سیم های جادویی فرانکی پرستو
در حال خواندن
1
خواندهام
25
خواهم خواند
9
نسخههای دیگر
توضیحات
برای فرزندان من نقشه آسان است. هم? خیابان های تنهایی به موسیقی ختم می شوند. من شما را در آغوش می گیرم. شما را می بخشم. هرگز ترکتان نمی کنم. آیا انسان ها هم می توانند چنین ادعایی داشته باشند؟
بریدۀ کتابهای مرتبط به سیم های جادویی فرانکی پرستو
نمایش همهیادداشتها
1401/4/20
سیمهای جادویی فرانکی پرستو اثری از میچ البوم است که در آن نویسنده عشق خود را به موسیقی نشان می دهد. داستان از زمان مرگ فرانکی پرستو که نابغه ای در زمینه موسیقی بوده آغاز می شود و در خلال فصل هایی که راوی هر کدام، کسانی هستند که به نوعی با او ارتباط داشته اند (نوازنده ها، مدیرهای گروه های هنری و ...) به چگونگی به دنیا آمدن، زندگی و نحوه مرگش پی می بریم. روایتگر اصلی داستان اما موسیقی است که در جای جای قصه سخنانش را در میان روایت های اشخاص می یابیم. فرانکی در کلیسایی در اسپانیا و زمانی که این کشور درگیر جنگ داخلی بود، به دنیا می آید و در هنگام تولد مادرش را از دست می دهد. سپس به دست راهبه ای که او را به دنیا آورده به رودخانه سپرده می شود. در آن سوی رود سگی او را پیدا می کند و بافا، صاحب سگ که کارخانه داری تنها بوده فرانکی را سرپرستی می کند. بافا، فرانکی را برای آموزش موسیقی نزد یکی از قدیمی ترین گیتاریست های شهر که نابیناست می برد و از اینجاست که علاقه و استعداد فرانکی به موسیقی شکل می گیرد و بستر اتفاقات مهمی را در زندگی وی رقم می زند. فرانکی با گیتاری که استاد موسیقیش به او هدیه داده وارد دنیای عجیبی می شود. گیتاری با سیم هایی که پرستو پی به جادویی بودن آنها می برد و هر یک سرنوشت انسانی را در زندگیش تغییر می دهند. فرانکی در اسپانیا عاشق دختری به نام آئرورا می شود اما تا چندین سال پس از مهاجرت اجباری به امریکا او را نمی بیند. در امریکا وی به علت هوش و استعداد سرشار موسیقایی به شدت مورد توجه قرار می گیرد و گروه های بسیاری خواهان جذب وی هستند. گروه هایی که به گفته راوی اصلی یعنی همان موسیقی ما همواره جزئی از آنها هستیم و هنگامی که گروهی را ترک می کنیم به گروهی دیگر می پیوندیم. حال این گروه می تواند یک گروه موسیقی باشد یا یک زن و مرد و فرزند که گروهی به نام خانواده را شکل می دهند. فرانکی اگرچه نابغه موسیقی به شمار می آمده اما مانند هر فرد عادی دیگری دچار عشق و بعضا جنون می شده، با شکست دست و پنجه نرم می کرده و گاه بین عشق و موسیقی (که با تک تک سلول هایش آمیخته شده) بر سر دوراهی سختی قرار میگرفته است. فرانکی تا پایان داستان با هویت اصلی خود و اینکه از کجا آمده و پدر و مادرش چه کسانی هستند بیگانه است و درست چند ساعت پس از اینکه پی به واقعیت می برد، جام مرگ را می نوشد. داستان با آنکه جذابیت های خاص خود را دارد اما دو دسته از افراد بیشتر مخاطب آن هستند و از خواندنش لذت می برند. دسته اول کسانی هستند که به موسیقی علاقه مندند و آنرا به صورت حرفه ای دنبال می کنند و دسته دوم (که البته می توانند جزو دسته اول نیز باشند) کسانی اند که اگرچه به عنوان مثال نوازنده و یا خواننده نیستند، اما ساکن کشورهای اروپایی و امریکایی بوده و با دنیای موسیقی آنها آشنا هستند. علت آن است که قصه پر است از اصطلاحات مربوط به نوازندگی و کلوب های موسیقی و نام های افراد مرتبط در این زمینه. بدیهی است که کسی که اطلاعات زیادی در این باره نداشته باشد در بسیاری موارد پی به ژرفای مقصد نویسنده نخواهد برد. به عنوان مثال خواننده عامی قادر به تشخیص شخصیت های برجسته موسیقی برگرفته شده از دنیای واقعی (که نویسنده می خواسته ارادت خود را به آنها نشان داده و با بیان ارتباط پرستو با آنها بر سحرآمیز بودن استعداد شخصیت اول داستانش تاکید کند) و شخصیت های ساخته ذهن میچ آلبوم نیست. از طرفی در برخی موارد رابطه علت و معلولی بین اتفاقات داستان به خوبی مشخص نشده است. مثلا اینکه چرا همسر فرانکی هر بار و بعد از مدتی جدایی و دوری بدون دلیل و فقط با یک عذرخواهی ساده وی را می بخشد و به زندگی با وی ادامه می دهد. یا اینکه راهبه ای که فرانکی را به رودخانه سپرده چه طور و فقط با پولی که داشته در تمام مدت مراقب فرانکی بوده و به طور نامحسوس به وی کمک می کرده است. کمک هایی که گاه از دست گروهی از انسان های خبره نیز به راحتی بر نمی آید چه رسد به راهبه ای که به تنهای به کشوری غریب سفر کرده است و این مساله باعث شده بسیاری از رخدادهای قصه که خواننده به دنبال دلیلی منطقی برای آنها می گردد، باورپذیری خود را از دست بدهند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0