خانه ای با شیروانی قرمز: گفتگو با عباس کیارستمی و آیدین آغداشلو

خانه ای با شیروانی قرمز: گفتگو با عباس کیارستمی و آیدین آغداشلو

خانه ای با شیروانی قرمز: گفتگو با عباس کیارستمی و آیدین آغداشلو

3.6
9 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

5

شابک
9786004051095
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1399/6/1

توضیحات

        
گفتم: «آقای کیا رستمی من این طوری نیستم به خدا شارژ ندارم.»
گفت: «نه، منظورم به تو نبود، اما آدم ها خیلی عجیب شده اند. قبلا این طوری نبود و متاسفانه هر روز هم در حال بدتر شدن است.»
گفتم:« مثل ویروسی در هواست که همه را مبتلا کرده.»
گفت:« بله و نمی دانم چه بلایی قرار است بر سرمان بیاید.»
گفتم: « می خواهید امتحان کنیم ببینیم کسی تلفنش را به ما می دهد؟»
گفت: «یعنی از کی بگیریم؟»
نگاه کردم دیدم یک زن زیبا و سانتی مانتال در ماشین شاسی بلند کنار ماست. گفتم:« از این بگیریم؟» نگاهی انداخت و گفت: «یعنی بهمون می ده؟»

      

یادداشت‌ها

          کیارستمی و آغداشلو همکلاسی دبیرستان هم بودند. مرجان صائبی از آیدین آغداشلو می خواهد عباس کیارستمی را برای گفتگو به خانه اش دعوت کند...بخشی از این گفتگو  سال ۹۳ درسالنامه ی  روزنامه ی شرق چاپ شد. کتاب خانه ای با شیروانی قرمز متن کامل این گفت و گو ست که بعد از مرگ عباس کیارستمی چاپ شد 
گفت و گویی صمیمی و پرمغز


از متن کتاب:
کیارستمی : این که بگوییم آن دوره دوران (دورانی که با هزینه ی شخصی فیلم می ساخته) خوبی بود درست نیست و می تواند باز تاب بدی داشته باشد،چون به این معنی خواهد بود که هر آدمی منتظر شود بهترین دوره بیاید تا ساخته شود.در حالی که به نظر من هنر به دوران خوشی یا ناخوشی بستگی ندارد چون حرکتی کاملا شخصی است که در آن مجموعه مسئولیت ها بر عهده ی هنرمند است...یکی از شیفتگی های من که باعث شد به دانشکده هنر های زیبا بیایم و نقاش شوم به خاطر ونگوگ بود.کتابی درباره ی ونگوگ چاپ شده بود به نام شور زندگی. به خاطر این که طبیعتا من نمی توانستم لوترک باشم چون باید مرفه بودم اما وقتی این کتاب را خواندم دیدم وضعیت من یک مقدار از ونگوگ بهتر است! از فقر وحشتناکی که ونگوگ داشت و نقاط ضعفش، نتیجه گرفتم اگر او نقاش شده من هم می توانم و دلیلی ندارد منتظر حمایت از جانب کسی یا جایی باشم تا نقاش شوم!
        

0