معرفی کتاب فلسفه نقادی کانت: رابطه قوا اثر ژیل دلوز مترجم اصغر واعظی

فلسفه نقادی کانت: رابطه قوا

فلسفه نقادی کانت: رابطه قوا

ژیل دلوز و 1 نفر دیگر
0.0 1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

ناشر
نشر نی
شابک
9789643129637
تعداد صفحات
126
تاریخ انتشار
1398/7/14

توضیحات

        
فلسفه? نقادی کانت سومین کتاب ژیل دلوز است که اولین بار در سال 1963 در چارچوب بخشی از سلسله پیش درآمدهایی که نشر دانشگاهی فرانسه درباره? فلاسفه منتشر کرد به چاپ رسید. دلوز در این کتاب وجه غالب همت خود را به تبیین بنیان های تفکر کانت معطوف می دارد. او از یک سو دستمایه? اصلی هر سه نقد را خلاصه کرده و از سوی دیگر روایتی روشن و اصیل از رابطه? آن ها با یکدیگر ارائه می کند و نشان می دهد که چگونه مشکلاتی که در دو نقد اول مطرح می شود توسط کانت تصدیق و در نقد سوم به آن ها پرداخته می شود. اما آن چه جذابیت این اثر موجز ولی پرمایه را به مراتب افزون می کند آن است که چنین اثری توسط ژیل دلوز نوشته شده است. شاید به سختی بتوان دو فیلسوف دیگر را تصور کرد که تضا د فکری شان به اندازه? ایمانوئل کانت و ژیل دلوز باشد. مع الوصف، برای دلوز دقیقاً همین تضاد جذابیت داشت.

      

لیست‌های مرتبط به فلسفه نقادی کانت: رابطه قوا

آشنایی با کانتایمانوئل کانتکانت

سیر خوانش فلسفه نقادی کانت

14 کتاب

تابستان سال 1401 حدود سه ماه درگیر کانت بودم که چه درگیری شیرینی هم بود. در یک سیری سعی کردم مسائل اصلی کانت را بفهمم. پر واضح است سه نقد اصلی را کامل متن خوانی نکردم ( چه کار یک عمر است و نه چند ماه ) بلکه به فقراتی اکتفا کردم و به جایش بیشتر رجوعم به شرح‌های دست اول بود. در کنار شرح‌ها بار اصلی آموزشم را دو استاد بزرگوار یعنی دکتر شاهد طباطبایی و دکتر اصغر واعظی بر دوش کشیدند. . سمت فلاسفه‌های بزرگ بدون استاد نباید رفت. فوکو و دریدا را میشود بدون استاد خواند اما ارسطو، کانت، صدرا و ... را اصلا. کانت خواندن یکسری مقدمات دارد. باید فلسفه راسیونالیسم یعنی دکارت و ولف را دانست. همچنین فلسفه آمپریسیسم مانند لاک، بارکلی و مخصوصا هیوم را. در کنار همه اینها فلسفه طبیعی یعنی کوپرنیک و نیوتون بسیار واجب‌اند. برای نقد عقل عملی هم دانستن روسو لازم است. اما خب اگر واقع بین باشید هر کدام از این فلاسفه یک سیر مفصل مخصوص خود را نیاز دارند و اینجاست که لزوم استاد مشخص میشود. استاد همانگونه که نمی‌گذارد شما فلسفه‌ی فیلسوف را اشتباه بفهمید، به همین ترتیب فلسفه را در بستر زمانی و مکانی خودش به شما یاد میدهد، چرا که فلسفه در عین انتزاعی و لامکان و لازمان بودن، بسیار بسیار انضمامی و بسته به روزگار خودش است. بار انتقال این مهم به دوش استاد است. لذا توصیه‌ام این است که یا درسگفتار دکتر شاهد طباطبایی و یا محمدمهدی اردبیلی را در زمان کانت خوانی گوش دهید. این دو درس‌گفتار به وفور در تلگرام پیدا میشود اما اگر کسی نیافت به من پیام بدهد. . لیست را بر طبق تجربه‌ام مرتب کردم. قطعا آثار خوبی هستند که متوجه‌شان نشدم ولی این لیست حداقل‌ها را دارد. اگه به اثر خوبی بر بخورم حتما اضافه خواهم کرد.

167

یادداشت‌ها

فلسفه‌ی رو
          فلسفه‌ی روانگردان

دقیقترین توصیف از کانت شاید این باشد: فیلسوف قانون و نظم. کانت شیفته‌ی نظم‌هاست.  نظم زمانی ادراک، نظم علت و معلول که شرط فهم جهان است، نظم اخلاق که چنان آهنین است که عاطفه‌ی انسانی را کنار میزند (اگر دوست صمیمی شما در خانه‌ی شما پنهان شود و دیوانه‌ای به قصد قتل او بپرسد کجاست،  اخلاق کانت می‌گوید صادق باشید و راستش را بگویید، این وظیفه‌ی شماست). اما کانت به جز شهود و فاهمه قلمرو دیگر و ژرف‌تری را معرفی می‌کند که بنیان این دو قلمروست: عقل یا امر والا. امر والا تصویر آینه‌ای عقل است. اینجا تناقضات ناگزیر عقل بدل به درجات نامتناهی شدتی می‌شوند که فهم مشترک تنها تفاله‌ی آن است در نظرگاه ادراک روزمره. دلوز کانت منضبط را بدل به شاعری رمانتیک می‌کند که جهان یا کاسموس در نظرش کائوسی است گرداب‌آسا. کانت دیوانه‌ای است که عقل را فریاد می‌زند، ریاضیدانی که شعر موضوع معادلات اوست، و قانون‌شکنی که عاشق قانون است. آیا به همین سبب نیست که کانت اخلاق را، که باید مبنای قانون باشد، یکسره تابع علیتی غیر از علیت جبری پدیدارهای تجربی می‌داند؟! آیا کانت سخت به پوچی جهان ایمان ندارد؟! آیا او نیهیلیستی سرسخت و وحشت‌زده نیست، ایستاده بر درگاه جهان مدرن؟!  کانت دلوز عقل را با جنون، منطق را با شعر و وحشت را با ایمان مبادله می‌کند، اما درست در میان همین حرکت عقل و دولت مدرن را بنیان می‌نهد و دین و اخلاق و شالوده‌ی اجتماع را نجات می‌بخشد از چنگال طوفان جنون مدرنیته. آیا این همان توصیف  دلوز و مارکس از سرمایه نیست؟! سیستمی که سراسر جنون است اما در کمال عقلانیت عمل می‌کند؟!! کانت مهم‌ترین فیلسوف برای دلوز است و مهم‌ترین دشمن او: پس چه راهی بهتر از این که کتابی خائنانه در شرح او بنویسد و همچون اسب تروا عمل کند: او درست در قلب تفکر کانت جای دارد اما برای کارگذاشنن بمبی ساعتی در درون آن. او روح شرور این اخلاقی‌ترین فیلسوف تاریخ را از بطنش بیرون کشیده‌.
این نه فقط نبوغی در تفسیر کانت، که روح شیطانی کل فلسفه‌ی دلوز است، نهادن بذر شورش و انقلاب در هر نظم مستقر، بیرون‌کشیدن هسته‌ی نهفته و وحشی هر اینهمانی آرام، تفاوت و تکرار آن، سرگیجه‌ی بازگشت جاودان‌. تفسیرهای دلوز همواره تزریق ماده‌ی روانگردانی هستند به درون ساختمان عقلانی و منظم فلسفه،  فلسفه همچون سرگیجه‌ی درونماندگاری.
        

0