من آلیس نیستم ولی این جا خیلی عجیبه!

من آلیس نیستم ولی این جا خیلی عجیبه!

من آلیس نیستم ولی این جا خیلی عجیبه!

4.2
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

0

...دوباره امتحان میکنم-این بار با احتیاط به نظرم تحمل پذیر شده است.آرام پایم را روی زمین می گذارم.به نظر پاهایم با همان تماس اول عادت کرده...راه می افتم...هر قدمی که به عقب بر می دارم زمین خنگ تر میشودو پاهایم بیشتر فرو میرود.مرطوب میشود.کم کم صداهای متناوبی به گوشم می رسد که یکی دو قدم دیگر باید واضح شود...صدای دریاست!پاهایم توی ماسه است:پلانکتون ها روی پوستم می لولند.آفتاب همان آفتاب است.ظهر هم همان ظهر است...پاهایم را با لذت توی ماسه ها فرو میکنم و خنکی زیر پوستم می رود...ناگهان استخوان روی پایم آن چنان تیری میکشد که نفسم بند می آید...

یادداشت‌های مرتبط به من آلیس نیستم ولی این جا خیلی عجیبه!

          

 تا به حال نام سندروم میکروپسیا به گوشتان خورده؟ میکروپسیا یا «AIWS» که کوتاه شده (Alice in wonderland syndrome) است، اختلالی است عصبی که با تاثیر بر روی بینایی فرد باعث می‌شود که انسان‌ها، حیوانات و دیگر اشیاء کوچکتر از اندازه واقعی‌شان دیده شوند. عموما وقتی این افراد در یک زمان به چند شیء نگاه می‌کنند، اشیایی که مشاهده می‌شود، دور از هم یا خیلی نزدیک به هم دیده می‌شوند. مثلا ممکن است این افراد یک حیوان خانگی مثل سگ را به اندازه یک موش ببینند. این شرایط در حالتی از میدان بینایی اتفاق می‌افتد که چشم‌ها به درستی ایفای نقش نکنند و فقط تفسیر مغز از اطلاعاتی است که از چشم‌ها عبور می‌کنند. 
 

فرید حسینیان تهرانی، در داستان عجیبش زندگی فردی، مبتلا به این سندروم نادر را روایت می‌کند. داستانی که برای فهمیدنش انرژی بسیار بیشتری در مقایسه با سایر داستان‌های خطی و ساده از خواننده می‌گیرد. شخصیت اصلی رمان، دنیای به هم ریخته‌ای دارد و دائم بین گذشته و حال در نوسان است. گاه تنها آنچه که تجربه کرده را بیان می‌کند و گاه به دنبال علل پریشانی‌اش می‌گردد.


        

0