد داد.
        

0