اعصابم بهم ریخته برای اینکه چرا ایده داستان به این قشنگی رو باید خراب کرد!!
 یا ایده رو درست بپرداز یا ننویس خانومم ننویس
        

          داستان راجب دختری‌است به اسم الساندرا که برای به دست آوردن قدرت میخواد با پادشاه سایه ازدواج کنه و وقتی که ملکه شد پادشاه رو بکشه و خودش قدرت مطلق رو به دست بگیره... اما اول باید بتونه توجه پادشاه رو به خودش جلب کنه و اون رو عاشق خودش کنه

خوب از همین اول بگم که به عنوان یه کتاب فانتزی یا حتی یه کتاب عاشقانه، کتاب به شدت ضعیفی بود
دغدغه‌ی شخصیت اصلی رو درک نکردم، پادشاه این داستان حتی به عنوان یه پادشاه، قدرت مطلق رو دست خودش نداشت و باز مجبور بود با شورا تصمیم گیری کنه و اونوقت الساندرا خیال میکرد با مرگ پادشاه خیلی راحت و دودستی تاج پادشاهی بهش تقدیم میشه، اون هم توی دنیایی که نویسنده به شدت ضدفمنیست طرحش کرده بود و میخواستن بگن زن و مرد برابری ندارن، و یکهو همه‌ی این مردم قرار بود الساندرا رو به عنوان پادشاه قبول کنن... بی‌فکری محض بود
        

          ☆ ۳ ستاره‌ی برنزی ☆

سلام از قصر شاه و ملکه‌ی سایه‌ها :دی

▪︎ داستان در مورد چیه؟
الساندرا دختر دوم یه ارل ئه، کسی که هیچ‌وقت دیده نشده و برای این‌که محبت به‌دست بیاره هر شبش رو با مردای مختلفی تقسیم می‌کنه.
اما از این هم‌خوابگی‌های دوره‌ای خسته شده و دلش یه بازی بزرگ‌تر می‌خواد، دلش توجه بیشتر و از همه مهم‌تر قدرت می‌خواد!
برای همین تصمیم می‌گیره شاه سایه‌ها رو اغوا کنه!
اما شاه سایه‌ها یه قانون داره، هیچ‌کس نباید بهش دست بزنه.
ولی مگه می‌شه بدون لمس کردن کسی اغواش کرد؟
خب برای پیدا کردن پاسخ این سوال دیگه برید کتاب رو بخونید. :دی
‌

▪︎ ژانرش چیه؟
تقریبا همه‌چی :)) از معما و جادو و عشق و فانتزی و سلطنتی داره تا قتل و جنگ و دسیسه و حتی اون وسط‌مسطا یه رابین هود داره!

‌
▪︎ کتاب برای من اونقدر پرکشش بود که یه روزه بخونمش. یه فانتزی عاشقانه و یانگ ادالت که از همون پاراگراف اول واقعا جذاب شروع می‌شه و من رو به عنوان خواننده‌ش همراه خودش کرد. از اونجایی که کتاب تک‌جلدیه اضافه‌گویی نداره، روند اتفاقات کمی سریعه خصوصا آخر داستان. نمی‌دونم این تک‌جلدی بودن یه مزیته یا یه عیبه، چون از یه طرف آدم میگه اکی یه جلده و تموم می‌شه از یه طرف واقعا دلم می‌خواست اتفاقات انقدر سریع نباشن و بیشتر تو این دنیا باشم. مثلا آخر داستان چندتا توئیست جذاب داشت اما چون توی ۲۰_۳۰ صفحه آخر رسما چپونده بودشون اونقدری که باید من رو نگرفت و چون می‌دونستم کتاب تک‌جلدیه و قراره تهش خوب تموم شه، حتی یه‌کم می‌زد تو ذوقم. در حالی که اگر دو جلدی بود با همون اتفاقات چند صفحه آخر می‌تونست یه کتاب کامل بنویسه و باز هم خواننده رو شوکه کنه. (البته گویا خانم نویسنده قصد داره جلد دومی رو بنویسه، ولی این‌قدر این کتاب کامل بود که امیدوارم از روی جوگیر شدن به خاطر استقبال از این کتاب نیاد تو جلد بعدی دنیا و تصورات ما رو خراب کنه!) 

▪︎ بریم سراغ شخصیت‌پردازی.
همون‌طور که گفتم کتاب از همون اول دارک شروع می‌شه و دختر اصلی داستان ما داره به یه قتل اعتراف می‌کنه، قتل پسری که عاشقش بوده! از همون خط اول نویسنده مشخص می‌کنه شخصیت سفیدی نداریم و قرار نیست کسی برای کسی نقش قهرمان رو بازی کنه. از این لحاظ چون همه رسمن شرور داستان بودن و یه فانتزی دارک بود واقعا جذبش شدم.
راستش سبک کتاب از لحاظ روایت و شخصیت‌ها شاید یه‌کم جی‌ماس‌طور باشه! به نظرم کالایاس، شخصیت اصلی مرد، ترکیبی از ریسند و ازریل ئه. که البته از اونجایی که جی‌ماس گیلتی پلژر منه واقعا از خوندن کتاب لذت بردم! :)) 
 
▪︎ در نهایت باید بگم از شخصیت الساندرا و کالایاس خوشم اومد، اما چرا ۵ ستاره ندادم؟
یکی به دلیل ریتم تند آخر داستان که خب نتونستم با توئیستا همراه شم و دوم به خاطر این‌که یهو، خصوصا آخر کتاب، خیلی زد تو فاز فمنیستی. این مشکل رو دقیقا با جی‌ماس هم داشتم.
اکی آقا من می‌دونم که می‌خوان شخصیت‌های دختر قوی و خودساخته داشته باشن، و می‌خوان پسرایی که خلق می‌کنن همه‌جوره جنتلمن باشن ولی شعار دادن تو کتاب و تکرار یه سری مکررات که "زن و مرد برابرن"، "زن مالک بدن خودشه" و... واقعا می‌ره رو مخ!
هر چند که ما تو ایران خودمون دقیقا داریم با همینا سر و کله می‌زنیم، هرچند که اینا مفاهیم مهمی هستن ولی این که شبیه شعار دادن شه برای این که کرکترای داستان‌ صرفا خفن به نظر بیان از نظر من بیشتر از فرهنگ‌سازی یه جور سواستفاده‌ست. (:

من دیگه حرفی ندارم، باشه برای بعدا